کشاورزی دنیا در آینده به کدام سو میرود؟
آزادسازی تجارت کشاورزی 165 میلیارد دلار به رفاه جهان اضافه میکند، اما اگر رفع موانع تجاری محصولات مزیتدار کشورهای در حال توسعه برداشته نشود، تنها به سود مصرف کنندگان کشورهای توسعه یافته خواهد بود.
در سالهای اخیر نرخ رشد تولید و عملکرد محصولات کشاورزی کندتر شده است و برخی صاحبنظران نگرانند که ممکن است، در آینده توان تولید مواد غذایی و سایر محصولات کشاورزی مورد نیاز برای تأمین نیاز مردم وجود نداشته باشد. بر اساس گزارش موسسه پژوهشهای برنامهریزی و اقتصاد کشاورزی حاکی است، کندتر شدن نرخ رشد تولید و عملکرد کشاورزی به دلیل کمبود زمین یا آب نیست، بلکه از این روست که تقاضا برای محصولات کشاورزی کاهش یافته است، زیرا از اواخر دهه 1960 نرخ رشد جمعیت روند آهستهتری پیدا کرده است و همچنین، در بسیاری از کشورها میزان مصرف سرانه مواد غذایی به قدری بالا رفته است که به احتمال زیاد دیگر افزایش پیدا نخواهد کرد. از سوی دیگر، بخشی از جمعیت دنیا در فقر مطلق به سر میبرند و حتی آن قدر درآمد ندارند که نیاز خود را به تقاضا تبدیل کنند. بر این اساس پیشبینی میشود که نرخ رشد تقاضا برای محصولات کشاورزی از سالانه 2.2 درصد در 30 سال گذشته به سالانه 1.5 درصد در 30 سال آینده کاهش یابد. در کشورهای در حال توسعه این کاهش شدیدتر خواهد بود و از 3.7 درصد به 2 درصد خواهد رسید، عمدتا به این دلیل که مرحله رشد تقاضا در کشور چین به سرعت تحقق پیدا کرده است. *لزوم سرمایهگذاری در بخش کشاورزی در مجموع میتوان گفت که تولید کشاورزی در جهان قابلیت رشد در حد تأمین تقاضا را خواهد داشت، مشروط بر این که سیاستهای ملی و بینالمللی مؤثری برای حمایت از بخش کشاورزی تدوین شود و به اجرا درآید. *یک ششم مردم کشورهای در حال توسعه سوء تغذیه دارند بر اساس گزارش موسسه پژوهشهای برنامهریزی و اقتصاد کشاورزی، اقدامات خوبی در جهت بهبود وضعیت امنیت غذایی در جهان برداشته شده است. نسبت جمعیت ساکن در کشورهای در حال توسعه با متوسط مصرف کمتر از 2200 کالری در روز از 57 درصد در دوره زمانی 66- 1964 به ده درصد در سالهای 99- 1997 رسیده است. اما هنوز 776 میلیون نفر در کشورهای در حال توسعه با کمبود تغذیه مواجه هستند (یعنی از هر شش نفر یک نفر تغذیه کافی ندارند.) *کاهش 6 درصدی سوء تغذیه در جهان تا سه سال دیگر بر اساس پیشبینی بانک جهانی در آینده فقر کاهش یابد و روند بهبود وضعیت تغذیه در جهان ادامه پیدا میکند. درصد جمعیت مواجه با سوء تغذیه در کشورهای در حال توسعه از 17درصد کنونی به یازده درصد در سال 2015 و شش درصد در سال 2030 کاهش خواهد یافت. تا سال 2030 حدود سه چهارم جمعیت جهان در حال توسعه در کشورهایی ساکن خواهند بود که میزان کمبود تغذیه در آنها زیر پنج درصد است (در حال حاضر کمتر از هشت درصد جمعیت جهان در چنین کشورهایی زندگی میکنند). به رغم کاهش قابل ملاحظه در نسبت جمعیت مواجه با کمبود تغذیه، تداوم رشد جمعیت جهان به این معنی است که پیشرفت در کاهش کل تعداد مبتلایان به سوء تغذیه آهستهتر خواهد شد. *کاهش افراد دارای سوءتغذیه به 610 هزار نفر تا سه سال دیگر در اجلاس سران ملل متحد 1996 