به این افکار بال و پر ندهید!
نگرانی های بی مورد مثل بعضی رازهای شخصی و بعضی مسائل کوچک و بعضی کارهای انجام نشده مانند اینهامی توانند به موفقیت در زندگی و سلامت زندگی آسیب برسانند. نگران چه هستید؟ نگران کارهایی که میخواستید زمانی انجام دهید ولی موفق نشدید؟ یا اینکه نگران اتفاقاتی که ممکن است در آینده رخ دهد؟
در این نوشتار به ۸ راز کوچک که حالا نگرانی های بی مورد هستند، اشاره شده است.
از آن دست آدمهایی هستید که بیدلیل داستان میسازید.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از بازده، اگر تا به حال واقعا از چیزی عصبانی شدهاید، خودتان را به این دلیل که چرا اینقدر سراسیمه میشوید، زیر سوال نبرید؛ درک کنید که به طور ناگهانی از کاه کوه ساختهاید! و احتمالا امتیاز بالایی در شاخص شخصیت داستانسرا (انافدی) دارید!
مطابق با مقالهای که ژانویه در ژورنال پرسونالیتی و ایندیویجوآل دیفرنسِس منتشر شد، برخی از آدمها داستانسرایی کردن را بیشتر از دیگران دوست دارند: به نظر میرسد آدمهایی که انافدی بالایی دارند، جهان را یک اتفاق میبینند که بر سرشان آمده، و همین احتمالا آنها را در مقابل هر چیز کوچکی واکنشگر میکند.” هرچند آوردن امتیاز بالا در شاخص انافدی یک اختلال شخصیتی جدی نیست، اما پژوهشگران عقیده دارند که این واقعا یک مشکل است.
بنابراین اگر فکر میکنید شما هم از آن دست آدمهایی هستید که داستان میسازید آن هم در شرایطی که هیچ نیازی به آن ندارید، نگران نباشید: احتمالا کاری از عهدهتان برنمیآید.
هر بار که به خانه برمی گردیدتبدیل به همان نوجوان سرکش میشوید.
وقتی که به خانه میروید، گاهی اوقات نمیتوانید جلوی بد حرف زدن با مادرتان را بگیرید؟ همه این کار را میکنند.
مطابق با چیزی به نام نظریهی نظام خانواده، که در ابتدا توسط روانپزشک موری بووِن مطرح شد، همهی ما وقتی در کنار آدمهایی هستیم که با آنها بزرگ شدهایم، به روزهای گذشته برمیگردیم. بنابراین اگر مادرتان همیشه در زمان بزرگ شدنتان برای شما صبحانه آماده میکرد یا پدرتان همیشه شما را با ماشین به شهر میرساند، وقت برگشتن به خانه باز هم همین برنامه را از آنها توقع خواهیدداشت.
لوری کرامر، استاد پویایی شناسی خانواده در دانشگاه ایلینوی، در مصاحبهای با نیویورک مگزین در سال گذشته گفت: “احتمالا چنین فرآیندهایی بر خانوادهها حاکم است، فرآیندهایی که بر شیوهی ارتباط آدمها با یکدیگر تاثیر میگذارد.”
“عجیب نیست که وقتی به خانه برمیگردیم، ناخودآگاه مثل گذشته با آن اشخاص ارتباط داریم…و متاسفانه گاهی اوقات این امر به معنای ارتباط داشتن با آدمها است به سبک و سیاق گذشته و زمانی که کم سن و سالتر بودیم.”
اگرچه این امکان وجود دارد که در کنار والدینمان مانند آدمهای بالغ رفتار کنیم، اما چنین شیوهای دشوارتر است. بنابراین خودتان را به این خاطر سرزنش نکنید.
تصور میکنید کارتان به بدترین شکل ممکن پیش میرود، و وقتی میبینید نتیجه عالی است به طور مطلوبی شگفتزده میشوید.
تصور کنید رییستان برای یک ساعت دیگر قرار یک جلسه را با شما میگذارد. احتمالا شما تمام این یک ساعت را به این فکر میکنید که آیا دیروز دیر سر کار آمدید، عملکردتان ضعیف است یا حتما و قطعا اخراج خواهیدشد. ولی جلسه احتمالا در مورد موضوع بسیار کوچکتری خواهد بود.
معلوم است که همهی ما نتایج عاطفی رخدادهای آینده را زیادی بزرگ میکنیم.
مطالعهای که روی ۵۲ نفر انجام شد و ماه ژانویه در ژورنال کاگنیشن و اموشن منتشر شد، پی برد آدمهایی که از آنها خواستهشد شرکت در یک فعالیت سخت را تصور کنند، احساس گناه و شرم به مراتب بیشتری را تجربه کردند در مقایسه با کسانی که واقعا آن فعالیت را انجام داده بودند: “نتایج، یک تعصب شدید و آشکار را نشان داد، که یعنی پیشبینیکنندگان، تجربهی گناه و شرم بیشتری را انتظار داشتند، در حالی که تجربهکنندگان در واقع شرم و گناه کمتری را تجربه کردند.”
بنابراین شما احتمالا همیشه با تحمیل احساس گناه به خودتان، نتایج بدتری را برای موقعیتهای خاص تصور میکنید. فقط یادتان باشد همه همینطور هستند.
نرسیدن به همهی اهدافی که در نوجوانی برای خود تعیین کردهبودید.
