باید پشت قراردادهای نفتی بایستیم
بعد از آنکه قراردادهای جدید نفتی موسوم به IPC توسط وزارت نفت طراحی و رونمایی شد، مخالفتها با آن بالا گرفت.
عدهای آن را مخالف مصالح ملی میدانند و اعتقاد دارند که توان داخلی و تکنولوژی لازم برای توسعه این صنعت را در اختیار دارند؛ مدعایی که وزیر اسبق نفت آن را به شدت رد میکند و معتقد است این مخالفان در صورتی که خود در مسند وزارتخانه بنشینند، باز هم همین مدل قرارداد را اجرا میکنند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان ، سیدمحمد غرضی تاکید میکند:« مخالفت با قراردادهای جدید نفتی به این منظور است تا دولت زمینگیر شود و حرف مخالفان این است که وزیر کنونی برکنار شده و خود جای او را بگیرند.»
قراردادهای جدید نفتی موسوم به IPC از زمان تنظیم تاکنون، مورد نقد و مخالفتهای بسیاری بوده است. شما به عنوان فردی که سالها در این حوزه تجربه و مسئولیت داشتهاید، نگاهتان به این مدل از قراردادها چگونه است؟
آنچه بیش از یک قرارداد اهمیت دارد، توان دفاع از آن قرارداد است. قراردادها یک عقبه علمی، فنی، اجتماعی و سیاسی دارند. بنابراین هر کشوری، سعی میکند بر اساس استعدادهای موجود خود، آن قراردادها را امضا کند. بنابراین نکات علمی، فنی و حقوقی هر نوع قراردادی باید به گونهای تنظیم شود که از حقوق ملی و از حقوق فناوری کشور دفاع کند. از این رو، نمیشود تنها با یک مصوبه دولت یا مجلس و یا با تنظیم قرارداد در سیستمهای مختلف حقوقی و قضائی آن را تثبیت کرد. این قراردادها تثبیت نمی شود مگر اینکه استعداد اداری، فنی، علمی و حقوقی موجود در قراردادها یک عقبه وسیع و کارآمدی گسترده داشته باشد، یعنی کلمات در آن به گونهای انتخاب و تنظیم شده باشند که بتواند از منافع ملی کشور دفاع و محافظت کند(مثل همین کاری که آقای ظریف در برجام انجام دادند). برای اینکه این قراردادها بتوانند از مخزن، منافع ملی و از فروش فرآوردهها دفاع کنند، قانونگذار و دولت باید به این نکته توجه کنند که آیا تیم امضاکننده قراردادها، عقبه اجتماعی، فنی، علمی و حقوقی لازم را دارند؟ بعد از آن هم باید به آنها اطمینان کنند و دست آنها را در موضوع قرارداد باز بگذارند. قرارداد یک مقوله فیزیکی نیست، بلکه یک مقوله علمی، فنی و استعدادی است و شما باید بتوانید ذیل آن از حقوق و منافع ملی دفاع کنید. یکی از آنها انتقال تکنولوژی است و باید به گونهای عمل شود که بخشی از علم طرف قرارداد به نیروی انسانی ایرانی منتقل شود. این اتفاقی است که ارزش دارد و برای کشور یک سرمایه میشود.
تا آنجا که مشخص است، این موارد در قراردادهای IPC لحاظ شده است. پس چرا همچنان با آن مخالفت میشود؟
بخشی از این مخالفتها ممکن است که تقابلات سیاسی و بخش دیگری ممکن است تقابلات فردی باشد. بعضیها شاید این قصد را داشته باشند که دولت را زمینگیر کنند. بعضیها هم شاید این قصد را داشته باشند که وزیر را محکوم کنند و بعد جای آن را بگیرند. اما وقتی هم که این اتفاق افتاد، باز هم این قراردادها سر جای خودش است. بنابراین، توان دفاع از منافع و حقوق ملی، بستگی به استعدادهای حقوقی، فنی و اجرایی دارد و خیلی به شیوه و مدل قراردادها مربوط نمی شود.
به نظر میرسد شما با قراردادهای جدید نفتی موافق هستید.
اضطرار شرایط الان باعث شده تا دولت چنین قراردادهایی را تنظیم کند. هر چند این قراردادها ممکن است اشکالاتی داشته باشد، اما در نهایت همه استعداد داخلی و همه کسانی که بخشی از توانایی صنعت نفت ایران هستند حالا باید پشت قرارداد بایستند و اگر قرار است ما چیزی از خارجیها بگیریم باید تلاش کنیم در حین قرارداد و در اجرا خواسته هایمان را دریافت کنیم. بنابراین اگر کسی استعداد کارشناسی دارد باید آن را در نحوه قرارداد اعمال کند.