تصویب شد که تا سال 2015 تعداد مبتلایان به سوء تغذیه به 410 میلیون نفر کاهش یابد. پیشبینیهای حاضر نشان میدهد که تحقق هدف فوق با دشواریهایی مواجه است و در سال مزبور احتمالا 610 میلیون نفر با سوء تغذیه دست به گریبان خواهند بود و شاید حتی در سال 2030 هنوز حدود 440 میلیون نفر گرسنه باشند. در صورت اولویت دادن به تولید داخلی و کاهش نابرابری در دسترسی به مواد غذایی، عملکردهای فوق قابل بهبود است. نکته مهم این است که با کاهش تعداد کشورهایی که مسئله کمبود تغذیه در آنها شدیدتر است، مبارزه با آن هم از طریق اجرای سیاستهای ملی و بینالمللی آسانتر خواهد شد. *یک چهارم کشورهای در حال توسعه فقیرند گرسنگی اصلیترین نماد فقر است. گرسنگی به دلیل کاستن از توان کار، به تحلیل بردن مقاومت فرد در برابر بیماریها و تأثیر منفی بر رشد ذهنی و موفقیتهای تحصیلی کودکان، باعث شدیدتر شدن سایر جنبههای فقر نیز میشود. در حال حاضر از هر چهار نفر جمعیت کشورهای در حال توسعه یک نفر در فقر مطلق به سر میبرد و درآمدی کمتر از یک دلار در روز دارد. این نسبت در سال 1990 از هر سه نفر یک نفر بود. اما به دلیل رشد جمعیت، کاهش در تعداد مطلق فقرا آهستهتر بود و از 1269 میلیون به 1134 میلیون نفر رسید. آخرین پیشبینی بانک جهانی برای سال 2015 نشان میدهد که کاهش فقرا روند کم و بیش مشابهی را طی خواهد کرد. اما در این میان جنوب صحرای آفریقا استثناء است؛ در این منطقه به دنبال افزایش شدیدتر تعداد فقرا در دهه 1990 روند صعودی در آینده نیز ادامه خواهد داشت. *تاثیر کشاورزی در کاهش فقرا هنوز از هر ده نفر فقیر هفت نفر در روستاها زندگی میکنند. رشد بخش کشاورزی نقش مهمی در افزایش درآمد فقرا دارد، زیرا علاوه بر افزایش درآمد، به طور مستقیم یا غیرمستقیم به اشتغالزایی منجر میشود. برخی دخالتهای تغذیهای مستقیم (از قبیل استفاده از ویتامینها و مواد معدنی به عنوان مکمل مواد غذایی) نیز ضرورت خواهد داشت. تجارت نقش مهمی در بهبود وضعیت امنیت غذایی و رشد بخش کشاورزی دارد. بر اساس برخی برآوردها میزان افزایش بالقوه رفاه در جهان بر اثر آزادسازی تجارت محصولات کشاورزی بیش از 165 میلیارد دلار است. چنانچه در آینده اصلاحات صرفا بر محور حذف یارانهها در کشورهای عضو OECD( سازمان توسعه همکاریهای اقتصادی) بچرخد، منافع حاصله عمدتا به سود مصرفکنندگان در کشورهای توسعه یافته خواهد بود، در صورتی که باید با حذف موانع تجاری کالاهایی که کشورهای در حال توسعه در آنها مزیت نسبی دارند (مانند شکر، میوه و سبزیجات) منافع این کشورها نیز بهتر تأمین شود. *برای فرار از ضررهای آزادسازی تجاری چه باید کرد؟ برای این که آزادسازی تجارت به فقرزدایی منجر نشود، لازم است کشورهای در حال توسعه در داخل کشورهای خود نیز به اصلاحات بپردازد. از جمله میتوان به رفع تبعیض موجود به زیان کشاورزی در سیاستهای ملی، باز کردن مرزها برای سرمایهگذاری خارجی درازمدت، سرمایهگذاری در خطوط ارتباطی و جادهها، سرمایهگذاری در توسعه آبیاری، نهادهها و دانش فنی، ارتقای استانداردهای کیفی، و گسترش حمایت از فقرا در برابر افزایش قیمت مواد غذایی اشاره کرد. بر اساس گزارش جهانی سازمان غذا و کشاورزی