رایجترین بیماری قرن 21 را میشناسید؟
سازمان بهداشت جهانی استرس را “بیماری همهگیر قرن ۲۱ام” نامیدهاست و بر اساس برآوردها برای کسبوکارهای امریکا هر سال تا ۳۰۰ میلیارد دلار هزینه دارد.
اصلا عجیب نیست که استرس محل کار امروز حتی نسبت به ۱۰ سال گذشته مشکل مهمتری است. در دههی ۱۹۹۰ اصطلاح توازن کار-زندگی ابداع شد تا راهحل " همهچیز را با هم داشتن" و مدیریت آسان امور را توصیف کند. دورههای آموزشی مدیریت زمان به تمام شرکتهای بزرگ امریکا راه پیدا کردند تا به آدمها کمک کنند میان خانواده، حرفه، بهداشت و سلامت، و زندگی اجتماعی توازن ایجاد کنند؛ و برای تعیین اولویتها، پایبندی به یک برنامهریزی و ایجاد حد و مرزهای زمانی، وعدهی راهحلی طلایی را دادند. آدمها هرجا که بودند از این شانس استفاده کردند تا با این شعار جدید آرامش را به زندگیشان بیاورند، اما بسیاری از آنها دریافتند به جای توازن، در عملکردهایشان در تمام حوزههای زندگیشان فشار بیشتری را حس میکنند. نتیجهی آن…استرس بیشتر بود. در اوایل دههی ۲۰۰۰، به دلیل ورود ۸۰ میلیون هزارهای(کسانی که حدود سال ۲۰۰۰ پا به عرصهی جوانی گذاشتند) به نیروی کار، عبارت سختکوشی هوشمندانه باب شد. سختکوشی هوشمندانه راهوحل کسبوکارها برای وفق یافتن با یک ویژگی هزارهایها بود: آنها اگر این امکان را داشتند که در طول شبانهروز، در ساعات فراغت از کار به روش خودشان کار کنند، عملکرد بالاتری داشتند. مفهوم سختکوشی هوشمندانه پیامد رویکرد محل کار نتیجهگرا بود. محل کار نتیجهگرا پاسخ شرکتهای بزرگ امریکا به نیاز مبرم به نیروی کار متعهد بود- یعنی ارزیابی عملکرد آدمها بر اساس نتیجه، نه بر اساس زمانی که در دفتر کار سپری میکنند. انگیزهی شرکتها از این رویکرد، افزایش تعهد به کار بود-که ارتباط مستقیمی با سود دارد. هم سختکوشی هوشمندانه و هم رویکرد نتیجهمحور، وعدهی دیگری به کارمندان بود مبنی بر اینکه بالاخره توازن کار-زندگی امکانپذیر است. با این حال، به جای توازن، آدمها باز هم دریافتند مسئولیتهای بیشتر را به عهده گرفتهاند و بهطور فزایندهای احساس استرس میکنند. همانطور که دههی ۲۰۰۰ میگذشت، دو رخداد فاجعهبار به شرکتهای بزرگ امریکا ضربه زد. نخستین رخداد رکود بزرگ بود. در ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ بازار کار امریکا ۸.۴ میلیون شغل را از دست داد. در سراسر این کشور شعار شرکتها "کار بیشتر با دستمزد کمتر" بود. کسانی که هنوز در استخدام شرکتها بودند دریافتند که شبانهروز در حال کار کردن هستند تا خواستههای کسبوکارشان را مبنی بر به عهده گرفتن ۲ یا ۳ شغل برآورده کنند، که این منجر به فرهنگهای شرکتی ملالانگیز و سطح بالای استرس محل کار شد که تا آن زمان بیسابقه بود. دومین رخداد ظهور پیشرفتهای فنی بود. گوشیهای هوشمند، تبلتها، و ابزارکهای جدید و سامانههای گستردهی تشکیلات اقتصادی پیچیده، از طریق دنیای ارتباطات(اینترنت) وعدهی صرفهجویی در هزینهها، کارایی، و در نهایت توازن کار-زندگی را دادند. کار بیشتر با دستمزد کمتر اکنون با یک کلیک امکانپذیر بود، اما استرس محل کار همچنان وجود داشت. آدمها دریافتند ۲۴ ساعت شبانهروز، ۷ روز هفته با یک کلیک به کارشان متصل هستند، در حالی که در سراسر کشور یک اعتیاد اجتماعی جدید درون خانهها و کسبوکارها رخنه کردهبود. چون آدمها وقت بیشتری سرشان پایین بود و برای دیدن ایمیل و پیام