اقدام قابل ستایش شهرداری خرم آباد
سر میچرخانی و تابلوهای بزرگی از اعلامیه فوت میبینی؛ در میدان اصلی شهر عکسی تمام قد از جوانی روی داربست نصب شده که زیرش با فونت درشت نوشته: «فلک آخر ربودی نو گل فرزانه ما را، چهل روز گذشت»، دورتر سر خیابان بنر بزرگی از چهره یک مرد مسن «تسلیت واژه کوچکی است در برابر غم بزرگ شما.»، «اندوه بیپایان ما از این واقعه دردناک قابل وصف نیست» شهر انگار نمایشگاه مرگ است.
بارها پیش آمده که اهالی آران و بیدگل در اصفهان، بوشهر، دوگنبدان در کهگیلویه و بویراحمد و اسلامشهر و ورامین در تهران به این رویه اعتراض کردند و شهرداری و شورای شهر موظف شدند پارکها، میادین و خیابانهای اصلی شهر را از تابلوهای ترحیم و تصویر از دست رفتگان خالی کنند و این شد. هر جا که کوی و برزن به تسخیر مردگان درآمد و مسئولان شهری دست به دامن قانون شدند، نمایشگاههای مرگ برچیده شد؛ اما در جنوب پایتخت، شهرستانها و استانهای مختلف، نصب تابلوهای بزرگ اعلان مرگ در سطح شهر هنوز از مد نیفتاده و بیم آن میرود که روند تازه که از نگاه مسئولان شهری و جامعهشناسان عادت فرهنگی اشتباهی است، بیش از پیش باب شود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند ، حالا اما چند روزی است که این خبر در شبکههای اجتماعی اینترنتی دست به دست میشود که «نصب اعلامیه فوت در خرمآباد ممنوع شد.» در تصویری که لوگوی سازمان فرهنگی، ورزشی شهرداری خرمآباد هم زیر آن است، این جمله ضمیمه شده: «همشهری گرامی؛ نصب تصاویر درگذشتگان به صورت بنر در سطح شهر موجب افسردگی عمومی و آزردگی شهروندان میشود. به حقوق دیگران احترام بگذاریم.» بعد از همهگیر شدن نصب تابلوهای بزرگ از دسترفتگان در این شهر و اعتراض بعضی شهروندان، شهرداری دست به کار شد و «نصب هرگونه بنر، تصاویر، اعلامیه و سوگواره اموات» را در سطح شهر ممنوع و اعلام کرد که «درصورت مشاهده فورا جمعآوری میشود.»
نمایش چهره سنتی جامعه
این تنها مدل تازه اعلان مرگ نیست که همهگیر شده و شهرداریها هم از رواج آن گلایه میکنند. زمانی دور که وسایل ارتباطی در دسترس همگان نبود، خبررسانی کار «جارچی» بود و حالا چندی است که در شهرهای کوچک، در کوچه و خیابان میگردند و اعلامیه ترحیم را پشت بلندگو میخوانند؛ اما چه عاملی افراد را به این شکل تازه سوگواری میکشاند؟ «مساجد و در و دیوار و خیابان و میدان پر از پارچه نوشته و حجم زیادی از تاجهای گل برای فرد درگذشته و بازماندگان استفاده میشود. مخارج سنگین این کار به کنار، مسأله این است که افرادی محیط عمومی را خصوصی میانگارند.
آنچه میبینیم وجهی از ساختاری سنتی و غیرمدرن جامعه است.» اردشیر گراوند، جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی درباره رواج اعلامیههای بزرگ ترحیم این چنین میگوید. از نگاه او بزرگنماییای که در مراسم سوگواری در حال رخ دادن است، وجهی طایفهای را در خود دارد: «ساختاری سنتی که بیانگر نمایی از حضور خاندان و خانوارهاست و جامعه سنتی خود را در قالب فرد از دست رفته علم میکند. این رویه نه فقط در حاشیه شهر و روستاها که بین جامعه شهری که قشرهای مختلفی را در برمیگیرد هم رواج پیدا کرده است و هر کدام به طریقی برای آن هزینه میکنند.» گراوند با اشاره به «افسردگی و آزردگی عمومی» که مسئولان شهری دلیل ممنوع کردن داربست اعلامیه تسلیت در سطح شهر عنوان کردهاند، میگوید: «افسردگی یکی از تبعات این عادت غلط است.
محیط عمومی متعلق به اشخاص نیست که تصاویر افراد را در معرض دید عموم قرار میدهیم. شهروندان در فضای عمومی که متعلق به همه است این تصاویر را میبینند و غمگین و آزرده میشوند و این خود مشکلآفرین است. این درحالی است که ما داراییها و عوامل انرژیهای زیادی داریم که نادیده گرفته میشوند؛ مثلا دانشمندی که افتخاری آفریده، ورزشکاری که قهرمان شده و هر نوع کار ارزشمند دیگری که نمایش و حرف زدن از آن غرورآفرین و امیدوارکننده باشد.»
قانون چه میگوید؟
در کنار افزایش افسردگی اجتماعی، آلودگی بصری و آسیبزدن به اموال عمومی، موضوعی است که قانون به آن اشاره میکند. علاوه بر شیوههای مختلف تبلیغاتی و چسباندن کاغذهای اعلامیه بر دیوارهای مسجد و بانک و ایستگاه اتوبوس، داربستهای تسلیت و اعلامیه فوت، مشکل تازهای شده که هر چند وقتی یک بار شهرداریها قانون را درباره آن اعمال میکنند. «نصب آگهی و اعلامیههای تبلیغاتی در مکانهای عمومی شهرها ازجمله ایستگاههای اتوبوسرانی و دیوار منازل مردم ممنوع است. این کار از لحاظ قانونی قابل پیگرد و مستلزم پرداخت جریمه و حبس٦ ماه تا ٣ سال است.»
قانون زیباسازی شهرها این را میگوید. علاوه بر این قانون شهرداریها هم اعلام کرده که نوشتن هر نوع مطلبی یا الصاق هر نوشتهای بر روی دیوارهای شهر که مخالف مقررات انجمن شهر باشد، ممنوع است مگر در محلهایی که شهرداری برای نصب و الصاق اعلانات معین میکند و در این محلها فقط باید به نصب و الصاق آگهی اکتفا کرد و نوشتن روی آن هم پیگرد قانونی دارد. با اینکه قانون به صراحت آسیبزدن به اموال عمومی را جرم دانسته و برایش مجازات گذاشته، اما به نظر میآید که در این میان پای نظارت و اجرا میلنگد و شهرداریها دست به دامن مسئولان فرهنگی خود شدهاند.