۱۰.۲میلیارد دلار هزینه؛ هر روز تحریم ایران
بر اساس محاسبات گروه انرژی وین با افزایش هر 10 دلار قیمت نفت بر روی قیمت پایه، سطح رشد اقتصاد جهانی به میزان 0.28 درصد کاهش مییابد؛ این رقم حدود 10.2 میلیارد دلار در روز است.
تصویب دور جدید تحریمهای ایران در کنگره آمریکا باعث شد برای بررسی دامنه تحریمها و چشمانداز تاثیر آن در اقتصاد ایران جهان و همچنین بررسی ابعاد جنگ اقتصادی غرب با ایران با فریدون برکشلی به گفتوگو بنشینیم. برکشلی رهبری گروه انرژی وین را بر عهده دارد و این گروه به صورت منظم بازارهای انرژی جهان و تحولات آن را رصد و ابعاد کارشناسی مربوط به آن را تحلیل میکند. برکشلی در این گفتوگو تاکید کرد بررسی اندیشکدههای غربی نشان میدهد ریسک درگیری نظامی با ایران در کنار شرایط تحریم اقتصاد جهان صنعتی را به سوی خودکشی جمعی پیش میبرد. وی همچنین درباره نتایج شبیهسازیهای گروه انرژی وین درباره تاثیر تحریمها بر اقتصاد جهانی سخن گفت. با توجه به محاسبات این گروه درباره ضریب ریسک تحریم ایران بر بازار جهانی و قیمت نفت و تاثیر قیمت بالای نفت بر کاهش متوسط رشد اقتصادی جهان، یک محاسبه سرانگشتی نشان از زیان سالانه 4 هزار میلیارد دلاری اقتصاد جهانی در اثر تحریم ایران دارد. مشروح گفتوگوی فارس با رئیس اسبق امور اوپک ایران پیش روی شماست. دور جدید تحریمها علیه ایران در کنگره آمریکا تصویب شده است. تصور میکنید ابعاد مخاصمه آمریکا با ایران به خصوص در حوزه صنعت نفت تا کجا گسترش بیابد؟ گزینههای احتمالی آنها علیه نفت ایران چیست؟ از اواخر سال 2009 آمریکا به امکان استفاده از برنامههای نرم افزاری و سایبری در شئونات مختلف ایران به ویژه در صنعت نفت توجه کرد و آن را محور روابط خصمانه خود با جمهوری اسلامی ایران قرارداد و پس از آن که به پارهای موفقیتها نیز دست یافت، آن را عملیاتی کرد که یک نمونه آن حمله سایبری به صنعت نفت کشور در سال 1390 بود. احتمالاً آمریکا قصد دارد این سیاست را کماکان ادامه داده و تقویت کند. آمریکا برای سال 2013 مبلغ 18 میلیارد دلار را برای پوشش و تجاوز به حریم اقتصادی و صنعتی و سایر بخشهای قابل دسترسی ایران اختصاص داده است. البته آمریکا طی سالهای گذشته این رویه یعنی حملات سایبری را در مورد سایر کشورها از جمله سوریه ، چین و حتی تعدادی از کشورهای اروپائی عملی ساخته ولی بدیهی است که ماهیت و ابعاد آن با حمله سایبری به ایران تفاوتهائی دارد. هدف اصلی آمریکائیها در بخش اقتصاد ، صنعت نفت است که دلائل آن روشن است . با توجه به اینکه بخش عمده صنایع نفت و گاز و پتروشیمی کشور توسط برنامههای نرم افزاری مدیریت و کنترل میشود ، حملات سایبری میتواند حتی بعضاً سیستمهای تولید و استخراج تا صنایع پالایشی و بخش تولید را هم دچار اشکالات جدی نماید. البته حمله سایبری 1390 هشیاری و آمادگی صنعت نفت را به اندازه کافی تقویت کرد و سیستمها را متوجه خطرات احتمالی این گونه حملات ساخت. در حقیقت برنامه جاری آمریکا پرهیز از عملیات نظامی متعارف و استفاده از ابزارهای آسیب زنندهای است که شرایط اقتصادی را تحت تاثیر قرار دهد. اختصاص مبلغی در این سطح برای استفاده از قابلیتهای نرم افزاری بر علیه ایران نشان میدهد که آمریکائیها به هیچ وجه توانائیهای ایران را دست کم نمیگیرند و لازم است صنعت نفت ما نیز از تمام امکانات خود استفاده کند. دامنه تنش بین ایران و آمریکا تا کجا گسترش پیدا میکند؟ چرا تصور می کنید برنامه جاری آمریکا پرهیز از هرگونه تنش نظامی متعارف با ایران است؟ در گزارش محفل فکری آتلانتیک که در تاریخ 28 اوت 2011 منتشر شد، ضریب افزایش قیمت جهانی نفت در پرتو احتمال پر رنگ ریسک جنگ و عملیات نظامی بین آمریکا ، رژیم صهیونیستی و جمهوری اسلامی ایران تا سطح 34 تا 37 درصد نسبت به سطح قیمت جهانی نفت در ربع چهارم 2011 برآورده شده بود. این نسبت یعنی 34 تا 37 درصد در مقایسه با پیشبینی موسسه بروکینگ 55 درصد خوشبینانه برآورده شده بود لیکن همین سطح از پیش بینی هم در کنار و در ترکیب با شرایط تحریم نفتی ایران بعنوان یک خودکشی جمعی اقتصاد جهان صنعتی تلقی شده بود و قویاً از دولتمردان آمریکا و سران گروه 8 خواسته بود که آنها گزینه جنگ را از روی میز گزینه معادلات ایران با غرب بردارند. در گزارش دیگری که حدوداً همزمان با گزارش آتلانتیک منتشر شد. بنیاد نیکسون پیشنهاد کرد که نه تنها گزینه برخورد نظامی از روابط غرب و آمریکا با ایران باید حذف شود ، بلکه لازم است تمهیداتی اندیشیده و طراحی میشود تا از خطر وقوع یک برخورد نظامی تصادفی هم جلوگیری شود. در زیر نویس گزارش بنیاد نیکسون آمده است که ایجاد ریسک امکان برخورد نظامی تصادفی از سوی تندروهای اسرائیلی و بلکه آمریکائی و ایران همواره وجود دارد و باید جهان و بازار جهانی نفت را مطمئن ساخت که امکان برخورد نظامی در خلیج فارس کاملاً منتفی است. همین تحلیلها و تأثیرات آن بر سیاستهای غرب و آمریکا موجب شد تا قیمت جهانی نفت در اواخر 2011 و اوایل 2012 به مرز 80 دلار در هر بشکه کاهش پیدا کند که خشم عربستانیها را بهمراه آورد و سعود الفیصل با استفاده از جملات زشت و خارج از اصول دیپلماتیک ایران را مورد سرزنش قرار داد و کوشید تا با ایجاد یک بحران کم و بیش تصنعی بازار نفت را تا حدی از روند سقوط باز دارد . البته باید اشاره کنم که در فقدان چابکی دیپلماسی انرژی در کشور محدوده استفاده و بهرهبرداری از شرایط ناچیز است. یعنی به صورت عمومی آمریکاییها خود نیز در این باره نگران هستند و تلاش میکنند بازار را تا جای ممکن کنترل کنند؟ آمریکاییها از چه ابزاری برای کنترل بازار نفت استفاده میکنند؟ در گزارش گروه آتلانتیک پیشنهاد شده بود که آمریکا لازم است تا سریعاً در بازار جهانی نفت فضا سازی کند و حاشیه اطمینان بازار را گسترش دهد. در واقع مباحثی مانند خودکفائی انرژی آمریکا طی دو دهه آینده، کشف منابع و ذخایر شیل نفت و شیل گاز، بازگشت سریع لیبی به بازار جهانی و اغراق در قابلیتهای عراق در ظرفیت گستری در شرایطی که صنعت نفت عراق علاوه بر ظرفیت تولید با مسئله ترمینالهای صادراتی هم مواجه است، از جمله برنامه ریزیهای خبری آمریکا برای تأثیرگزاری روانی بر بازار جهانی نفت است . در همین راستا در حال حاضر بسیاری از نهادهای بینالمللی در خصوص این مساله بحث میکنند که در دو دهه آینده آمریکا کلا در حوزه انرژی خودکفا و از نفت خاورمیانه مستقل میشود و بعد از چند دهه تبدیل به صادرکننده نفت میشود و بازار جهان نیز از مصرفکننده بزرگی به نام آمریکا آزاد میشود. آمریکا حتی از مبانی علوم شناختی Cognitive Science برای کنترل بازار جهانی نفت استفاده کرده است. بدین معنا که تلاش کردهاند قیمت نفت تابعی از ظرفیت مازاد نباشد و مستقل از ظرفیت مازاد نفت فیزیکی در بازار تعریف شود. یعنی تلاش میکنند مساله عرضه و تقاضای فیزیکی را به نحوی از معادلات قیمت نفت حذف کنند. چگونه چنین کاری را انجام میدهند؟ در بازار جهانی نفت به صورت سنتی 100 سال است که قمیت بر اساس ظرفیت مازاد تعیین میشود. در فضای علوم شناختی و با استفاده از تکنیکهای هوش مصنوعی و با اتکا بر تکنیکهای بازار یعنی جایگزینی نفت کاغذی با نفت واقعی، فضایی ایجاد میکنند که گویی نفت به صورت واقعی برای عرضه وجود دارد. فرض کنید در حال حاضر قریب به 90 تا 92 میلیون بشکه در روز ظرفیت تولید نفت در جهان وجود داشته باشد. وقتی با ضریبی فراتر از آن نفت کاغذی معامله میشود اثر مذکور را روی بازار خواهد گذاشت. بحث استفاده از علوم شناختی بسیار مهم است و در دهه آینده به چیزی شبیه نانو تکنولوژی در شرایط فعلی جهان یا تکنولوژی هستهای در دهههای پیش تبدیل خواهد شد که اگر کسی آن را در اختیار نداشته باشد در اقتصاد جهان به بازی گرفته نخواهد شد. در آینده اقتصاد جهان مازاد فیزیکی نگه نخواهد داشت و نوعی مازاد بالقوه را به جای مازاد فیزیکی در جهان ارائه داده و به نحوی درباره آن فضاسازی میکند که مشکلی ایجاد نشود. از نظر اقتصادی نیز این کار صرفهجویی زیادی ایجاد میکند تا جهان مجبور نباشد همواره مازاد زیادی نگه دارد تا بازار نسبت به امنیت عرضه اطمینان داشته باشد. اشاره کردید آمریکاییها درباره تمام شدن نیازشان به نفت و تبدیل شدن به صادرکننده نفت تبلیغ و فضاسازی میکنند. یعنی در عالم واقع این اتفاق نخواهد افتاد ؟ در عالم واقع این اتفاق امکانپذیر خواهد بود اما با هزینههای بسیار بالا. چرا که اولا تولید گاز شیل و نفت شیل بسیار بالا است. یعنی صحبت از 45 تا 50 دلار به بالا برای تولید هر بشکه نفت است. دوم اینکه تولید نفت از اینگونه منابع موجب مشکلات شدید زیستمحیطی میشود که هزینهها را باز هم افزایش خواهد داد. یعنی این امر امکانپذیر است اما باید دید آمریکا چقدر حاضر است برای این کار هزینه کند و آیا بضاعت و شرایط اقتصادی این اجازه را خواهد داد یا نه. آماری که الان در این باره ارائه میشود قابل راستی آزمایی نیست و ماخذ اصلی این اطلاعات وزارت انرژی آمریکا و نهادهای مرتبط با آن است. حتی اروپاییها نیز نسبت به این آمار تردید کردهاند چنانکه سازمان اطلاعاتی آلمان با تردید جدی نسبت به آمارهای انرژی ارائه شده برای راستیآزمایی این آمارها و یافتن اطلاعات واقعی فعال شده است. چراکه نه کسی به اطلاعات خام و ماهوارهها دسترسی دارد و نه اطلاعات زمینشناسی معتبری نیز در منابع بینالمللی ارائه نشده است اما با این حال آمریکاییها ادعا میکنند این ذخایر وجود دارند. شما پیش از این درباره تلاش آمریکا برای مدیریت بازار جهانی انرژی با استفاده از تحریم نفت ایران صحبت کردید. همراهی اروپاییها در چنین شرایطی با آمریکا در اعمال تحریمها هزینهای برای آنها ندارد؟ در شرایط بحران اقتصادی اروپاییها تا انتها این هزینهها را تحمل خواهند کرد؟ ما در گروه مطالعات انرژی وین ، پروژهای را در دست بررسی قرار داریم. اولین نتیجه مطالعه که جنبه مقدماتی داشت حکایت از این واقعیت میکرد که کشورهای اتحادیه اروپا از اولین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل (قطعنامه 1696) در تاریخ 31 ژوئیه تا ژوئن 2012 جمعاً تنها مبلغ 8.5 میلیارد دلار برای طراحی راهکارها و تدوین مقررات و قوانین و ابلاغ تحریمهای اعمال شده بر علیه ایران هزینه کرده بودند. این مبلغ ناچیز است. مطالعات گروه کارشناسی وین حکایت از آن دارد که اتحادیه اروپا تا دسامبر 2012 جمعاً 38 میلیارد دلار از صادرات مستقیم به ایران را از دست داده بودند. ولی این هم هنوز چندان رقمی نیست. آنچه حائز اهمیت