این سخنان عباس آخوندی، وزیر راهوشهرسازی است که همچنان بهدفاع تمامقد خود از اقتصاد بازار آزاد میپردازد و البته از آن به عنوان «ایرانشهر» یاد میکنند که تنها راه نجات اقتصاد ایران است. انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف روز دوشنبه هفته جاری با برگزاری یک میزگرد موضوع «سوسیالیسم، بازار و سوداگری در ایران» را به بحث گذاشت که البته با وجود اختلافنظرات عمیق میان سخنرانان این همایش، درنهایت به چالشی جدی تبدیل شد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، در این نشست عباس آخوندی، سعید لیلاز و علی مدنیزاده سه اقتصاددان وابسته به جریان اندیشه اقتصاد بازار آزاد سخنرانی کردند و در آن طرف ماجرا هم حسین راغفر اقتصاددان نهادگرا قرار گرفته بود که البته در این همایش باتوجه به بحثهای در گرفته بیشتر نقش یک اقتصاددان مدافع اندیشههای سوسیالیستی را بهخود گرفت و مشخصا هم از پس این کار برنیامد و بیشتر با خرج احساسات فراوان به گلایهگویی از وضع موجود پرداخت. در حالی که آخوندی معتقد بود، سیطره اندیشه چپ در اقتصاد ایران جایی برای شکلگیری بازار آزاد در ایران بهمیان نگذاشته، راغفر گفت: «شما بگویید در کدام کشور بازار آزاد شکل گرفته که دومی آن ایران باشد.» سعید لیلاز نیز با یککاسه کردن کل تاریخ اقتصادی ایران بدون درنظرگرفتن ماهیت و کیستی دولتمردان، از اهمیت مطالعه پیشینه ساختار معیوب اقتصادی ایران سخن گفت و اظهار کرد: « اگر قیمت هر بشکه نفت ۲۰۰دلار شود و روزی ۳میلیون بشکه نفت صادر کنیم، به روحانی نیازی نیست و کسان دیگری روی کار میآیند.»
سیطره گفتمان چپ بر سر اقتصاد ایران عباس آخوندی بحث خود را با بیان 4گزاره اصلی برای تفسیر سوسیالیسم بازار و سوداگری در ایران آغاز کرد. نخستین گزاره مورد اشاره وی، سیطره اندیشه چپ بر جریان نوگرایی ایران بود و توضیح داد: اساسا جریان مدرنیته در ایران با گرایش سوسیالیستی و چپ وارد ایران شد، هنوز هم سایه اندیشه چپ را در تمام فرآیندهای روشنفکری، دولت مدرن و فرآیندهای تصمیمگیری به انحا مختلف در لایههای متفاوت میبینیم. تقریبا 100سال است که ما با این مفهوم بهصورت گستردهیی مواجه هستیم. گزاره دوم پاسخ به این سوال است که آیا ما هیچوقت در ایران بازار به مفهوم«بازار آزاد» داشتیم یا آنچه ما در ایران داشتیم و از آن به عنوان نظام بازار تعبیر میشود، نظام سوداگری مرکانتالیستی است؟ هرگز در ایران بازار آزاد به مفهوم نظام اقتصادی شکل نگرفت. وزیر راهوشهرسازی ادامه داد: موضوع دیگری که قصد دارم در این جلسه از آن صحبت کنم، این است که متخصصان اقتصادی سیاسی معتقدند، معمولا اصلاحات ساختاری در تلهسیاست میافتد و از آنجا که کسانیکه اصلاح ساختاری را پیشنهاد میدهند، کمتر توجه میکنند به محیط اقتصاد سیاسی، آنچه اتفاق میافتد نهایتا بخش عمده سیاستهای اصلاح ساختاری لغو ماهیت پیدا میکند و بهصورت وارونه اجرا میشود. برای ارزیابی آن هم به تلههای سیاست رجوع نمیشود بلکه موضوع سیاستهای اصلاحی را بررسی میکنند، درصورتیکه آنچه اجرایی شده اساسا هیچربطی به سیاستهای پیشنهادشده اولیه نداشته است. بنابراین موضوع ارزیابی تلهسیاست در مقوله اصلاح ساختاری بسیار مهم است. گزاره چهارم هم این است که اصولا «ایسمها» مسالهیی را برای ما حل نمیکند؛ نه سوسیالیسم و نه کاپیتالیسم. ما باید دنبال مفهمومی باشیم که در ایران آن را بتوان مورد بازخوانی قرار داد، با