دست بسته بخش خصوصی در توسعه صنایع فولاد
صنعت فولاد ایران یکی از مهمترین صنایع کشور به شمار میرود که نقش بسزایی در بالابردن رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال دارد. این صنعت مدتی است که وارد رکود شده و تولیدکنندگان آن با مشکل فروش و پر شدن انبارهایشان دست و پنجه نرم میکنند.
در این میان تولیدکنندگان دولتی یا شبه دولتی به سبب برخی لابیهای قدرتمند و نقش آفرینی گستردهیی که در بازار دارند توانستهاند خود را در این رکود سرپا نگه داشته و به حیات خود ادامه دهند. در مقابل واحدهای تولیدکننده بخش خصوصی که میزان تولید هر کدامشان به 500هزار تن در سال نیز نمیرسد، در مقابل این رکود اقدام به کاهش تولید کردهاند تا لااقل محصولاتشان در انبار نماند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، در این رابطه با بهادر احرامیان، عضو هیات نمایندگان اتاق ایران گفتوگو کردهایم. از نظر او مازاد تولید فولاد در کشو و رکود فعلی در این صنعت مهمترین چالش این صنعت در ایران به شمار میرود. احرامیان بر این باور است که به غیر از فولاد ما همین مشکل را در صنایعی همچون مس، آلومینیوم، و نفت داشتهایم. بازار این کالاها در سراشیبی قیمت قرار گرفته و تولیدکنندگان دیگر به مانند گذشته شاهد رونق و رشد سرمایهگذاری در این صنایع نیستند. اینها دلایل جهانی رکود در فولاد یا مواد معدنی دیگر هستند اما در این میان برخی سیاسگذاریها در کشور سبب شده تا این رکود ریشه بیشتری در کشور داشته باشد.
ما در شرایطی با هم به گفتوگو نشستهایم که رکودی فراگیر بازارها کشور را فرا گرفته و این رکود سبب شده تا صنعتی به مانند فولاد نیز از آن متضرر شود. منشأ این رکود در چیست؟
در حال حاضر مهمترین چالش بخش خصوصی و دولتی فعال در صنعت فولاد، رکودی است که در بخش معدن و صنایع معدنی دنیا به وجود آمده است. این رکود چند سالی است که شروع شده و هنوز ادامه دارد که دلیل اصلی آن کاهش رشد اقتصادی دو کشور پرجمعیت دنیا نظیر چین و هند است. این دو از بازیگران اصلی صنعت فولاد و سنگ آهن دنیا به شمار میروند و با توجه به کاهش رشد اقتصادی که در آنها رخ داده، صنایع فولادشان با مازاد تولید مواجه شده است. طبیعتا در چنین شرایطی برای حفظ اشتغال و استفاده از ظرفیتهای خود رو به صادرات میآورند تا محصول خود را در بازارهای جهانی عرضه کنند. در این میان نیز ایران یکی از بازارهای هدف بوده و با توجه به تعرفه نسبتا پایینی که برای واردات فولاد بسته شده، این دو کشور از طریق دامپینگ به عرضه محصولات خود در بازارهای کشور روی آوردهاند. در چنین شرایطی تولیدکننده داخلی که خود با مازاد تولید و نبود تقاضا روبروست هم باید بازارش را حفظ کند و هم از نظر قیمتی با فولادهای وارداتی به رقابت بپردازد. اما با توجه به شرایط اقتصادی کشور، کاهش قیمت تا حدی مقدور بوده و بیش از آن نمیتوان انتظار داشت که فولاد ساخت داخل کاهش قیمت یابد از این رو برخی بازارها را از دست داده و باعث شده که رو به کاهش تولید خود بیاورد.
رکود کنونی فقط در فولاد و سنگ آهن است یا اینکه مواد معدنی دیگر نیز از آن سهم بردهاند؟
اصولا بازار مواد معدنی و صنایع مربوط به آن در دنیا راکد هستند. به غیر از فولاد ما همین مشکل را در صنایعی همچون مس، آلومینیوم، و نفت داشتهایم. بازار این کالاها در سراشیبی قیمت قرار گرفته و تولیدکنندگان دیگر به مانند گذشته شاهد رونق و رشد سرمایهگذاری در این صنایع نیستند. اینها دلایل جهانی رکود در فولاد یا مواد معدنی دیگر هستند اما در این میان برخی سیاسگذاریها در کشور سبب شده تا این رکود ریشه بیشتری در کشور داشته باشد. صنایع فولاد ما از دو ناحیه ضربه خوردهاند نخست سیاست تعرفهیی در مقابل واردات فولاد از چین و هند و دوم سیاستگذاریهای کلان دولت که برای تورم زایی ترسیم شده است. طبیعتا وقتی دولتی بخواهد تورم را کنترل کند رکود را تعمیق میبخشد. بنابراین صنعت فولاد کشور به سبب رکودی که در بازار مسکن و پروژههای بزرگ عمرانی داشته، از این ناحیه ضربه خورده است.