بالایی است این است که بر اساس شبیهسازی که انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که تحریم بینالمللی بر علیه جمهوری اسلامی ایران ضریب ریسک ناشی از تحریم کشوری با ظرفیت و موقعیت ایران در ارتباط با بازار جهانی نفت را تا میزان 22 درصد در اواخر سال 2010 افزایش داد. لیکن این ضریب ریسک (به مفهوم تهدید برای بازار جهانی نفت) به تدریج تحت کنترل قرار گرفت و در دسامبر 2012 به 6.23 درصد رسید. هر 5 درصد ریسک تحریم ایران برای بازار به معنای افزایش 11 دلار در بشکه بر قیمت پایه برنت و 9.5 دلار بر قیمت پایه دوبی محاسبه شد. بطوریکه از طریق مدل شبیه سازی استفاده کردیم، با افزایش هر 10 دلار قیمت نفت بر روی قیمت پایه ، سطح رشد اقتصاد جهانی به میزان 0.28 درصد کاهش مییابد. این رقم حدود 10.2 میلیارد دلار در روز است . یعنی مصرف کنندگان ناچارند روزانه چنین مبلغی را برای خرید نفت و فرآوردههای نفتی پرداخت کنند. این مسئله در شرایطی که اقتصاد جهان سخت بیمار است و به ویژه اتحادیه اروپا با شدیدترین بحران اقتصادی از زمان جنگ دوم جهانی به سر میبرد، فشاری است که معلوم نیست تا چه زمانی بتوان آن را تحمل کرد. در حقیقت در پشت صحنه مذاکرات گروه 20 مسئله تحریم ایران و فشاری که بر بازار بینالمللی نفت و اقتصاد جهان وارد میشود، از اصلی ترین موضوعات است . جلسات اجلاس روزهای اخیر داووس رسماً بحث تحریم ایران و تاثیر آن بر بازار جهانی نفت را از دستور خارج کرده بود . البته موضوعاتی که عنوان شد یعنی کمبود انرژی بصورت کلی بهمراه کمبود آب و مواد غذایی مطرح شد. در این شرایط ما دقیقا چه باید بکنیم؟ آیا باید سهم استفاده از ابزار انرژی را در دیپلماسی بیشتر کنیم؟ دور دوم حضور باراک حسین اوباما در کاخ سفید طراحی و اعمال سیاستهای جدیدی از سوی واشنگتن در قبال ایران را به دنبال خواهد داشت فارغ از ابعاد و اجزای سیاستهای تازه آمریکا در قبال ایران ، برای جمهوری اسلامی ایران هم طراحی نقشه راه جدید و خروج از فاز ایستائی دیپلماتیک ضروری است. یعنی ایران هم باید با طراحی اقتدار نرم متناسب با شرایط و موقعیتهای تازه منطقه خاورمیانه از دلمشغولی آمریکا را در نقاط مختلف جهان مانند آمریکای جنوبی، آفریقا و آسیا استفاده کرده و فشار آن کشور در منطقه خلیج فارس را تقلیل دهد. در این راستا با طراحی دیپلماسی انرژی مناسب لازم است تا با گفتمان فضا سازی و سناریو پروری از رویارویی مستقیم با آمریکا پرهیز کرد. تصور میکنم ما نیاز به طراحی یک استراتژی دیپلماسی جدید در قبال آمریکا داریم. آمریکا این کار را کرده است و اگر ما نتوانیم متناسب با آن واکنش نشان دهیم فشار را روی خودمان زیاد میکنیم. به هر حال این مساله جدی است که آمریکا تیمی از کارشناسان را در وزارت خارجه به کار گرفته است که سابقه عدم خصومت با جمهوری اسلامی ایران را در کارنامه داشتهاند. یعنی سابقه دشمنی و کینهورزی علنی نسبت به جمهوری اسلامی ایران نداشتهاند. اگر این امر را پدیدهای نو در سیاست خارجی آمریکا به شمار بیاوریم شاید وقت آن است که ما نیز طراحی جدیدی برای استراتژی دیپلماسی و دیپلماسی انرژی کشور ایجاد کنیم و این تغییرات به ابتکار ما صورت بگیرد نه به ابتکار آمریکاییها. الان در کشوری مانند عربستان سعودی کل دیپلماسی در واقع دیپلماسی انرژی است. کما اینکه دیپلماسی آمریکا دیپلماسی نظامی است. یعنی در واقع چیزی را که در آن صاحب مزیت هستند به عنوان محور و جلودار دیپلماسی خود قرار دادهاند.