عکسالعمل متفاوت ملت در رفراندوم یارانهها
چندی پیش خبری منتشر شد که از یک رفراندوم در حوزه دستمزد پایه بدون کار در یکی از کشورهای توسعهیافته خبر میداد؛ برنامهای که بهطور چشمگیری رفاه اجتماعی را در این کشور پیشرفته دگرگون میکرد؛
اما بااینحال، در برگزاری این همهپرسی در دو روز گذشته، مردم این کشور از دریافت دستمزد پایه بدون کار (یارانه) دوهزارو ٥٠٠ فرانک سوئیس (معادل دوهزارو ٥٥٥ دلار آمریکا) استقبال نکردند و در پایان ساعت رأیگیری حدود ٧٧ درصد از رأیدهندگان سوئیسی به این طرح رأی منفی دادند. این در حالی است که در گذشته هم مردم این کشور کوهستانی از دریافت یارانه برخوردار بودهاند. در وهله نخست آنچه در قیاس رأی منفی مردم سوئیس به دریافت دستمزد پایه بدون انجام فعالیت اقتصادی با انصرافندادن مردم از دریافت یارانههای نقدی در ایران میتوان مشاهده کرد، این پرسش را در اذهان ایجاد میکند که چرا در ایران مردم حاضر به گذشت از این یارانه نیستند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق ، اغلب کارشناسانی که این روزنامه ، با آنها به گفتوگو نشست بر این عقیده بودند که بیاعتمادی مردم به دولتها و تصمیمات آنی دولتهاست که مردم را بر آن داشته که دم را غنیمت شمارند و از این یارانه یا منفعت حداقلی بهرهمند شوند؛ هرچند دراینمیان برخی از کارشناسان معتقدند خصلت زیادهخواهی مردم ایران است که سبب میشود دست از دریافت یارانه نقدی نکشند؛ گفتهای که از سوی دیگر کارشناسان به طور جدی رد میشود. به گزارش سیانان مانی و گاردین، این طرح رفاهی در سوئیس طرفداران زیادی در فعالان سیاسی و اجتماعی اروپا پیدا کرده بود. سوئیسیها به طرحی موسوم به دریافت حقوق پایه بدون کار برای همه رأی منفی دادند؛ این خبر تاکنون واکنشهای بسیاری در رسانههای دنیا و شبکههای اجتماعی به دنبال داشته است. درواقع این برنامه اجازه میداد سوئیسیها درآمدی معادل حقوق پایه دریافت کنند، بدون آنکه بخواهند بیرون از خانه، کار کنند و دولت موظف میشد این میزان را هر ماه به حساب آنها واریز کند و مالیات هم دریافت نکند. طرفداران این طرح که گروهی از فعالان سیاسی و اجتماعی سوئیس هستند، از سال ٢٠١٣ در حال مذاکره با پارلمان و شورای فدرال هستند تا به دولت بقبولانند، دولت باید در نظام توزیع درآمدها تجدیدنظر کند. حال آنکه دولت سوئیس مخالف این طرح بوده و معتقد است این طرح درآمدهای مالیاتی را کم کرده و به اقتصاد این کشور ضربه میزند.
بااینحال طرح پرداخت پول نقد به شهروندان سوئیسی که بیش از صد هزار امضا برای همهپرسی داشت، به رأی گذاشته شد. حامیان این پیشنهاد مصر بودند پرداخت چنین مستمریای به مبارزه با فقر و نابرابری در دنیایی که یافتن مشاغل خوب با درآمدهای ثابت در حال دشوارترشدن است، کمک میکند. البته نظرسنجیهای قبلی نشان میداد بیش از ٧٠ درصد مردم سوئیس با این طرح مخالفاند؛ زیرا دولت سوئیس و تقریبا تمام احزاب سیاسی این کشور از رأیدهندگان خواسته بودند تا به این پیشنهاد رأی منفی بدهند. در حقیقت دراینباره، این دولت و احزاب سیاسی بودند که پیروز شدند و با اعتمادی که از مردم این کشور برای خود خریده بودند، توانستند مهر پایانی بر این طرح بزنند. منتقدان، این طرح را یک رؤیای مارکسیستی نامیده و نسبت به افزایش شدید هزینهها و گسترش تنبلی و نبود تلاش برای کارکردن در جامعه که عاملی مضر بهحال اقتصاد این کشور میشد، هشدار داده بودند؛ اما موافقان با رد این استدلال گفته بودند مردم بهصورت طبیعی میخواهند مولد باشند و اختصاص یک درآمد پایه به راحتی انعطافپذیری بیشتری به آنها خواهد داد تا فعالیتهایی را انتخاب کنند که بیشترین ارزش را دارد.