آیا تاکنون بازار جهانی چنین رکودی را به خود دیده است؟
ما در طول سالهای گذشته همواره با افت و خیزهایی در قیمت انواع فلزات پایه به ویژه فولاد روبرو بودهایم اما هیچگاه با چنین مازاد تولیدی مواجه نبودهایم. در بخش داخل هم کماکان شاید از نظر قیمت فراز و نشیبهایی وجود داشته اما همواره برای فولاد ساخت داخل مشتری بوده و هیچگاه با کمبود تقاضا روبهرو نبودهایم. بازار فولاد ایران برای نخستین بار است که شاهد چنین وضعی است که مشتری نداشته باشد. همواره تقاضا از عرضه پیشی گرفته بود اما اینک میبینیم که تقاضا به پایینترین حد خود رسیده و فولادهای داخلی و خارجی مشتری سابق را ندارند.
برای خروج از این رکود چه پیشنهادهایی دارید؟ آیا تولیدکنندگان فولاد کشور در این خصوص به جمعبندی رسیده اند؟
تولیدکنندگان نمیتوانند تعیین کنند که بازار در رونق یا رکود باشد. اینها بحثهای سیاستهای اقتصاد کلان دولت هستند که به هر صورت تبعاتش به صنعت فولاد به هر صورت میرسد. همانطور که میدانید صنایع دیگر، مثل سیمان و ساختمان نیز از این سیاستگذاریها تاثیر گرفتهاند و در رکود به سر میبرند. کاری که تولیدکنندگان داخلی میتوانند انجام دهند این است تا به عنوان بنگاههایی اقتصادی خودشان را با شرایط موجود تطبیق دهند و به گونهیی برای بنگاه خود سیاستگذاری کنند که بتوانند همان تقاضای کم را پاسخ داده و به سلامتی از دوره رکود عبور کنند و دوباره وارد رونق شوند. رکود طولانی مدت یکی از اجزای اجتنابناپذیر بخش صنعت به شمار میآید. در صنعت فولاد، هم رکود و رونق یکی از اجزای جدایی ناپذیر این صنعت است. ما همواره دو روی سکه رونق و رکود را دیدهایم اما جنس رکود فعلی به گونهیی است که در 50سال گذشته بیسابقه بوده و فعالان صنعت فولاد نتوانستهاند راهی برای خرج از آن بیابند چون این رکود سراسر بازار دنیا را فرا گرفته است.
یکی از دلایل مازاد تولید فولاد در کشور ارائه مجوزهای بیحد و حصر و سرمایهگذاریهای خارج از نیاز واقعی بازار کشور در برخی فولادهای ساختمانی بوده است. این موضوع چه تاثیراتی در وضع کنونی بازار داشته است؟
در تاریخ صنعت فولاد این کشور سرمایهگذارانی از بخش دولتی و خصوصی وجود داشتهاند که بر اساس نیازهایی اقدام به سرمایهگذاری برای تولید فولاد در کشور کردهاند. متاسفانه در دهه گذشته تصور بر این بود که بازار گستردهیی در انتظار فولاد است به همین خاطر منابع زیادی از دولت صرف ایجاد کارخانههای کوچک فولاد شد. در حالی که اگر یک آینده نگری وجود داشت این سرمایهگذاریها به سمتی میرفت که واحدهای کنونی بتوانند به محصولات جدیدتری روی آورند و حلقه تولید انواع فولاد را گسترش دهند. اما این کار صورت نگرفت و تولید فولاد خام و ساختمانی دز دستور کار قرار گرفت. نتیجه این شد که برخی تولیدکنندگان در بازار حاضر شوند که نتوانند محصولات با کیفیت و مناسب را روانه بازار کرده و از نظر قیمتی با نوع خارجی خود رقابت کنند. از طرفی هم برخی طرحها تعریف شده که فاقد توجیه اقتصادی است و معلوم نیست با بهرهبرداری از آنان چه سرنوشتی در انتظار این واحدهاست.
یعنی ممکن است این واحدها ورشکست شوند؟
صنعت فولاد یک نوع سرمایهگذاری ثابتی را میطلبد و صنعتی است که وقتی کارخانجات به تولید میرسند به سادگی تعطیل نمیشوند، احتمال دارد شرکتها جابهجا شوند، ورشکست شوند یا منحل شوند ولی داراییهای کارخانجات تولیدکننده دست به دست شده و به این سادگی از دور خارج نمیشوند. به همین دلیل است وقتی یک کورهیی جایی ساخته میشود حداقل 40سال برقرار میماند و به تولید مشغول میشود. خیلی کم پیش میآید که مثلاً یک سرمایهگذاری که در یک قسمتی از زنجیره فولاد وارد شود و بعد از سه یا چهار سال مستهلک شود و آن کارخانهها فعالیت کرده و بعد تعطیل شوند. این موضوع در صنایع دیگر فلزی یا خیلی از صنایع دیگر خیلی راحتتر اتفاق میافتد. به دلیل ظرفیتهایی که در صنعت فولاد هم در داخل و هم در جهان ایجاد شدند به احتمال زیاد فعلاً کارخانهها برقرار خواهند ماند. اما مهم این است که این کارخانههای میتوانند سودآوری لازم را داشته باشند و به توسعه خود بپردازند یا خیر؟ مهم مدیریت این واحدها و نوع سیاستگذاری کلان بر صنعت فولاد کشور است که برای برخی از تولیدکنندگان نگرانی ایجاد کرده است.
