۹ اشتباه خطرناک کسب و کار در جوانی
در حالی که رسانههای عمومی سالهای دههی ۲۰ سالگی زندگی را سالهای پرسه زدنهای بیهدف و خوشگذرانی و بیفکری نشان میدهند، ولی حقیقت این است که دهه ی ۲۰ سالگی زندگی انسان دهه بسیار مهم و تعیین کنندهای است.
در واقع این دهه مدت زمان بسیار حیاتی بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی و… است که نوبت به کسب و کار و کار حرفهای میرسد.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از بازده، در اینجا به چند افسانه در مورد این دهه اشاره میکنیم:
۱.سالهای دههی ۲۰ سالگی زندگی حساب نمیشوند.
اغلب بیست و اندی سالهها این دوره را زیاد مهم نمیدانند و با هر وضعیتی به کمک والدین یا… زندگیشان را میگذرانند. ولی این دلیل نمیشود که استقلال نیابید. در دههی۲۰ سالگی باید شروع به حرکت کنید و پول در بیاورید. باید انتخابهای آگاهانهای در مورد شغل آینده، شهر زندگی و حتی ازدواج خود انجام دهید.
۲. اگر بهترین شغل را پیدا کنید، کار کردن دیگر برایتان معنای کار کردن ندارد بلکه تفریح است
شعارها را کنار بگذارید. حتی اگر گرداننده ی گردشهای تفریحی به بهترین جاهای دنیا باشید یا طراح مد باشید، کار کار است. این افسانه هم درست نیست که: یا باید به شغل مورد علاقهام مشغول شوم تا بدون زحمت و خستگی آن را انجام دهم یا تا ابد به میز کار فعلیام غل و زنجیر شوم! درست است که کارهایی هستند که برای شما مناسب نیستند، ولی ایده ی بهترین و بینقصترین شغل درست مثل این است که فکر کنید وقتی ازدواج کردید، تا ابد بدون حتی یک بار دعوا و مشاجره، خوش و خرم زندگی خواهید کرد. در واقع همه شغلها (و حتی روابط) کار حساب میشوند و با همین کارها است که رشد میکنید و مهارت کسب میکنید.
۳. میتوانید هر کاری خواستید بکنید!
باید در مورد مهارتها و اهداف خود واقعگرا باشید. بعضی میگویند در سن ۲۰ تا ۳۰ سالگی میشود در این دنیا هر کاری کرد! ولی این درست نیست. بعضیها در کودکی رویای کار کردن با حیوانات یا استاد فیزیک شدن را دارند، ولی باید این احتمالات را کنار گذاشت و برای آینده برنامهریزیهای دقیق کرد تا بتوان آنها را دنبال کرد.
۴. باید بهترین شغل برای خودتان را پیدا کنید بعد به آن مشغول شوید.
بسیار از افرادی که حدود بیست و اندی سال دارند فکر میکنند که باید اول ببینند میخواهند وقتی بزرگ شدند چه شغلی داشته باشند، و بعد از پیدا کردن بهترین شغل به آن مشغول شوند. ولی مسئله اینجاست که این دهه بهترین زمان برای شروع یک شغل و کسب تجربه و ایجاد “سرمایه هویتی” است. برای مثال تا وقتی که شغل رویاییتان را پیدا کنید اشکالی ندارد که کسب و کار ی داشته باشید که ایدهآل شما نیست و وقتی فرصت بهترین پیدا کردید میتوانید شغلتان را عوض کنید. همیشه شغلی انتخاب کنید که شما را به جلو براند.
۵. اگر کسب و کار خود را دوست ندارید، استعفاء بدهید.
