x
۰۶ / مهر / ۱۳۹۵ ۰۸:۴۵

هجوم برج‌های بتنی به کوچه باغ‌های تهران

هجوم برج‌های بتنی به کوچه باغ‌های تهران

خیابان منتهی به شهرک نیایش آنقدر سرسبز و با صفاست که چیزی کم از شمال کشور ندارد. اینجا جغرافیای تهران را گم خواهید کرد مگر اینکه سری بچرخانید و برج‌های بالای دره و شلوغی بزرگراه شهید چمران را ببینید.

کد خبر: ۱۴۸۱۲۱
آرین موتور

 رودخانه‌ای هم از کنار خیابان منتهی به محل رد می‌شود. محلی که در گذر زمان بارها نام عوض کرده زمانی باغ‌چاله ونک و بعدها اسلام آباد و حالا شهرک نیایش. باغ‌چاله‌ای که با ساخت اتوبان چمران در دهه 40 از ده‌ ونک کنده شد و به یک محله جداگانه و مستقل تبدیل شد حالا اما اهالی محل درگیر چانه‌زنی با شهرداری تهران هستند تا محله و خاطرات چندین ساله‌شان را همان‌طور که بود حفظ کنند. کسی چه می‌داند چه بر سر آخرین کوچه باغ‌های تهران خواهد آمد؛ بنا به ادعای شهرداری پارک خواهد شد یا برج‌های تازه‌ای در آن خواهد رویید. کودکان شادمانه در کوچه‌ باغ‌های محل بازی می‌کنند و حسابی سر و صدا راه می‌اندازند. بعضی از اهالی محل به سبک سال‌های پیشین همه‌ محلات تهران بیرون خانه‌ها نشسته‌اند. لا‌به‌لای خانه‌ها، زمین‌های خالی زیادی هست که بعضی از آنها پر از نخاله‌های ساختمانی است و بعضی از قطعات هم تبدیل به پارکینگ همسایه‌ها شده است. شهرداری جلوی زمین‌ها تابلوهایی نصب کرده که روی آنها نوشته شده: «خریداری شده توسط شهرداری»

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران ، با تصویب طرح جامع تهران، امتداد بزرگراه چمران به‌عنوان «رود دره اوین- درکه» در نظر گرفته شد. اگرچه هنوز طرحی با جزئیات در مورد این محله از تهران به تصویب نرسیده و تکلیف کلی آن روشن نیست، شهرداری تهران برای اجرایی کردن طرح محور رود دره اوین- درکه و تغییر کاربری این محل دست به کار شده و در این راستا با هر شکلی از بازسازی، نوسازی یا بهسازی در محله برخورد می‌کند. به‌همین دلیل خیلی از خانه‌ها از سر و شکل افتاده‌اند و تعدادی هم در حال تخریب هستند. این یکی از نگرانی‌های ساکنان محله است. آنها می‌گویند محله ما دارد به یک ناحیه حاشیه‌ای شبیه می‌شود و خیلی‌ها فکر می‌کنند ما به خاطر نداری و بی‌پولی اینجا زندگی می‌کنیم.

 مظفر مبینی با دختر کوچکش جلوی در خانه‌ ایستاده‌اند و باغ رو به رو را تماشا می‌کنند. نسیم خنکی از سمت باغ می‌وزد. مبینی 20 سال است که در این محل سکونت دارد. کارمند دانشگاه الزهراست و هر دو دخترش در همین محله به دنیا آمده و بزرگ شده‌اند. می‌گوید هر روز بعد از ظهر بیرون می‌آیم و توی محل قدم می‌زنم. یکی از خوبی‌های شهرک نیایش این است که ساکنانش دیگر احتیاج به پارک رفتن ندارند و بچه‌ها در وضعیت خوبی بزرگ می‌شوند. نعمتی که خیلی از محله‌های تهران از آن محروم هستند.

از مبینی درباره امنیت محله و بافت جمعیتی ساکنانش می‌پرسم. می‌گوید: «تا جایی که من می‌دانم، همه محلی‌ها آدم‌‎های خوبی هستند. معلم بازنشسته، کارمند قوه قضائیه، سرهنگ بازنشسته... اینجا هم درخت و باغ زیاد است و خیلی‌ها فکر می‌کنند هرجایی که درخت و باغ باشد، لابد پر از خلافکار هم می‌شود! البته همه ما شنیده‌ایم که شایعاتی در این زمینه هست اما بیشتر این شایعات را کسانی راه می‌اندازند که این حرف‌ها برایشان سودی دارد.»

او از امنیت محل می‌گوید و اینکه خیلی وقت‌ها پیش آمده که در ماشین باز مانده و هیچ اتفاقی نیفتاده. خانه‌اش کمی قدیمی شده و به نظر احتیاج به بازسازی دارد اما آن‌طور که خودش می‌گوید شهرداری نمی‌گذارد خانه‌ها را بازسازی کنند: «شهرداری می‌گوید چون سند ندارید نمی‌توانید بازسازی کنید. درحالی که از ما عوارض می‌گیرد و بعضی خانه‌ها هم که سند دارند باز حق بازسازی ندارند.» از دخترش می‌پرسم کجا مدرسه می‌رود؟ لیلا موهای طلاییش را کنار می‌زند و می‌گوید: «می‌روم میدان کاج، مدرسه حکمت.»