فرستادن بهصورت شبانهروزی، بازیهای برخط، و بقا در شبکههای اجتماعی به گوشیهایشان نگاه میکردند، بار زندگیشان بیشتر شد و روابط بینفردی آسیب دید. توازن کار-زندگی همچنان یک رویا بود. در ۲۰۱۳ موسسهی گالآپ اعلام کرد ۷۰ درصد نیروی کار امریکا غیرمتعهد است، و سازمان بهداشت جهانی برآورد کرد استرس نیروی کار برای کسبوکارهای امریکایی سالانه تا ۳۰۰ میلیارد دلار هزینه دارد. از آنجا در ابتدای ۲۰۱۶ هستیم، هر دو آمار واقعیتهایی تلخ هستند که همچنان رو به افزایش هستند، به طوری که سازمان بهداشت جهانی استرس را "بیماری همهگیر قرن ۲۱ام" خواندهاست. یک بیماری همهگیر که یکی از مهمترین چالشهایی است که کسبوکارها در دههی آینده با آن روبهرو خواهندشد- این بیماری تهدیدی برای تعهد کاری، بهرهوری، حفظ کارمندان است؛ چراغ خطر هزینههای پیش رو برای مراقبتهای بهداشتی درمانی است. برای مبارزه با استرس همهگیر، کسبوکارها و نیز دانشگاهها باید برای کاهش استرس مهارتهایی مانند تمرکز حواس و مراقبه را آموزش دهند. ثابت شدهاست این مهارتها اضطراب و استرس را کاهش میدهند و تمرکز و انعطافپذیری را افزایش میدهند. واقعیت این است که عوامل استرسازی کار-زندگی امروزه همچنان در حال افزایش هستند. آشفتگی همچنان به وجود میآید. و پیشرفت متضمن چالشهای جدیدی است که بدون شک در تردیدهای مرتبط با تعهد کاری و استرس مداوم محلکار تاثیرگذار است. راهحل آن این است که به نیروی کار امریکا کمک کنیم حالت روحی آرامی داشتهباشند و به توازن حقیقی کار-زندگی دست بیابند. با اینکه توازن کار-زندگی در دههی ۱۹۹۰ معرفی شد، اما نیاز به آن امروز بیشتر از ۳۰ سال قبل احساس میشود. ما به خاطر بهداشت و سلامت انسانها و بهرهوری کسبوکارها، نیاز داریم که کسبوکارها در سراسر کشور بهطور فعال از آدمها حمایت کنند تا بتوانند استرس را کاهش دهند و در زندگیشان "توازن" سالم را بیابند. با گفتن این موضوع، تعریف توازن کار-زندگی تکمیل شدهاست. همانطور که قبلا هم این باور وجود داشت، این توازن از طریق عوامل بیرونی(برنامهی زمانی کار، فناوری، فرآیند، سیاستها، و غیره) حاصل نمیشود، این یک حالت روحی درونی است. توازن حقیقی کار-زندگی یعنی یک ذهن و جسم آرام که فرد را قادر میسازد از پس تصمیمگیریها و چالشها بربیاید، به ارزشهای شخصیاش افتخار کند، به دیگران اظهار محبت کند و عملکردی بهینه همراه با سرخوشی و آسانی داشتهباشد. این برای کسبوکارها به معنی آن است که باید آموزش مراقبه را در برنامههای رهبری و راهنمایی جامع قرار دهند. تمرکز حواس باید بخشی از جلسات تیمی باشد، در اصول ارزشی گنجانده شود و به کارمندان در تمام سطوح آموزش دادهشود. محیطها، برنامههای زمانی، و هنجارهای فرهنگی باید بازتابدهندهی محبت و مهربانی باشند و فرصت"رهایی" و رسیدن به آرامش باید خیلی سادهتر از امروز در شرکتها برای آدمها میسر باشد. هر مدیر کسبوکار باید دغدغهی بهداشت و سلامت کارمندان را داشتهباشد و از آن حمایت کند. شرکتهای بزرگ امریکا برای غلبه بر بیماری همهگیر قرن ۲۱ام باید توجهشان را دوباره معطوف به این کنند که به کارمندان کمک کنند نهایتا به توازن حقیقی کار-زندگی دست بیابند. تنها در اینصورت است که ایالات متحده میتواند در مبارزه با استرس محیط کار پیروز شود، و در کل تعهد کاری را افزایش دهد و به نیروی کاری دست بیابد که برای پیشرفت کشور به اندازهی کافی سالم است.