فرصتها و همچنین مسائلی را به همراه خواهد داشت. این روند تاکنون به فقرزدایی در قاره آسیا کمک کرده، اما از سوی دیگر به شکلگیری و تقویت شرکت های چند ملیتی به زیان کشاورزان معمولی در بسیاری از کشورها منجر شده است. در مجموع کشورهای در حال توسعه باید تمهیدات اداری و قانونی مناسبی برای مقابله با تهدیدها و بهرهگیری از مزایای جهانی شدن به کار بندند. *سرانه مصرف غلات کاهش یافته است نرخ رشد سالیانه تقاضای جهانی برای غله از 2.5 درصد در دهه 1970 و 1.9 درصد در دهه 1980 به یک درصد در دهه 1990 کاهش پیدا کرد. مصرف سرانه غله (شامل خوراک دام) در اواسط دهه 1980 به اوج خود (334 کیلوگرم) رسید و از آن تاریخ تاکنون در حال کاهش بوده و در حال حاضر 317 کیلوگرم است. اما جای نگرانی نیست، زیرا دلیل این کاهشها، آهستهتر شدن نرخ رشد جمعیت و تغییر الگوی مصرف انسان و دام است. *سرانه مصرف غلات تا سه سال دیگر دو باره افزایش مییابد نرخ رشد تقاضای غلات طبق پیشبینیها تا سال 2015 مجددا سالیانه 1.4 درصد افزایش خواهد یافت و از آن سال به بعد آهستهتر خواهد شد و به 1.2 درصد خواهد رسید. در کشورهای در حال توسعه، تولید غله متناسب با تقاضا رشد نخواهد کرد. کمبود خالص غله در این کشورها، که در سالهای 99- 1997 حدود 103 میلیون تن (9 درصد مصرف) بود، در سال 2030 احتمالا به 265 میلیون تن خواهد رسید. این کمبود از طریق واردات از کشورهای صادرکننده سنتی (که با افزایش روند مازاد تولید رو به رو خواهند بود) و همچنین کشورهای در حال گذار (که طبق پیشبینیها در آینده از واردکننده خالص به صادرکننده خالص تبدیل خواهند شد) برطرف خواهد شد. *تولید روغن نباتی چالش آینده سطح زیر کشت نباتات روغنی در فاصله بین اواسط دهه 1970 و اواخر دهه 1990 با حدود 75 میلیون هکتار، بیشترین رشد را در میان محصولات زراعی داشته است، در حالی که در همین مدت سطح زیر کشت غله 28 میلیون هکتار کاهش یافته است. پیشبینی میشود رشد مصرف سرانه نباتات روغنی بیش از غلات باشد. از هر یکصد کالری که در فاصله سال جاری تا سال 2030 به متوسط رژیم غذایی جمعیت جهان اضافه خواهد شد، 45 کیلوکالری دارای منشأ نباتات روغنی خواهد بود. *منابع رشد تولید کشاورزی سه منبع عمده رشد تولید کشاورزی شامل افزایش سطح زیر کشت، افزایش تعداد دفعات کشت (از طریق آبیاری) و افزایش عملکرد هستند. گفته میشود که کشاورزی در هر سه زمینه فوق به تحقق سقف امکانات بالقوه نزدیک شده است. اما بررسی دقیقتر امکانات بالقوه تولید این دیدگاه را در سطح جهانی تأیید نمیکند، هر چند در برخی کشورها و حتی در برخی مناطق هم اکنون مسائلی وجود دارد و در آینده نیز تشدید خواهد شد. *محدودیت زمین مشکل بخش کشاورزی در آینده زمین: در آینده میزان اراضی جدید کشاورزی کمتر از گذشته خواهد بود و در سی سال آینده کشورهای در حال توسعه به یکصد و بیست میلیون هکتار ( 12.5 درصد) زمین اضافی نیاز خواهند داشت، اما باید در نظر داشت که این رقم فقط نصف نیازی است که فاصله سالهای 63- 1961 تا 99- 1997 به زمین اضافی وجود داشت. در جهان زمین بلااستفاده با پتانسیل کشاورزی به اندازه کافی وجود دارد. مقایسه نوع خاکها و اقلیمها با نیازهای