آهنها و خودروها تهران را محاصره کردهاند
اگرچه شهر تهران بر اثر ساختوسازهای شهرداری همچون یک کارگاه بزرگ ساختمانی شده است اما با وجود ساخت پلها، اتوبانها، مالها و مگامالها روزبهروز زندگی در این ابرشهر برای ساکنان آن دشوارتر میشود.
ازسویدیگر، گسترش شهر به سوی حومهها از جنوب و غرب و تبدیل روستاها به شهرکها و گسترش حاشیهنشینی تصویر ناامیدکنندهای از زندگی در این شهر را برای بسیاری از ساکنان آن پدید آورده وآن را است؛ به شهری دوپاره، یکی برخوردار از دسترسیهای بهداشتی، آموزشی و فرهنگی در شمال و دیگرتودههای نابرخوردار در پهنه گستردهای در جنوب که اکثریت ساکنان را به کام خود میکشد تبدیل کرده است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از وقایع اتفاقیه ، حاشیهنشینی دستکم در تهران پدیده جدیدی نیست اما گسترش روزافزون آن که به اسکان غیررسمی تغییر نامیافته، پیامد سیاستهایی است که در چند سال اخیر بیشتر خود را به رخ میکشد و موجب نگرانی شهروندان ، کارشناسان شهری و اجتماعی و اقتصاددانها از طیفها و گرایشهای گوناگون شده بهطوریکه از آن به بمب ساعتی زیرپای شهر تهران نیز یاد میشود. دراینزمینه گفتوگویی با سالاری، عضو شورای شهر تهران و مسئول کمیسیون شهرسازی و معماری این شورا انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
عنوان میشود که برخی فعالیتهای شهرداری تهران بهعنوان متولی اصلی شهر تهران در زمینه ساخت مالها، مگامالها و همچنین تراکمفروشی و اقدامهایی از این دست موجب رشد وگسترش فعالیتهای سوداگرانه در شهر و سلطه سرمایه مالی و تجاری بر روح شهر شده که یکی از بدترین پیامدهای آن رشد حاشیهنشینی، سکونتگاههای غیررسمی و بافتهای فرسوده و متروکه و رشد آسیبهای اجتماعی ناشی از این کوچ جمعیت به حاشیهها رانده شده، است. لطفا نظر خود را در این باره بگویید؟
بررسیهای انجامشده نشان میدهد که در دهههای 40 و 50 جمعیت روستایی ایران حدود 70 درصد و جمعیت شهرنشین ایران چیزی کمتر از 30 درصد کل جمعیت کشور بوده است. الان این معادله عکس شده و جمعیت شهرنشین بالای 70 درصد و روستانشینان کمتر از 30 درصد شدهاند. دلیل اصلی این روند به اعتقاد من این است که همه دولتهای پس از انقلاب با وجود ابلاغ رهبری برنامههای پنج ساله مبتنیبر آمایش سرزمین را که براساس و مبتنی بر ظرفیتهای موجود بوده اجرا نکردهاند. نهتنها این اتفاق نیفتاده بلکه بیشتر امکانات، ظرفیتها و سرانههای بهداشتی، آموزشی، رفاهی، فرهنگی و در نتیجه اشتغال و بنگاههای بزرگ اشتغالزا در کلانشهرها و بهویژه کلانشهر تهران متراکم شدهاند. نتیجه این تراکم ثروت و امکانات در شهرها باعث سیر تدریجی مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و تهران شده است. مطالعات انجامشده نشان میدهد اکثر جمعیت روستایی در حومهها و حاشیههای شهرها سکنی گزیدهاند. در اصل، ما شاهد ایجاد کانونهای جمعیتی در تهران و اطراف کلانشهرها بوده و هستیم که این روند ادامه داشته و جمعیت این کانونهای جمعیتی در حال افزایش است. چرا میگویم کانون جمعیتی زیرا جمعیت تهران یا کلانشهرها فقط جمعیت ساکن در این شهرها نیست بلکه در تهران تمام جمعیت استان البرز و تا شرق تهران جزء کانون جمعیتی تهران است. درحالی که نرخ رشد جمعیت کاهشی بوده ولی این نرخ در شهرهای پیرامون تهران افزایشی است.