به گزارش سیانان و گاردین، برنامههای دولت رفاه و افزایش نظارت دولت بر اقتصاد کشورهای منطقه یورو، بعد از بحران ٢٠٠٨ افزایش یافته است. طرفداران دیدگاههای سوسیالیستی و دولت رفاه به دنبال بحرانهای اقتصادی و افزایش نرخ بیکاری، توانستهاند جایگاه خود را در بین مردم اروپا محکمتر کنند. سوئیس اولین کشوری نیست که درباره این طرح بحث کرده است. فنلاند قرار است سال آینده و به صورت آزمایشی هر ماه به ١٠ هزار فنلاندی ٥٥٠ یورو به مدت دو سال یارانه نقدی پرداخت کند. طرفداران این طرح میگویند افزایش میزان بیکاری در منطقه یورو و نیز سرعت ماشینیشدن فرایند تولید، سبب زندگی صنعتی و فناوریهای نوین موسوم به انقلاب صنعتی چهارم شده که نیاز به انسان را هر روز کمتر میکند. در نتیجه باید موضوع تعیین دستمزد پایه تبدیل به یک موضوع جهانی شود.
مردم ایران به دنبال حداقل منفعت از دولتهای با نگاه آنی کمال اطهاری، اقتصاددان در تحلیل این اتفاق باید گفت سوئیس دارای دموکراسی مستقیم است. به این معنا که مردم در لـحظه به لـحظه تصمیمگیریها حضور دارند. جامعه مدنی قوی هم به خود اطمینان دارد و هم به کسانی که بهعنوان نماینده مردم به واسطه او بر سر کار آمدهاند، اما در ایران دموکراسی مستقیم وجود ندارد؛ علاوه بر آنکه نمایندگان انتخابی ترجیح دوم یا سوم مردم هستند نه انتخاب اول آنها. در چنین شرایطی چون احزاب آزاد نیستند، مردم نمیدانند چه برنامهای را برای آینده خود انتخاب کنند. از طرفی از آنجاکه خصلت تعویضی و حکمروایی دولتها آنی است و با تغییر هر دولت، خیل عظیمی از مدیران تغییر میکنند، مردم در بلندمدت به دولتها اعتماد ندارند. بنابراین مردم آنچه را که بتواند در لحظه، حداقلمنفعتی برایشان داشته باشد، انتخاب میکنند و حاضر هم نیستند بهآسانی، آن منفعت را از دست بدهند. مردم ایران تصور میکنند، پشت هر کاسهای یک نیمکاسه است.
این مسئله را نمیتوان فقط در قالب انصراف از یارانههای نقدی دید و میتوان به بسیاری از اتفاقات دیگر هم تعمیم داد. برخی معتقدند مردم ایران دچار فقر احساسی هستند و نمیتوانند ببینند دیگری بیش از آنها دارد و در واقع بر نوعی تنگنظری در مردم ایران تأکید میکنند. این نوع نگاه، سیاهنمایی است که هیچ شناخت جامعهشناسی تاریخی یا مقطعی در پس آن وجود ندارد. برخی از روشنفکران داخلی که دستی هم در دولت دارند، از آنجایی که میخواهند بهنوعی اعمال خود را توجیه کنند، سعی میکنند بر این طبل بکوبند. این سخنان همان سخنانی است که لرد کورزن (ایرانشناس) و پولارد (سفیر انگلستان در زمان دکترمصدق) در قالب صفاتی مانند دمدمیمزاجی، تنگنظری و ... از آنها یاد میکنند. متأسفانه این نوع نگاه از زبان برخی روشنفکران اصیل ما هم تکرار میشود.