وجود تمامی تئوریها امکان اینکه ما مفهومی فرازمانی و فرامکانی داشته باشیم، وجود ندارد. خود من بیشتر دنبال مفهومی بهنام «ایرانشهر» هستم. آخوندی برای ورود به بحث اصلی خود، ابتدا تاکید کرد که در این جلسه نه بهعنوان وزیر بلکه به عنوان یک معلم به اظهارنظر میپردازد و البته با لحن شوخی هم گفت که همینجا شهادتین میآورم که در تمامی این بحثها بیش از هرچیز بهدنبال حفظ نظام و توسعه کشور هستم و نمیخواهم با حاشیهها گرفتاری برای خودم ایجاد کنم. او سخنان خود را با نقبی به عصر مشروطه ادامه داد و گفت: در دوره قاجار با یک استراتژی تجار با دربار اشتراک منافع داشتند و همکاری میکردند، البته بدون شفافیت و خالی از هرگونه رقابت و فقط بهصورت مبادله امتیاز. این تعریف تیپیکال و استاندارد بازار سوداگرانه بود. اما بعد از مشروطه تجار خارجی وارد میدان تجاری ایران شدند و بهتدریج جای تجار داخلی را گرفتند و منافعی تحت امتیازات مختلف مانند امتیاز تنباکو به تجار خارجی داده شد. در ابتدای کار همکاری بین دربار، تجار خارجی و تجار داخلی بود اما بعد از ریشهدواندن خارجیها در بازار، تجار داخلی شروع کردند به رقابت با آنها و اوجش هم سیستم امتیاز تنباکو بود که تجار خارجی کنار گذاشته شدند. تمامی این ورقهای تاریخ به ما نشان میدهد، با شکلگیری اجتماعیون عامیون (همان سوسیال دموکراتها) جریان چپگرایی در ایران ایجاد میشود و بهمحض استقرار پهلوی اول این جریان به دولت ورود پیدا میکند و دولت مقتدری که جریان آزادی را نمیتوانست تحمل کند، اقتدار مربوط به این جریان را تحتعنوان حمایت از مردم میپذیرد. 1308 قانون اعسار تصویب میشود، 1309 قانون تفتیش اعسار و 1310 تمام این اندیشههای سوسیالیستی رسما در سیستم حکوت پهلوی اول مستقر میشود. طبق گفتههای آخوندی، گسترش و نفوذ اندیشه چپ بر ایران، گفتمان غالب تاریخ اقتصادسیاسی صدساله اخیر بوده است. او معتقد است، بخش اصلی و زیربنایی انقلاب سفید شاه و مردم در دهه 40، از اصلاحات ارضی گرفته تا سهیمکردن کارگران در سود کارخانجات و اصل 14 و مبارزه با تورم و گرانفروشی و حمایت از مصرفکنندگان همگی آبشخور اندیشههای سوسیالیستی بوده است. این اقتصاددان با تاکید بر اینکه جریان نوگرایی در ایران با بستر اندیشههای چپ بوده، اظهار کرد: روبنای اقتصاد ایران در تمام این مدت سیستم سوداگری در بازار بوده است، این موضوع تا انقلاب 57 ادامه داشت و بعد از آن هم مالکیت ابزار تولید اصلیترین آموزه سوسیالیسم بهشکل دیگری خود را در لایههای سیاستی تزریق کرد و ما همچنان فاقد نظام ضد انحصار و نظام کنترل رقابت بودیم تا به مفهوم و سیاستهای ابلاغی اصل 44 که تحول بزرگی در گشایش اقتصادی ایران مطرح میکرد، رسیدیم. براساس سیاستهای ابلاغی اصل 44، به همه عناوین بخش خصوصی اجازه ورود به اقتصاد و بهرهمندی از آن داده شد که تحول بزرگی به شمار میآید و کوچک نیست. آخوندی با بیان اینکه مهم این است که تلهسیاست را در این اصل پیدا کنیم، گفت: بر اساس آمار، خصوصیسازی در ایران به معنای واقعی خصوصیسازی اتفاق نیفتاد بلکه تغییر واگذاریها به دیگر نهادهای دولتی و عمومی، خصوصیسازی تلقی شد و اصل 44 در تلهسیاست افتاد. تلهسیاست بعدی در خصوصیسازی این بود که اگرچه قرار بود با خصوصیسازی منطق تخصیص بهینه بازار حاکم شود اما آن منطق اجرا نشد. بدینمعنا که نه قانون خودانحصاری ایجاد شد، نه سیستم رقابتی، نه تجاریسازی خدمات و نه بساط