ما با این جمله موافق نیستیم. قبل از آن که برگهی استعفای خود را روی میز رییس بکوبید، لحظهای مکث کنید و از خودتان سوالات زیر را بپرسید:
- این کار چه چیزی دارد که مرا ناراحت میکند؟
- آیا هنوز از این تجربه چیزی عایدم میشود؟
- آیا این کار نقاط مثبت و قوتی داشت؟
- چرا فکر کردم میتوانم اینجا کار کنم؟
ملاحظات مالی را هم در نظر داشته باشید. آیا پولی برای مواقع اضطراری جمع کردهاید؟ آیا پسانداز کافی برای ساپورت خودتان در مواقع تغییر شغل دارید؟ اگر ندارید و متوجه شدهاید که شغل شما چیزی بیشتر از پول پرداخت قسطهایتان فراهم نمیکند، زمان آن رسیده که برای تغییر شغل پول جمع کنید.
۶. اگر رییستان بد بود، میروید و پشت سرتان را نگاه نمیکنید.
رییس بد داشتن همیشه دلیل بریدن و فرار کردن نیست. رییسهای بد یکی از سمیترین تجربههایی است که میتوانید در سالهای ۲۰ سالگی داشته باشید. ولی اگر به مقاومت ادامه دهید برایتان ارزشهای زیادی فراهم میکند. اگر در شغلی که دارید چیزهایی هست که به بعداً به موفقیت شما کمک میکند، در این شغل بمانید تا وقتی که حداکثر استفاده را ببرید و بعد استعفا بدهید. از این شغل به عنوان پلهای برای رسیدن به شغل و رییسی بهتر استفاده کنید. از همه مهمتر این است که به شکل خوب و خوشی از شغلتان استعفا بدهید. دنیا کوچک است و نمیدانید شاید در شغل بعدی با همین رییس بد دوباره برخورد کنید که به شما کمک کند یا نکند!
۷. بعداً میتوانید شغلی که میخواهید، بهدست آورید.
یکی از افسوسهایی که اغلب مردم دارند این است که در دهه ی ۳۰ سالگی زندگیشان گزینههای شغلی خود را درست تعیین نکردهاند. گاهی از آنها میشنویم که عباراتی مانند “کاش وقت بیشتری داشتم و ریسکهای کاری بیشتری میپذیرفتم” را بیان میکنند. در دههی ۲۰ سالگی زندگی است که بدون بچه و قسط وام و… وقت و فرصت امتحان کردن شغلهای مختلف، رفتن به شهرهای مختلف یا عوض کردن شرکتتان به منظور یافتن شغل ایدهآل را دارید.
۸. از این شاخه به آن شاخه پریدن بد است.
این کار اصلاً اشکالی ندارد. سعی کنید در دههی ۲۰ سالگی زندگیتان چند شغل مختلف را امتحان کنید. ولی هدفمند باشید تا بتوانید قبل از ۳۰ سالگی برای خودتان نتیجهگیری کنید. یادتان باشد چیزی که فرد هدفمندی را از دیگران جدا میکند، رزومه ی خوب و صعودی اوست. اگر کسی از شما پرسید “در ۵ سال گذشته چکار کردی؟” باید بتوانید توضیح دهید چه چیزهایی را امتحان کردهاید و حالا چه میکنید. برای مثال شما شغلهای کمککننده را دوست دارید بنابراین معلمی را انتخاب میکنید، ولی برای ارتقای کاری مددکاری اجتماعی را هم امتحان میکنید.
۹. افرادی که در دهه ی ۲۰زندگی هستند، حق دارند.
دکتر جی بعد از مطالعات فراوان در مورد افراد در این سن میگوید که آنها خودشیفته و بیتجربه هستند. او میگوید: “رییس شما معلم یا یکی از والدینتان نیست. او به رشد شخصی شما اهمیتی نمیدهد. این سوءتفاهم منجر به اشتباه و اصطکاک میشود. دوراندیشی فقط با افزایش سن بهدست نمیآید. بلکه با تجربه و تمرین حاصل میشود.” افرادی که بین ۲۰ و ۳۰ سال سن دارند باید یاد بگیرند با محیط کاری تطبیق یابند. آنها به تجربهای واقعی نیاز دارند تا خودشان را ثابت کنند.