برخی از منتقدان ابراز میکنند آنها توان تکنولوژیک و اجرایی را دارند و نیازی به ورود شرکتهای نفتی خارجی نیست. آیا در واقع چنین توانایی در شرکتهای داخلی وجود دارد؟
آنچه اتفاق افتاده، این است که طرف مقابل که شریک مخزن است، از استعداد بین المللی استفاده کرده و دارد سهم ما را میبرد. حالا عدهای مدعی هستند که این توان را دارند. خوب سوال این است که در عمل و بالفعل ظرف ۵۰ سال گذشته چهکار کردید؟ اینها دائم میگویند که میتوانند، ولی طرف مقابل در عمل دارد سهم کشور را میبرد. همیشه ما در بحث تکنولوژی این مشکل را داشتیم که عدهای میگویند ما میتوانیم و انجام میدهیم، ولی وقتی که که کار را به آنها میسپارید، توانایی انجامش را در عمل ندارند. وقتی بنده وزیر مخابرات بودم و فناوری گوشیهای همراه تازه داشت جهانی میشد، افراد بسیاری نزد بنده آمدند و ادعا میکردند که میتوانند آن گوشیهای تلفن همراه را تولید کنند. بنده گفتم، یک قرارداد یک میلیونی با شما میبندیم، شما هم بروید و محصول مورد ادعای خود را تولید کنید. ولی در عمل آنها میگفتند اصلا کار را متوقف کن تا ما یک روزی به آن استعداد و توان برسیم. در مورد قضیه نفت هم همین اتفاق طی این سالهای اخیر مدام رخ داده است و عدهای مرتب میگویند که ما میتوانیم. بسیار خوب، شما که میتوانید، پس بر اساس همین قرارداد بیایید و بخشی از پروژهها را بگیرید و بروید انجام دهید. اما واقعیت این است که در حدود ۱۰ سال گذشته خیلی از این استعدادها به میدان آمدهاند و نتیجه بخش نبوده اند؛ ولی مخزن خالی شده، چون که رقبای ما که بیکار نمی نشینند و دارند سهم ما را میبرند.
ا گر در واقعیت، این توان و تکنولوژی را ندارند، پس این ادعا به چه منظور است؟
عدهای در داخل شرکت ملی نفت با قرارداد مخالف هستند و میگویند ما میتوانیم. اما سوال این است که این استعداد ظرف ۵۰ سال گذشته کجا بود؟ اما دائم میگویند که دولت عوض بشود و بعد میرسند به جاهایی که اغتشاش فکری درست میکنند. پیدا است که عدهای میخواهند جانشین دولت شوند، بنابراین اعمال دولت را به هر بهانهای زیر سوال میبرند و باعث زیان ملی میشوند و پاسخگو هم نیستند. آنهایی که میگویند میتوانیم، بخشی از استعداد صنعت نفت هستند. حرف اصلی آنها چیست؟ حرفشان این است که آنهایی که این قراردادها را تنظیم کردند بروند کنار و ما جای آنها بنشینیم. این اتفاق هم البته یک بار افتاد. در دولت قبل، آن استعداد روی کار آمد و بر مسند هم نشست. اما الان حتی مشخص نیست آن میزان از پول فروش نفت در آن دوره چه شده است؟ اگر حتی بخشی از آن درآمد ۸۰۰ میلیارد دلاری نفت، برای توسعه صنعت نفت هزینه میشد، الان شرایط این صنعت به گونه دیگری بود و دست دولت برای توسعه این صنعت باز بود. اما آنچه از میان رفته، منافع ملی کشور بوده است. بنده ادعا نمی کنم که این قراردادها کامل است، اما معتقدم که این استعداد دولت کنونی به اینجا رسیده است و باید حمایت شود. اگر در این موضوع تشتت و اختلاف باشد، طرف مقابل که شرکتهای نفتی هستند، از این تشتت سوء استفاده میکنند.
آنها همچنان معتقد به قراردادها و شیوه توسعه قبلی هستند. آیا استدلالشان نمی تواند درست باشد؟
استعداد قبلی هم که امتحان خود را پس داده است؛ پس منافع ملی چه میشود؟ چرا باید روزی ۵۰۰ هزار بشکه نفت از پارس جنوبی توسط قطر برداشت شود و ما نتوانیم حتی یک بشکه هم برداشت کنیم. مگر شما دو دوره و بیشتر در این مسند نبودید؟ دولت که دست شما بود، بعد هم به عنوان اینکه خودم این کار را میکنم، انجام ندادید و نتوانستید انجام دهید. حالا کدام یک از آن مسئولان و مدیران پاسخگو هستند؟ بنده به عنوان فردی که حداقل ۵۰ سال است که جریانات نفتی را رصد میکنم یک جمله عرض میکنم و آن این است که استعداد سیاسی ایران برای اینکه بتواند از منافع ملی محافظت کند تاکنون کفایت نکرده است. حالا قرار است ظرف ۵۰سال آینده هم همین اتفاق بیفتد؟
با این همه، مخالفان مدعی هستند که از منظر منافع ملی با این مدل قرارداد مخالف هستند. استدلال آنها تا چه میزان درست است؟
اگر صاحب نظری حرفی زد که استعداد اجتماعی، سرمایه و تکنولوژی پشتش موجود بود، حرفش قابل قبول است. ولی اگر حرفی بی پشتوانه زده شود، کما اینکه با این توضیحات که دادم اینگونه است، حرفش قابل قبول نیست. دولت میگوید که من سرمایه ندارم، از آن سو مخالفان میگویند ما میتوانیم و سرمایه هم داریم. خوب اشکال ندارد، سرمایه خود را بیاورند و هزینه کنند. تکنولوژی و استعداد انسانی خود را به میدان بیاورند و عمل کنند. تنها با حرف اگر قرار بود اتفاقی رخ دهد، خوب در دولت گذشته که این همه امکانات در اختیارشان بود، نتیجه چه شد؟