نگاه مردم ایران کوتاهمدت است علی قنبری، اقتصاددان در بررسی اینکه چرا مردم ایران حاضر به انصراف و گذشت از دریافت یارانههای نقدی نیستند، اما مردم سوئیس از دریافت بیشتر یارانه نقدی خودداری میکنند، باید به دو دلیل عمده اشاره کرد؛ نخست، مردم سوئیس و البته اغلب کشورهای توسعهیافته میدانند آنچه به دست میآورند، باید حاصل دسترنجشان باشد، اما مردم ایران هنوز به این آگاهی لازم دست نیافتهاند که نباید به منابع طبیعی و خدادادی چشم داشته باشند، زیرا این منابع بینالنسلی است. مردم ایران هنوز دارای انگیزه و روحیه کارکردن نیستند و چشم به دست دولت و منابع طبیعی دارند. در بیانی دیگر، نگاه مردم ایران کوتاهمدت است. اگر دولت بتواند برای مردم این فرهنگ انگیزشی را جا بیندازد و در کنار آن، به آنها آگاهی دهد که نسلهای آینده نیز باید از پول نفت بهرهمند شوند، این اقدام هم برای مردم و هم دولتها منفعت دائمی دارد، اما اکنون ایرانیها تصور میکنند اگر از این منابع استفاده نکنند، از آن بهرهمند نخواهند شد. متأسفانه در دولت گذشته این تعریف غلط با شدت بیشتری بین مردم راه یافت. دولت احمدینژاد تأکید داشت یارانههای نقدی و پول نفت حق مردم است و حالا مردم تصور میکنند اگر از دریافت این حق درگذرند، از حق طبیعیشان گذشتهاند و متضرر شدهاند. دلیل دوم، فقدان سرمایه اجتماعی در ایران است. سرمایه اجتماعی به اعتماد مردم به دولتها بازمیگردد که میزان آن در ایران بهشدت پایین است. عملکرد دولتها طوری نبوده که اعتماد مردم را جلب کند. درحالیکه دولتها باید تلاش میکردند فرهنگ کار و تلاش را میان مردم جا بیندازند تا به واسطه آن و دستیابی به توسعه، به دولت رفاه دست یابیم.
دم را غنیمت شمار هادی حقشناس، اقتصاددان تفاوت در کشورهای توسعهیافته در اخذ مالیات و دریافت یارانه در آن است که در این کشورها مردم آثار تصمیمات دولتها را مستقیما در زندگی خود میبینند. مردم وقتی مالیات بیشتری پرداخت میکنند حتما خدمات بیشتری دریافت میکنند و اگر دولت بگوید با اخذ مالیات بیشتر، خدمات بیشتری ارائه میدهد، مردم اعتماد و اطمینان بیشتری به وعدههای دولتها میکنند. همین مسئله مربوط به پرداخت یارانه هم هست. مردم در این کشورها میدانند اگر یارانه دریافت نکنند و پول دست دولت بماند، دولت خدمات رفاهی بیشتری به آنها ارائه میکند. بهعنوان مثال اگر امروز تحصیلات ابتدایی و راهنمایی رایگان دارند؛ در ازای دریافتنکردن یارانه، فردا تحصیلات دانشگاهی رایگان هم دریافت میکنند یا در قبال نگرفتن یارانه، ساعات کار آنها کم میشود و اوقات فراغت آنها افزایش مییابد. نکته کلیدی در این نظرسنجی و رأی بالای مردم سوئیس در اینجا نهفته است که هر دریافت و هر پرداخت دولت در راستای افزایش رفاه مردم خواهد بود، دقیقا عکس وعدههایی که در آذر ١٣٨٩ در هنگام اجرای هدفمندکردن یارانهها به مردم داده شد. در آن زمان گفته شد افزایش قیمت حاملهای انرژی منجر به آزادشدن میلیاردها تومان پول میشود- که آن پولها صرف تکمیل زیرساختهای کشور و در نهایت افزایش اشتغال خواهد شد- یا بیان میشد فاصله طبقاتی که شاخص بیانکننده آن ضریب جینی است، کم خواهد شد و وعدههایی از این دست.