نظام قیمتگذاری برچیده شد. به همین دلیل، وقتی در این سیاست نه سیستم رقابت، نه قانون ضد انحصار و نه سیستم رفع قیمتگذاری را داریم، اتفاقی که رخ میدهد این است که مثلا راهآهن تحت اختیار وزارت راه و شهرسازی به یک ارگان دولتی دیگر محول میشود، در حالی که هدف از خصوصیسازی به واقع این نبود. او اضافه کرد: تلهسیاست بعدی این است که پس از این اتفاقات این گمان پیش میآید که مقررات ایراد دارد و به همین دلیل نیز به کسی که هیچکدام از قواعد رقابت را رعایت نمیکند، امتیاز بیشتری میدهیم. تلهسیاست دیگر، به امکان صرفهجویی در مصرف انرژی مربوط است. بارها درباره قیمت حامل انرژی بحث شد و اینکه تا آزاد نشود امکان صرفهجویی انرژی وجود نخواهد داشت. کل داستان بهینهسازی مصرف انرژی چه سرنوشتی در ایران پیدا کرد؟ نخست اینکه گفته شد به هیچوجه افزایش قیمت نداریم و 10درصد رشد نیز نخواهیم داشت. بنابراین در یک لحظه ایست کرد و همه منابعش تبدیل به یارانههایی شد که میان مردم بهصورت نقدی توزیع شدند. یعنی هر مرتبه کل داستان هدفمندی یارانهها و اصلاح قیمت ابزار توزیع یارانه، به عنوان یک هدف کاملا سیاسی بهکارگرفته شد، تلهسیاست سوم هم بحث مسکن مهر است. آخوندی با تاکید بر اینکه اگر به مفاهیم سوسیالیسم، بازار آزاد، مرکانتالیسیم (سوداگری) دقت نکنیم در اصلاحات بعدی بار دیگر در تلهسیاست میافتیم، بیان کرد: در جریان تلهسیاست مفهوم چپ در ایران قلب ماهیت پیدا کرد. بدین معنا، اندیشه چپ هیچگاه در ایران منجر به دولت رفاه نشد و کسی نیست که ادعا کند سیستم جامع رفاه داریم. با وجود آنکه به شکل گستردهیی هزینههای رفاهی در بخشهای مختلف داریم. رقابت با وجود حداقل برابری، معنا پیدا میکند در ادامه این نشست، حسین راغفر اقتصاددان بهعنوان منتقد اقتصاد رقابتی و بازار رقابت آزاد پشت تریبون تالار جابر دانشکده شیمی قرار گرفت و ضمن ابراز ارادت شدید به عباس آخوندی، سخنان تندوتیز و البته احساسی خود را آغاز کرد. او با بیان اینکه چیزی به نام دولت با مفهوم مدرن در ایران وجود ندارد، گفت: همه حرفهای عباس آخوندی را قبول دارم اما باید بگویم ایشان سوسیالیسم را به مصداقهای کوچک محدود کرده، درصورتیکه نباید هر چیزی را به اسم سوسیالیسم معرفی کرد. راغفر خطاب به آخوندی که در سخنانش چندبار به اقتصاد و بازار آزاد اشاره کرده و گفته بود: «در ایران هرگز بازار اقتصاد ایجاد نشده است»، اظهار کرد: آقای دکتر بازار آزاد در هیچ سرزمینی پدیدار نشده است. شما بگویید در کدام کشور بازار آزاد شکل گرفته که دومی آن ایران باشد. دست نامرئی آدام اسمیت از همان ابتدا آرتروز داشته و هیچکاری ازش برنمیآمده است. در همهتاریخ این قدرت بوده که تعیینکننده بازار بوده است و بازار محصول روابط قدرت حاکمیت و دولت است. راغفر با صدایی بلند و کمی عصبی گفت: «به اسم بازار آزاد مردم را چپاول کردند و ما آزادی چپاول در ایران داشتهایم.» این جمله راغفر با تشویق جمع دانشجویان همراه شد و همین ابراز رضایت دانشجویان، راغفر را در اظهارنظرات خود شجاعتر کرد و او با صراحت بیشتری به انتقادات خود از سیستم اقتصاد بازار آزاد و البته ضربه آن به رفاه عمومی پرداخت. او ادامه داد: الگوی اقتصاد ایران سرمایهداری رفاقتی است و در الگوی اقتصاد رفاقتی دسترسی سهل و آسان به منابع بانکی برای رفقا و دوستان ممکن است. وقتی دولت نهم اداره اقتصاد را برعهده گرفت رقم بدهیهای بانکی 12هزارمیلیارد