محصولات کشاورزی عمده نشان میدهد که 2.8 میلیارد هکتار زمین مناسب در درجات مختلف برای تولید محصولات زراعی و باغی دیم وجود دارد. این رقم تقریبا دو برابر سطح زیر کشت کنونی است. در آینده تنها بخشی از اراضی فوق برای گسترش کشاورزی موجود خواهد بود و قسمتی از آن باید به حفظ جنگلها و توسعه زیربناها اختصاص یابد. محدودیتهای دیگری نیز در استفاده از اراضی جدید وجود دارد. *کمبود آب بیشترین عامل محدود کننده در کشورهای آسیایی آب: آبیاری نقش مهمی در تولید کشاورزی در جهان دارد. در سالهای 99- 1997 فقط یک پنجم کل اراضی کشاورزی کشورهای در حال توسعه تحت کشت آبی بود، اما دو پنجم محصولات زراعی و حدود سه پنجم غله از این اراضی به دست میآمد. پیشبینی میشود، در آینده نقش آبیاری افزایش پیدا کند و سطح زیر کشت آبی در کشورهای توسعه یافته از 202 میلیون هکتار در سال 99- 1997 به 242 میلیون هکتار در سال 2030 برسد. بخش مهمی از این افزایش سطح زیر کشت در مناطقی روی خواهد داد که با کمبود زمین مواجهند و آبیاری در آنها ضرورت حیاتی دارد. *افزایش عملکرد در واحد سطح عامل افزایش تولید در آینده در چهل سال گذشته حدود 70 درصد از کل افزایش تولید محصولات کشاورزی در کشورهای در حال توسعه در نتیجه افزایش عملکرد تحقق پیدا کرده است. در دهه 1990 رشد عملکرد آهستهتر شد. برای مثال رشد سالانه عملکرد گندم در فاصله سالهای 1961 تا 1989 سالانه 3.8 درصد، اما در فاصله سالهای 1989 تا 1999 فقط 2 درصد بود. در مورد برنج نیز نرخ رشد سالانه تا نصف کاهش یافت و از 203 درصد به 101 درصد رسید. در آینده نیز رشد عملکرد مهمترین عامل افزایش تولید خواهد بود. در کشورهای در حال توسعه تا سال 2030 حدود 70 درصد رشد تولید به این عامل بستگی خواهد داشت. برای تحقق میزان تولید پیشبینی شده لازم نیست عملکرد به شدت گذشته رشد کند. در مورد گندم، فقط 1.2 درصد رشد سالانه در عملکرد برای تحقق اهداف کمی پیشبینی شده کافی خواهد بود. در مورد سایر محصولات نیز وضعیت مشابهی حاکم خواهد بود. پیشبینی میشود در سی سال آینده رشد مصرف کودهای شیمیایی در کشورهای در حال توسعه به 1.1 درصد در سال کاهش یابد. به طور کلی 80 درصد کل افزایش تولید کشورهای در حال توسعه در آینده به فشردهسازی کشاورزی (افزایش عملکرد، افزایش سطح اراضی تحت نظام چند کشتی و کاهش مدت آیش) بستگی خواهد داشت. *انقلاب سبز دوم در قرن 21 قرن بیست و یکم به انقلاب سبز دومی (این بار بسیار سبزتر از انقلاب اول) در فنآوری کشاورزی نیاز دارد. ارقام اصلاح شده ژنتیکی (مقاوم در برابر خشکسالی، ماندابی، شوری خاک و دمای نامناسب) موجب حفظ تولید کشاورزی در اراضی حاشیهای و احیاء کشاورزی در اراضی تخریب شده میشود. ارقام مقاوم به آفات نیز نیاز به مصرف کود شیمیایی را کاهش میدهد. گسترش کاربرد ارقام اصلاح شده ژنتیکی به حفظ مسائل زیست محیطی بستگی خواهد داشت. در حقیقت به خاطر همین مسائل زیست محیطی در سالهای اخیر روند گسترش کشت ارقام اصلاح شده ژنتیکی در کشورهای توسعه یافته محدودتر شده است. علاوه بر فنآوری زیستی، فنآوریهای دیگری مانند کشاورزی بدون شخم، مدیریت تلفیقی آفات و کشاورزی ارگانیک رواج پیدا خواهد کرد.