- سخت نیست از اینجا تا آنجا رفتن؟:

- نه. با سرویس می‌رویم و می‌آییم.

- دوست نداری مثل خیلی‌ها در آپارتمان زندگی کنی؟

- نه اینجا را دوست دارم. می‌شود توی کوچه رفت و بازی کرد.

گمانه‌های مختلفی در مورد آینده این محل وجود دارد. بعضی‌ها می‌گویند برنامه شهرداری این است که اینجا را به خاطر آب و هوای خوب و رودخانه و باغ‌های زیادش تبدیل به منطقه گردشکری کند. اما مردم این طرح را باور نمی‌کنند و می‌گویند اگر شهرداری می‌خواهد اینجا را تبدیل به فضای سبز کند، چرا آب را به روی بعضی از باغ‌ها بسته و درخت‌ها را سوزانده. بعضی هم می‌گویند اگر قرار است به بهانه زندگی در حریم رودخانه، ما را از اینجا پراکنده کنند، چرا در اسلام آباد شمالی مجوز دو ساختمان بلند داده شده که پایه‌هایشان در آب است؟ خیلی از اهالی معتقدند شهرداری می‌خواهد اینجا را به خاطر موقعیت خوبی که دارد از آنها بخرد و به برج‌سازان بفروشد. این‌ها را در جلسه‌ای که در مسجد محل گرفته‌اند هم بیان می‌کنند و دنبال راهکار می‌گردند.

این محل از شمال به شهرک آتی ساز، از جنوب به بزرگراه همت، از شرق به بزرگراه شهید چمران و از غرب به قسمتی از شهرک غرب و سعادت آباد محدود شده است و این موقعیت خوب و نیز دسترسی محل به مراکز شهری و در عین حال آب و هوای خوبش باعث شده اهالی قیمت‌های پیشنهادی شهرداری را نپذیرند. آنها می‌خواهند شهرداری خانه‌های‌شان را هم قیمت با زمین‌های اطراف این محل خریداری  کند.

کرامت اصلانی رو به روی خانه‌اش در حال تمیز کردن اتومبیل است. خانه‌اش با باغ روبه رویی چند متری فاصله دارد. اصلانی 40 سال است که ساکن این محل است. او می‌گوید: «سال‌ها پیش خودمان اینجا را خاکبرداری کردیم و کوچه باز کردیم. اما حالا مانده‌ایم بلاتکلیف. شهرداری نمی‌گذارد خانه را بازسازی کنیم و قیمت پیشنهادی هم که می‌دهد آنقدری نیست که بشود از اینجا رفت و جای دیگری خانه خرید. اینجا هم امکانات کم است.» همسر او دنباله حرفش را می‌گیرد: «آقا ما اینجا یک نانوایی هم نداریم. چون شهرداری اجازه نمی‌دهد. مجبوریم هر بار کلی راه برویم تا خارج از محل یک نانوایی پیدا کنیم.»

اصلانی هم مانند بقیه اهل محل دل پرخونی دارد او می‌گوید: «چند سال پیش برای اخد سند به شهرداری، هشتصد هزارتومان پرداخت کرده اما هنوز خبری از سند نیست و بقیه که سند دارند هم اوضاع بهتری ندارند. این محله مدرسه‌ای هم ندارد و اهالی مجبورند با سرویس بچه‌ها را به اطراف

 بفرستند.»

یکی از کارهای شهرداری که خیلی از اهالی محل را نسبت به خود بدبین کرده قضیه تصرف مدرسه‌ای است که به صورت خود جوش و مردمی ساخته شده بود. اکبری یکی از ساکنان محل می‌گوید: «‌زمینی توسط مهندس «صمد کمپانی» به اهالی این محل هدیه شده بود. اما پس از چند سال شهرداری به بهانه نوسازی این مدرسه را برای مدتی تصرف کرد و بعد از چند وقت آنجا را به ستاد حریم تغییر کاربری داد.» ساکنان محله آنچنان که می‌گویند تا قبل از ساخت این مدرسه با مشکل مواجه بودند چون هیچ‌کدام از مدرسه‌های محدوده‌های اطراف اجازه ثبت‌نام به فرزندانشان نمی‌دادند.

بیشتر درهای خانه‌های کوچک و قدیمی اما با صفای محل باز است.  چند خانم جلوی در خانه‌ای که از در و دیوارش گل و گیاه آویزان است نشسته‌اند. چند جوان هم مقابل یک باغ توت زیبا گعده کرده‌اند و حرف می‌زنند. اینجا در کوچه باغ‌های با صفا و مردم خوش برخوردش می‌شود تمام خصوصیات یک محل خوب و قدیمی را دید. کم کم غروب می‌شود و نور طلایی خورشید، محله شهرک نیایش را زیباتر می‌کند. قدم زنان از کوچه باغ‌ها عبور می‌کنم و با خودم می‌گویم کاش قرار نبود همه جای تهران را شبیه هم کنیم.

 

 

نوبیتکس
ارسال نظرات
x