تومان بود که با 160هزارمیلیارد تومان تحویل دولت بعدی شد. این رخداد برپایه قانون نبود بلکه به دلیل این اتفاق افتاد که از قدرت استفاده شد. درچنین اقتصادی است که مافیای نفت، مافیای چادر مشکی، مافیای خودرو و سلطان شکر زاده و رشد میکنند. در این اقتصاد است که گروهی که خود سردمداران و در بدنه دولت هستند، اجازه میدهند واردات موبایل صورت گیرد و پس از آن نرخ تعرفه را چند برابر میکنند. راغفر صحبتهای خود را اینگونه ادامه داد که: «در چنین شرایطی در اوج شرایط تحریم 8میلیارد دلار از منابع ارزی به مسافرت خارج از کشور اختصاص مییابد و با دلارهای نفتی و ارز کمیاب به شهرهایی مثل آنتالیا سفر میکنند.» این سخن راغفر مانند بمبی در سالن جابر منفجر شد و خنده حضار را بهدنبال داشت. استاد دانشگاه الزهرا اظهار کرد: وقتی از بازار رقابتی حرف میزنیم یادمان باشد که در این سرزمین جوانانی هستند که برای نان بخورونمیر سطلهای زباله را جستوجو میکنند و جوانانی هم هستند که با پول پدرشان برای دیدن مسابقه فوتبال به اسپانیا میروند و در آنجا برای برندهشدن تیم مورد علاقهشان مهمانی هم میدهند. به اعتقاد حسین راغفر سهدسته افراد در جهان سوار پورشه هستند؛ بازیگران، بوکسورها و فوتبالیستها و قاچاقچیان. این اقتصاددان ابراز کرد کسی که برای ثروت خود زحمت کشیده اصلا بهدنبال چنین مصرفگراییهای مفرطی نیست و حالا ما در ایران پورشهها و حتی هواپیماهای شخصی را در دست آقازادهها و فرزندان مقامات دولتی میبینیم. این استاد دانشگاه تاکید کرد: نمیتوان بین جوانی که پورشه سوار میشود و جوانی که در سختترین جاها و در بدترین شرایط مادی است و توانایی راه رفتن معمولی را به دلیل فقر ندارد، مسابقه رقابتی گذاشت. رقابت وقتی ممکن است که حداقلی از برابری وجود داشته باشد. راغفر این را هم گفت که با عرض پوزش بسیار تعداد بسیاری از افراد در جامعه ما میخواهند خود و فرزندانشان وزیر و معاون وزیر شوند و کارمرد دولت در ایران توزیع همین منزلت اجتماعی بوده است. حسین راغفر در پایان سخنانش مجددا ارادت خود را به عباس آخوندی اعلام کرد و با لحنی طنزگونه گفت: امیدوارم من را از اینجا بهجای دیگری که نمیدانم کجاست، نبرند. اصلاح ساختاری، انتخاب بین مرگ و زندگی سخنران بعدی این نشست سعید لیلاز بود که بیشتر سعی در علمیگویی برای بحث سوسیالیسم و بازار داشت و البته معتقد بود اینگونه بحثها جایش در مطبوعات و میان دانشجویان نیست و بههمین خاطر هم از حضور خود در این همایش ابراز پشیمانی کرد. این تحلیلگر مسائل ایران و دبیر کمیته اقتصادی حزب کارگزاران سازندگی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: بررسی رفتار رهبران دولتهای ایران در تاریخ معاصر نشان میدهد آنها هرگاه قیمت نفت در بازارهای جهانی افزایش یافته و درآمد دولتشان افزایش یافته است، دریافت مالیات از مردم را رها کردهاند، واردات برای رفاه را افزایش داده و با پول حاصل از درآمد نفت محبوبیت خریدهاند. از این منظر بین دولت عباسعلی هویدا در اوایل دهه 1350 با رفتار دولت محمود احمدینژاد در نیمه دوم دهه 1380 تفاوتی نیست و آنها عین هم عمل کردهاند. او با اشاره به اینکه دانشجویان برای سخنان حسین راغفر به دلیل حرفهای انقلابی و اینکه دولت باید بزرگ شود، کف زدند، گفت: با شعار دادن مسائل ایران حل نمیشود و باید مسائل را واکاوی علمی کرد. لیلاز در پاسخ به راغفر که میگفت سرمایه داران تجاری در