تعیین اهداف برای خودتان میتواند به شما احساس غم و اندوه بدهد اگر که به آنها نرسید.
جین توئنج، استاد روانشناسی از دانشگاه ایالتی سن دیهگو، در کتاب خود به نام نسل من، توضیح میدهد آدمهایی که برای خودشان اهداف بزرگ تعیین میکنند و به آنها نمیرسند به طور قابل توجهی ناشادتر از همسالان خودشان هستند. ” این امر اگر ناخواسته باشد، نتیجهی طبیعی و معکوس پیغامهای دوران کودکی است، پیغامهایی مثلِ “تو میتوانی هر چیزی که اراده کنی، باشی.”
مطابق با مقالهای که در ژورنال سوشال سایکالاجیکالاند پرسونالیتی ساینس در سال ۲۰۱۵ منتشر شد، “با انتظاراتی چنان عظیم، کمتر شاد بودن در بزرگسالی میتواند نتیجهای غیرقابل اجتناب باشد.”
مقالهی دیگری که در ژورنال بریتیش مدیکال در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، میگوید دانمارک شادترین ملت را دارد زیرا دانمارکیهاکمترین توقع را دارند. بنابراین مدیر نیروی انسانی خودتان باشید و بکوشید انتظاراتتان را مدیریت کنید.
شما نگران یک اتفاق هستید، و وقتی واقعا رخ میدهد به طور غیرمترقبهای لذت میبرید.
صحنه را تصور کنید: قرار است دوستی را بعد از کار ببینید. یکی دو تا اتفاق نامطلوب در طول روز رخ میدهد، شما خسته و گرسنه هستید و کمکم به این فکر میکنید که برنامه را به هم بزنید، مستقیم به خانه بروید، روی مبل لم بدهید و یک کاسه پاستا بخورید. اما اگر واقعا دوستتان را ملاقات کنید، میدانید که اوقات فوقالعادهای را خواهید گذاراند.
مقالهای در ژورنال پرسونالیتیاند سوشال سایکالاجی در سال گذشته توضیح میدهد که در واقع ما فقط زمانی میفهمیم که یک فعالیت چهقدر مطلوب است که مشغول تجربه کردن آن باشیم. زمانی که چیزی را تجربه میکنیم، هضم و درک مزایای آن در مقایسه با زمانی که آن را برنامهریزی یا مرور میکنیم، آسانتر است.
اساسا، اگر نمیدانید که نتیجه دلخواهتان است یا نه، احتمالا نباید قرار را به هم بزنید. مگر اینکه واقعا غذای خوبی در خانه داشته باشید.
قطع رابطه با دوستان دوران دبستانتان.
یک مقاله از سایکالاجیکال ساینس در سال گذشته پی برد که بیشتر دوستیها که در سن ۸ سالگی شکل میگیرند، قبل از ۱۳ سالگی به پایان میرسند. ما “تغییرات عاطفی و شناختی زیادی را که بر اهمیت دوستیها میافزایند، تجربه میکنیم در همان زمانی که استقلال فزونی یافتهی ما از والدینمان، ارتباط میان دوستان را افزایش میدهد.”
بنابراین دوستان دوران مدرسه برای ما ارزش زیادی دارند، و البته احتمال قطع ارتباط با آنها هم بسیار زیاد است.
اگر هنوز هم با دوستان دوران مدرسهتان ارتباط دارید، باید به شما تبریک بگوییم. دوستیهای شما واقعا خاص هستند.
موفقیتهایتان به اندازهی همسالانتان نیست!
مشخصا مقایسهی اجتماعی برای همهی ما نسبتا طبیعی به نظر میرسد. اما این بدان معنا نیست که مقایسهی دستاوردهای خودتان با دستاوردهای همسالانتان باید به شما احساس بدبختی بدهد.
پژوهشگران، آدام گالینسکی و ماریس شوئیتزر در کتاب خود که سال گذشته منتشر شد، به نام “دوست و دشمن: کی باید همکاری کنیم، کی باید رقابت کنیم، و چهطور در هر دو زمینه موفق شویم (انتشارات کراون بیزنس ۲۰۱۵)” توضیح میدهند، “وقتی پای استفاده از مقایسهی اجتماعی برای ارتقاءِ انگیزهی خودتان وسط باشد، یک قانون کلیدی وجود دارد که باید در خاطر بسپارید: اگر میخواهید شادتر باشید، در پی مقایسههای مطلوب باشید و اگر میخواهید بیشتر به خودتان فشار بیاورید، در پی مقایسههای غیرمطلوب باشید.”
بنابراین به خودتان بگویید که اگر به اندازهی دوستتان شنا کنید، خیلی زود اندامی به خوبی اندام او خواهید داشت؛ و اگر واقعا میخواهید ارتقاء بگیرید باید بیشتر از همکاران خاموش و غرق در جلسات، عقاید خود را بیان کنید.
تمام مطالب هوشمندانهای که در مدرسه و دانشگاه آموخته بودید را فراموش کردهاید.
یک مقاله که سال گذشته در ژورنال کارنت دیرکشنز این سایکالاجیکال ساینس منتشر شد پی برد که هرچند آدمهای مسنتر قادر هستند خاطرات قدیمی را به یاد بیاورند، اما اغلب میلی برای این کار ندارند.
بنابراین نگران نباشید، تمام آن مطالبی که در مدرسه یاد گرفتید همچنان در جایی از مغز شما ذخیره شدهاست.