10 نکته درباره فینال دراماتیک جام حذفی
فضای مجازی پر شده از شوخیهای برخی از هواداران پرسپولیس با استقلالیها. همان کُریخوانیهای معمول. انگار لذتی که در شکست خوردن تیم رقیب است، در پیروزی تیم محبوب آدم نیست!
در برخی از این شوخیها نوشتهاند: «استقلالیا ریختن تو خیابون. میگن تو لیگ سوم شدیم ریختیم بیرون، الان دوم شدیم چرا نریزیم بیرون؟» به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از عصر ایران، هنوز قرمز و آبی با هم میجنگند ولی یک حقیقت وجود دارد: نام تیم قهرمان، ذوب آهن اصفهان است! استقلال در فینال جام حذفی که به میزبانی خرمشهر برگزار شد در حالیکه با تکگل امید ابراهیمی بازی را به ضربات پنالتی کشاند که امیدوار بود به لطف مهدی رحمتی بتواند جام را به تهران بیاورد اما ... مثل همیشه اما! آنچه میخوانید 10 نکته در خصوص این فینال دراماتیک است. 1- یحیی گلمحمدی: برخی از هواداران پرسپولیس او را تحسین کردهاند که باز هم استقلال را شکست داد. دومین بار متوالی است که مانع از جام گرفتن آبیها میشود. عدهای اما یاد پرسپولیسیها آوردند که بعد از شکست ذوب آهن مقابل استقلال خوزستان و بر باد رفتن رؤیای قهرمانی قرمزها در لیگ برتر چه توهینها و تهمتهایی را در صفحه اینستاگرامی نثار او کردند. مرز میان عشق و نفرت در ایران چه باریک است! ... یحیی هنوز همان است که بود؛ آرام، کمحرف، خجول و البته موفق! 2- آرش برهانی: دقیقه 120، سانتر امید ابراهیمی که بعید بود حتی سعید معروف با دست هم بتواند چنین توپی را به پیشانی آرش برهانی برساند، موقعیت تک به تک و ضربهای که به هوا رفت. برهانی در سالهای اخیر خود را به عنوان یک گلزن باهوش و البته یک فرصتسوز شگفتانگیز معرفی کرده است. اگر نیمی از موقعیتهایی که هدر داده را گل میکرد الان بالاتر از علی دایی نشسته بود. کار یک مهاجم تنها «خود را در موقعیت گلزنی قرار دادن» نیست؛ گلزنی است. خداحافظ جام قهرمانی و شاید خداحافظ آرش برهانی! 3- جوانگرایی: همه منتقدان پرویز مظلومی او را به خاطر بازی دادن به جوانها تحسین میکنند؛ اینکه بازیکنانی را رو کرد که حتماً در آینده به تیم ملی کمک میکنند اما همین منتقدان یک «اما» به حرفهایشان اضافه میکنند که آن تحسین را زیر سوال میبرد. موضوع ساده است؛ همه جام میخواهند و کسی جوانگرایی برایش اهمیتی ندارد. 4- مهدی رحمتی: خیلیها بر این باور بودند که رحمتی حق بازی در فینال جام حذفی را نداشت اما او بازی کرد و اتفاقاً تنها گل ذوب آهن با ذخالت مستقیم این دروازهبان پرحاشیه به ثمر رسید. از بهترین پنالتیگیر چند سال اخیر فوتبال ایران، در شب فینال تنها پشت به توپ کردنهایش به یاد ماند. رحمتی در جایی که میتوانست یکبار دیگر خودش را به اوج برساند، خلاف جهت شیرجه زد. از آب به خشکی! 5- داربی: بازیکنها و مربیان قبل از برگزاری داربی میگویند این هم یک بازی است مثل همه بازیها؛ سه امتیاز دارد. خودشان هم میدانند این حرف حقیقت ندارد. استقلال بعد از شکست 4 - 2 در داربی پایتخت هرگز نتوانست زیر فشارهای ناشی از آن ناکامی رنجآور کمر راست کند. داربی حتی اگر سه امتیاز داشته باشد، اما سرنوشتساز است. بازیکنهای ایرانی هنوز با قلبشان بازی میکنند. 6- تراکتورسازی تبریز: قرمزهای تبریز اینجا چکار میکنند؟ در شبی که همه فکر میکنند تهران و اصفهان قلب تپنده فوتبال ایران هستند، آذریها چشمشان به خرمشهر بود. آنها که امیدوار بودند با قهرمانی استقلال بتوانند فصل آینده در آسیا حضور داشته باشد، این فرصت را از دست دادند و این تیم سال آینده در رقابتهای آسیایی حضور نخواهد داشت. 7- رشید مظاهری: برای اینکه در فوتبال ایران دیده شوید باید بازیهای شما از شبکههای سراسری تلویزیون پخش شود. باید مقابل استقلال و پرسپولیس بدرخشید. محمد رشید مظاهری دروازهبان ذوب آهن اهل گچساران است، در بازیهای آسیایی گوانگژو هم برای تیم ملی زیر ۲۳ سال به میدان رفته و در چند سال اخیر از کلیدیترین بازیکنهای ذوب آهن بود. از درخشانترین دروازهبانها که هرگز اندازه شلوار باب اسفنجی سوشا مکانی از سوی رسانهها مورد توجه قرار نگرفت! او علاوه بر چند سِیو فوقالعاده، پنالتی سرنوشتساز بازی را مهار کرد تا ذوب آهن قهرمان شود. 8- مهدی رجبزاده و قاسم حدادیفر: انگار از زمان جدا شدن قارهها از همدیگر در چند میلیون سال پیش آنها به ذوب آهن چسبیدهاند! دو بازیکن کلیدی، تاثیرگذار و موفق که با هم جام قهرمانی را بالای سر بردند. رجبزاده هرچه از حجم موهایش کم کرد بر کیفیت بازیاش افزوده شد. حدادیفر اگر در پرسپولیس یا استقلال بازی میکرد شاید الان بیش از 50 بازی ملی داشت! 9- پرویز مظلومی: بهومیل هرابال نویسنده اهل چک کتاب مشهوری دارد به نام تنهایی پرهیاهو. کتاب روایت تکگویی درونگرایانه یک کارگر پرس به نام آقای هانتا است. او در زیر زمینی مرطوب که انبار کاغذ باطله است روزگار میگذراند و کتابهایی را که از سوی اداره سانسور به آنجا میآورند را خمیر میکند. دیشب پرویز مظلومی بعد از شکست وقتی همه به رختکن رفتند، تنها روی نیمکت استقلال نشست. غرق در فکر. در اینکه دو جام را در کمتر از یک ماه از دست داد. بعید است او به زیرزمین فوتبال ایران برود اما حتماً باید سعی کند خاطرات بد این روزها را پرس کند، فراموش کند. 10- خرمشهر: امسال این شهر دوستداشتنی میزبان محترمی برای فینال جام حذفی بود. جشن در نیمههای شب و در سکوت سکوها، شایسته برگزار شد. با شاخه گلهایی به یاد شهدای جنگ تحمیلی. «ممد نبودی ببینی، شهر آزاد گشته» و حالا میزبان رنگ و نور و صدا و شادمانی و هلهله و آتشبازی است... خرمشهر آزاد شده اما هنوز آباد نشده. این را چند سالی است که میشنویم. شُکر و شکایتی توأمان. به امید اینکه شهر خاطرهانگیز ایرانیها آبادتر از پیش شود. خرداد و خرمشهر هنوز نمادهای شادی ایرانیان هستند.