ایران بر سرمایهداران صنعتی غلبه کرده و صنعت را به محاق بردهاند، گفت: ما سرمایهدار بد یا سرمایهدار خوب نداریم و در هر جایی و در هر تاریخی از تاریخ جوامع انسانی سرمایهداران دنبال حداکثرکردن سود هستند. وی درباره اینکه حتما باید صنعت بر بخش خدمات غلبه کند و تجربه صنعتی کردن با روشهای مختلف باید پیش رود، به تجربه خونین صنعتی کردن دوره استالین در شوروی اشاره کرد که به مرگ 13میلیون کشاورز روسیه منجر شد و گفت: این راهی نیست که بتوان از آن دفاع کرد. او تاکید کرد: اگر میخواهیم فساد از بین برود، باید اقتصاد را آزاد کنیم و در غیر اینصورت همیشه دنبال فاسدها میگردیم، تا آنها را محاکمه کنیم. دست نامرئی اسمیت بسیار هم پرقدرت عمل کرده سیدعلی مدنیزاده استاد اقتصاد دانشگاه شریف که خود ریاست این میزگرد را برعهده داشت، به عنوان آخرین سخنران به ایراد نظر پرداخت. او با پخش یک مستند ویدیویی کوتاه از میلتون فریدمن در تشریح قیاس تطبیقی صنعتیشدن کشورهای هند و ژاپن سخنرانی کوتاه خود را اغاز کرد و گفت: اینکه سخنرانان پرشماری در ایران و در همین نشست از «اصلاحات ساختاری» برای عبور اقتصاد ایران از توسعهنایافتگی میگویند، موجب شده است که به یک دور بیهوده بیفتیم و اقتصاد به کلاف سردرگم تبدیل شود. نمیتوان منتظر ماند و تماشاگر این بود تا معمای مرغ و تخممرغ حل شود و مدام گفت که باید اصلاحات ساختاری انجام شود تا اقتصاد ایران درست شود. بالاخره باید از جایی شروع کرد و به اصلاحات ساختاری رسید. این اقتصاددان که دکترای اقتصاد خود را از دانشگاه امریکایی شیکاگو گرفته، اظهار کرد: ما دست روی دست گذاشتیم و شاهد پیشرفت کشور همسایهمان ترکیه شدیم که امروز متاسفانه آرزوی شماری از ایرانیان است که شبیه ترکیه شویم. در ترکیه روزی همه به این اجماع رسیدند که باید از دانش اقتصاد برای عبور از بحران تورمهای سه رقمی استفاده کنند و این کار انجام شد. آنها ۱۹ قانون برای اصلاحات اقتصادی نوشتند و آنها را اجرا کردند و در مدت ۴ سال اقتصادشان را از بنبست بیرون آوردند. وی تاکید کرد: تجربه جهانی نشان میدهد که ترکیه و شمار قابل اعتنایی از کشورها برای توسعه اقتصادی خود بازار آزاد رقابتی را به عنوان استراتژی انتخاب کرده و پیشرفت کردند و وظیفه دولتها این است که بستر رقابت آزاد را فراهم کنند. مدنیزاده یادآور شد که برخلاف نظر آقای راغفر که معتقد است دست نامریی آدام اسمیت آرتروز دارد و ناتوان است، این دست نامریی بسیار هم پرقدرت عمل کرده است و بسیار هم خوب کار میکند و در هر کشوری که اجازه پیدا کرده است عمل کند موجب پیشرفت شده است. وی تاکید کرد: اقتصاددانان بارها گفتهاند اگر یک دولت متمرکز بخواهد با اراده سیاسی منابع مازاد نفتی را با اهداف خاص توزیع کند کشور به بیماری هلندی دچار میشود و این اتفاق در ایران هم رخ داد و نرخ تورم شتابان شد. تفاوت این است که شماری از کشورها از بیماری هلندی درس گرفته و منابع درآمدی حاصل از صادرات نفت را مدیریت کردند اما بستر این کار در ایران فراهم نشد. مدنیزاده در پایان تصریح کرد: به جای اینکه دولتها را بزرگ کنیم و شرایط رانتجویانه را گسترش دهیم و انحصار ایجاد کنیم، بهتر است زمین بازی را عوض کنیم و شرایط را برای رقابت سالم و آزاد و تحت نظارت آماده سازیم. اگر زمین بازی عوض میشد و اراده سیاسی جایش را به کارشناسی میداد، ناکارآمدی منجر به فساد در توزیع منابع بانکی پدیدار نمیشد.