به بیانی دیگر، میتوان گفت یکی از تفاوتهای معنادار در وعدههای دولتها در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، اعتماد متقابل بین رأیدهندگان و رأیگیرندگان است. در پاسخ به برخی کارشناسان که معتقدند این مردم هستند که حاضر به گذشت از آنچه بهدست آوردهاند نیستند و نگاهشان کوتاهمدت است، باید گفت حتی دراینباره هم پای دولتها در میان است. وقتی مردم از این منافع کوتاهمدت عبور کردند، به منافع بلندمدت دست نیافتهاند؛ زیرا اولا قانون، باثبات و بلندمدت نبوده و در ثانی به شکل عادلانه اجرا نشده است. برای مثال، دولت در مقطعی میگوید شایستهترین افراد جذب دستگاههای اجرائی یا استخدام میشوند، اما در عمل مشاهده میکنیم هزاران نفر بدون آزمون درحالیکه پیشتر در شرکتها مشغول به کار بوده و بیکار نبودهاند، جذب و استخدام میشوند. این رفتارهای متناقض در دولتها کم نبوده است. درواقع منافع از یک منظر و ارائه تسهیلات قانونی از منظری دیگر، هرگز در چارچوب بلندمدت هدفمند نبوده است. بنابراین در کشورهایی شبیه ما آن جمله معروف قابلیت بیان دارد که «دم را غنیمت شمار». در این معنا مردم با خود میگویند در همین لحظه اگر نفعی رسید از آن بهرهمند شو. در این حالت هم این سیاستهای دولتهاست که مردم را مجبور کرده به منافع کوتاهمدت فکر کنند.
مسابقه زیادهخواهی بین ایرانیها بایزید مردوخی، اقتصاددان مقایسه دو ملت با یکدیگر کمی سخت است؛ اما آنچه بهوضوح میتوان در این زمینه برای نوع رفتار شهروندان بیان کرد، نوع نگاه مردم ایران است. ریشه این رفتار ایرانیها در زیادهطلبیشان است. به نوعی میتوان از آن بهعنوان مسابقهای بین شهروندان یاد کرد. ایرانیها نمیتوانند تصور کنند کسی یارانه دریافت کند؛ اما دیگری که ممکن است ثروتمند و بینیاز هم باشد، چشم خود را بر این یارانه ببندد. نمیتوان چنین رفتاری از سوی شهروندان را به اعتماد آنها به دولتها وصل کرد. آنچه هست همان فقر احساسی و ذهنی است که ریشهای تاریخی در میان مردم این مرز و بوم دارد. همه دهکهای در ایران نیاز به دریافت یارانه ندارند؛ اما دهکهای نهم و دهم هم حاضر به گذشت از این اشتباه پرداخت یارانه نقدی که از سوی دولت گذشته پایهریزی شد، نیستند. اشتباهی را که چند سال پیش رخ داده نمیتوان به این سادگی جبران کرد؛ اما دولت ناگزیر است نسبت به حذف این یارانههای نقدی اقدام کند. این تکلیف بر دوش دولت است؛ زیرا پرداخت این یارانه نقدی به این شکل گسترده، نه اعتدال است، نه محافظهکاری. این یارانههای نقدی، منابع ملی است که در حال تلفشدن است و باید هرچه سریعتر جلوی آن را گرفت.