در حوزههای شهرسازی اگر شهری مثل تهران بخواهد برنامهریزی شهری داشته باشد، این مبتنی بر رشد سرانههای آموزشی، رفاهی، فرهنگی و بهداشتی نمیتواند فقط درباره شهر تهران برنامهریزی کند؛ زیرا برای این جمعیت مجموعه شهری هر اتفاقی بیفتد بر آن تأثیر مستقیم میگذارد در کیفیت زندگی و کاهش سرانههای زندگی در کانون شهر؛ یعنی هرچه برای تهران پیشبینی شود، باید براساس کانون جمعیتی کلانشهرها باشد. فکر میکنم دلیل اصلی جمعیتپذیری آنها این است، چون پیش از تأمین زیرساختهای اطراف آنها، سکونتگاه غیررسمی ایجاد میشود زیرا زیرساختها و ساختوسازها براساس مقررات ملی ساختمان ایجاد نشده یا با کمترین ضابطه ایجاد شده، این حاشیهنشینی و سکونتگاه غیررسمی است و باعث بروز آسیبهای اجتماعی میشود. این آسیبهای اجتماعی در اطراف شهرها باعث ایجاد نگرانی شده است.
آیا اقدامات شهرداری تأثیری داشته است؟
بله، قطعا تأثیر داشته است، وقتی ما در کلانشهرها برای اداره شهر مالها، مگامالها، سنترها و مجتمعهای چندمنظوره جذاب میسازیم، این پروژهها شغلهای ناپایداری ایجاد میکند که در جذب جمعیت از شهرهای کوچک تأثیر دارد. طرح تفصیلی و جامع تهران پیشبینی شده؛ البته شهرداریها هم تخلفهای زیادی و در ایجاد این وضعیت بههمریخته تأثیر فراوانی داشتهاند. از سال 1391 که تهران برای فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی، مسکونی و کسبوکار پهنهبندی و در یک پهنه s فعالیتهای کسبوکار دیده شده است و این نیاز به تصویب شورایعالی شهرسازی دارد، شهرداری براساس این پهنهبندی اجازه ساختن مگامال دارد که تا این ارگان تصویب نکند قابل اجرا نیست. الان اگر کسی بیاید تقاضای مجوز در پهنه کار و سرمایه را کند، شهرداری نمیتواند اجازه ساخت ندهد ولی در این رابطه تخفیفهایی بوده است که نیاز به اصلاح دارد. در دورههای قبلی کمیسیون ماده «5»، بعضا فراتر از طرح تفصیلی مجوز داده شده است اما ریشه سکونتگاههای غیررسمی سیاستهای کلان نظام در راستای تحقق سند آمایش سرزمینی نبود. اگرچه در سخنان رهبری و رؤسایجمهوری بوده، محقق نشده و رویکرد درآمدزایی شهرداریها نقش قابل توجهی داشته است.
تجاریسازی مسکن و زمین باعث شده است گرانی خانه از آستانه بحران گذر کند و مردم از تأمین یک سرپناه ساده عاجز ماندهاند. شهرداری چه برنامهای درباره تأمین سرپناه مناسب برای مردم دارد؟
این یک بحث کلی است. متأسفانه باید بگویم که اساسا در حوزه توسعه پایدار مبتنی بر تحقق سرانههای هفتگانه برای زندگی مناسب شهروندان شهرداریهای کلانشهرها عملکرد موفقی نداشتهاند. در دهه 70 تصمیمگیری میشود که شهرداریها خودکفا شوند. از طرف دیگر، قرار بوده است در دولت طبق یک لایحه درآمد پایدار شهرداریها مشخص شود. این موضوع تا قبل از دولت آقای روحانی اتفاق نیفتاد. خوشبختانه در دولت کنونی این لایحه تهیه و در آن مطرح و از قرار کارهایش انجام شده و در شرف تقدیم به مجلس است؛ این یک دلیل. سابقه شهردارها، همینطور که ما شاهد هستیم، نشان میدهد که شهردارهای بهویژه درکلانشهرها از این پست و سمت بهعنوان سکوی پرشی برای دستیابی به سمتهای بالاتر استفاده کردهاند؛ بنابراین شهرداری آمده برای اداره کلانشهرها که نیاز به درآمد بالا دارد، سهلالوصولترین راه را برای کسب درآمد که همانا فروش تراکم است، انتخاب کرده حال چه بهصورت قانونی و چه بهصورت تخلفهایی که انجام داده از این راه کسب درآمد کرده است. حالا تراکم بالا میفروشند؛ در کمیسیون ماده «5» این باعث شده بهراحتی شهرداریها درآمد کسب کنند و سال به سال هم بودجه را افزایش دهند. از طرف دیگر، بهخاطر نگاهی که عموما در مسئولان وجود دارد، کارهایی انجام میدهند که ملموستر باشد؛ بنابراین حوزههای سرمایهگذاری سختافزاری و فیزیکی است که بهراحتی قابل مشاهده باشد. این مربوط به شهرداریهاست. در صورتی که توسعه پایدار نتیجه سرمایهگذاری متوازن در حوزه نرمافزاری مانند محیطزیست، صیانت از بافتها و آثار تاریخی و قدیمی و هویتی شهر، اقلیمهای جغرافیایی، توسعه افزایش سرانههای بهداشتی، آموزشی و نهایتا اهمیت به کیفیت زندگی در محلات شهر است؛ مثلا ساماندهی مشاغل نامتجانس که در همین شهر تهران در هر کوی و برزنی گسترده است.
در شهرداری در شبکه معابر زیاد کار شده، تونل، پل، بزرگراه و ... . به لحاظ فنی و اجرائی قابل ستایش است ولی به لحاظ پیوستها همیشه مشکل دارند. ترافیک کم نشده، زیاد هم شده است. چرا در حوزه نرمافزاری فعالیت نشده فقط در حوزه سختافزاری کار میشود؟ در ترافیک مثل توسعه حملونقل ریلی و عمومی، پیادهراهسازی و گسترش فرهنگ استفاده از فضاهای عمومی کار نشده است؟ در کلانشهرها توسعه اتوبانها و ... نهتنها باعث کاهش ترافیک نمیشود که همیشه دیده شده پس از مدتی همان اتوبان زیر بار ترافیک حجیم قرار گرفته است زیرا با ایجاد بزرگراه و اتوبان بهنوعی به شهروندان این علامت داده میشود که از این به بعد میتوانید خودروی خود را در هر جا خواستید برانید. در تهران شما میبینید دنیایی از آهن، پولاد و خودرو شما را محاصره کرده است. شهر انسانمحور است نه ماشینمحور. باید در توسعه حملونقل عمومی سرمایهگذاری و ازسویدیگر، از رفتوآمد خصوصی جلوگیری شود.
چشمانداز زندگی در تهران را چگونه میبینید؟
متأسفانه رشد شهر تهران و کلانشهرهای ما در بیقاعدگی و بیبرنامگی تمامعیار شکل گرفته است. در حوزه زیرساختهای شهری تا سیاست شهری، سرانههایی که اشاره کردم پیشبینی لازم نشده است.در فضای کالبدی و فیزیکی که مربوط به هویت شهری میشود شاهد بیقاعدگی هستیم. چشمانداز خیلی مناسبی نمیبینیم. آنچه میتواند مدیران تصمیمگیر و تصمیمساز را به سمت مثبتی پیش ببرد، ایجاد دغدغه ازسوی رسانهها، نهادهای مردمی و شورای شهر است تا این چالشها را در سطح عموم جامعه مطرح کنند، چالشهای زیستمحیطیای که سالانه جان هزاران نفر را تهدید میکند. اگر این نگرانی که از فرسودگی شبکههای زیرساخت تهران وجود دارد، چهار هزار هکتار بافت فرسوده و هفت هزار هکتار بافت نامطمئن در شهر تهران داریم، مطرح شود تا مدیران تصمیمساز به سمت حل اینها با دوری از روشهای پیشینیان بروند؛ به نظرم اگر نگاه به توسعه پایدار از سوی رسانهها ترویج شود و نظارت رسانهای و اجتماعی و طرح این چالشها بهصورت دغدغه عمومی درآید، باعث میشود مسیر بهتری را در پیش بگیریم.