هماکنون سرمایهگذاری در صنعت فولاد دنیا پایین آمده و ما با مازاد عرضه در کل دنیا مواجه هستیم. از طرف دیگر در داخل کشور تا به حال حدود 20میلیون تن ظرفیت ایجاد کردهایم قصد داریم 35میلیون تن به آن اضافه کرده و ظرفیت تولید را به 55میلیون تن برسیم. آیا این سیاستگذاری برای افزایش تولید با واقعیتهای بازار تناقض ندارد؟
به نکته خوبی اشاره کردید. تولید 55 میلیون تن فولاد در زمانی مطرح شد که ما در دوره رونق بودیم و سیاستگذاران کشور به این نتیجه رسیدند تا در سایه افزایش قیمت نفت به افزایش این تولید فکر کنند و رقم آن را به 55میلیون تن برسانند. غافل از اینکه این 55میلیون تن به آب، سنگ آهن، زیرساختهای حمل ونقل، جانمایی مناسب و... نیاز دارد و در شرایطی برای کشور اقتصادی است که بازار آن تضمین شده باشد. در حال حاضر برای همین 15میلیون تن فولادی که به تولید میرسانیم تقاضا وجود ندارد از این رو جا دارد تا سیاستگذاران کشور در طرح جامع فولاد یک بازنگری کنند و با مطالعه جدید بازار فولاد میزان واقعی سرمایهگذاری مورد نیاز را تخمین بزنند. یکی از بزرگترین انتقاداتی که به طرح جامع فولاد وارد است اینکه رشد تولید و مصرف داخلی را بسیار رویایی در نظر گرفته و بسیار ساده انگارانه روی توان صادرات ما حساب باز کردهاند. در حالی که اصلا در واقعیت این مساله نیست و این رقم هم افسانهیی و هم اینکه با توجه به مازاد تولید دیگر کشورها نقش آفرینی در بازارهای صادراتی به راحتی امکان پذیر نخواهد بود.
شما فقط با ارزان فروشی نمیتوانید رقیبتان از بازار بیرون کنید یا سهم بازار رقیبتان را بگیرید. بحثهای کیفی پیش خواهد آمد و به این سادگی نیست که ما در ایران نشسته باشیم و بتوانیم بازار محصول فولاد صنعتی رقیبمان را که فرضاً در برخی کشورهای اروپایی یا کشورهای در حال توسعه دیگر نشستهاند را به دست آوریم. باید بتوانیم خدمات ارائه دهیم و یک ارتباط بسیار خوب و قوی و مستمر با مشتری برقرار کنیم. معمولاً آن طور فولادهایی که میبینیم که قیمتهای بالاتری دارند یا بازارهای با ثبات و پایدارتری دارند که معمولا متصل به تولید محصولات صنعتی هستند فولادهایی هستند که تولیدکننده و مصرفکننده یا فروشنده و خریدار یک ارتباطهای قوی ارگانیکی با هم دارند.
پس به نظر شما رفتن به سمت تولید فولادهای صنعتی الزاما موفقیتآمیز نخواهد بود؟
فروش فولادهای ساختمانی و صنعتی زمین تا آسمان با هم فرق دارد و همانگونه که گفتم به دلیل کم بودن تعداد بازیگران، ورود به این بازار بسیار سخت است. نمیتوان گفت چون ما نتوانستهایم به تولید فولادهای صنعتی ورود کنیم پس ناموفق بودهایم. فولادهای خاص برای مقاصد خاص ساخته میشوند و مشتریان خاص خود را دارند. آیا ما قادر خواهیم بود که به این بازار بسیار خاص ورود پیدا کنیم. بنابراین پیشنهاد بنده این است که برای فولاد یک سیاستگذاری جدیدی در نظر گرفته شود و اگر قرار است وارد بازارهای جهانی شویم به این راحتی قادر به انجام این کار نخواهیم شد. همین الان در ورود به بازار داخلی خودمان مانده ایم! پس بهتر است با نگاه واقع بینانهتری به برنامهریزی برای تولید روی آوریم و بتوانیم به صورت هدفمند وارد بازارهای صادراتی شویم.