یقه سفیدهایی با چِرک رانتخواری
در جامعهای که فعالیتهای تولیدی و صنایع تبدیلی وجود نداشته باشد، پدیده دلالی اقتصادی و رانتخواری بهوجود میآید که آسیبهای بسیاری را برای آن جامعه به دنبال خواهد داشت.
این پدیده علاوه بر آسیبهایی که در بخش اقتصادی به جامعه وارد خواهد کرد برای افراد جامعه از لحاظ روانی نیز معضلات بسیاری را در بر خواهد داشت. در چنین شرایطی قشر ضعیف جامعه به لحاظ مالی، دچار نوعی خشم و خشونت نسبت به ثروتمندان خواهند شد که این خشم و خشونت با مخاطرات بسیاری همراه است. این افراد اغلب تصور میکنند ثروتمندان با ضایع کردن حق اینها ثروت خویش را به دست آوردهاند و حتی ممکن است برای گرفتن حق خود دست به کارهای غیرمنطقی بزنند. پیرو پروندهای که ماه گذشته در روزنامه قانون درخصوص بررسی آسیبهای پدیده دلالی اقتصادی آغاز کردیم، قرار شد این پدیده را از منظر روانشناسی و جامعه شناسی نیز بررسی کنیم.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از قانون ، در همین خصوص با دکتر حسن موسوی چلک، استاد دانشگاه به گفت وگو نشستهایم و این پدیده را از منظر روانشناسانه مورد بحث قرار دادهایم. مشروح گفتوگو با این استاد دانشگاه را درادامه میخوانید.
از دیدگاه شما دلالی اقتصادی و رانتخواری چه آثار روانی منفیای در جامعه ایجاد خواهد کرد؟ یکی از مهمترین مولفههایی که برای توسعه و ثبات هر جامعهای موثر است، سرمایه اجتماعی است. سرمایه اجتماعی ویژگیهای مختلفی دارد ازجمله اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و آگاهی اجتماعی. وقتی موضوع رانتخواری پیش میآید اولین اتفاقی که رخ میدهد، این است که این سرمایههای اجتماعی به حداقل میرسد. یعنی بی اعتمادی در همه جای جامعه ظهور خواهد کرد. بزرگترین نقطه ضعف هر مدیری این است که اعتماد نسبت به وی وجود نداشته باشد. وقتی اعتماد از بین برود، انگیزه برای مشارکت نیز از بین خواهد رفت. در چنین شرایطی منافع فردی مهمتر از منافع جمعی خواهد بود بنابراین جامعه به سمت مسیری سوق داده خواهد شد که اصل در آن زرنگی است و زرنگی نیز به صورت کلاه گذاشتن سر دیگران و دزدی نمود پیدا خواهد کرد. حال اگر با رانتخواران برخورد مناسب صورت نگیرد، مراتب اعتماد در جامعه بیش از پیش کاهش خواهد یافت و از بین رفتن اعتماد اجتماعی بزرگترین عارضهای است که در چنین شرایطی رخ میدهد و جامعه نیز مسیر پیشرفت را طی نخواهد کرد.
بنابراین بهشدت در کشور دچار هدررفت منابع خواهیم شد. اختلاس، ارتشا و مسائلی از این دست رواج گسترده پیدا میکند و این موضوع باعث میشود اعتماد به نهادهای اجتماعی در جامعه نیز از بین برود. یعنی نه تنها اعتماد بین فردی از بین میرود بلکه اعتماد تعمیم یافته در میان نهادها نیز از میان خواهد رفت. پس همه اقشار در عرصه رقابت برای رانتخواری قرار میگیرند و این برای هیچ جامعهای خوشایند نیست. مثل شرایط موجود در جامعه ما و فسادهای زیادی که وجود داشت و باعث افزایش ناامیدی در میان افراد جامعه بود. بخشی از این رانتها توسط افرادی موسوم به مجرمان یقه سفید انجام میشود، یعنی کسانی که مقررات و ضوابط و همچنین راههای دور زدن قانون را میدانند و از همین راهها دست به رانتخواری و فساد میزنند. افزایش جرایم یقهسفیدان که رانتخواری یکی از وجوه مشخصه و بارز آن است، منجر به بیاعتمادی بیشتر به حاکمیت در هر جامعهای میشود. در چنین شرایطی با خشم و خشونت افراد و اقشار ضعیفتر نسبت به ثروتمندان چه باید کرد؟ مقابله با این نوع خشم و خشونت بسیار مشکل است زیرا افراد گاهی این خشم را درون خود میریزند و گاهی نیز، به بیرون بروز میدهند. برونریزهای این مسئله میتواند بسیار خطرناک باشد و به شکلهای گوناگون ازجمله به صورت دزدی از اموال ثروتمندان، تخریب اموال آنان و گاهی حتی قتل، جلوهگر شود زیرا این افراد اغلب تصور میکنند که با این کارها باید حق از دست رفته خود را از ثروتمندان بگیرند و ثروتمندان با خوردن حق اقشار پایین دست جامعه به اینجا رسیدهاند. به نظر بنده مهمترین مولفهای که در این شرایط میتواند خشم را کنترل کند، برخورد قاطع و شفاف با رانتخواران در هر حوزهای است، زیرا شفافیت در این مورد میتواند کمک کند که احساس سرخوردگی، تحقیر و عقبماندگی در این افراد از بین برود.
مثالی از کشورهایی که در این زمینه درست عمل می کنند بزنید. در جوامعی که با رانتخواران به شکل درست و منصفانه برخورد میشود، آرامش و رضایت بیشتری در میان افراد وجود دارد. به طور مثال کشور دانمارک که در بخش سلامت در رتبه بالایی قرار دارد، در چند سال اخیر رتبه اول دنیا را در شاخص شادی و نشاط و رضایت به خود اختصاص داده است. یکی از عوامل تاثیرگذار در این موضوع، مقابله دولتمردان این کشور با رانت و فساد و ارتشاست. در چنین جوامعی مردم نهتنها خود را در مقابل دولت قرار نمیدهند بلکه خود را با دولتها همراه میدانند و دولت ها نیز به دلیل همراهی و مشارکت و اعتماد مردم، سرمایه اجتماعی خوبی از خود بهجا میگذارند که اندوخته بسیار مهمی برای کشور محسوب میشود.
چنانچه عکس این مسئله صورت بگیرد، بدون شک نه تنها عاملی برای توسعه کشور نیست بلکه عاملی برای تهدید امنیت در کشور خواهد بود. در این میان آنچه از اهمیت زیادی برخوردار است، خود مردم هستند که میتوانند در این بخش به ایفای نقش بپردازند، به این صورت که اگر کسی قصد رانتخواری و اختلاس دارد، مسامحه و ملاحظه نکنند. در واقع مردم باید طوری عمل کنند که کسی به خود اجازه ندهد به چنین راههای غلطی برود. در بسیاری موارد در رانتخواریها و اختلاسها این خود ما هستیم که مقصریم یعنی در مورد مسائلی از این دست، ابتدا باید از خودمان آغاز کنیم. رشوه ندهیم، اختلاس نکنیم و برای پیشبرد کارهایمان به دنبال پارتی نباشیم.
از آسیبهای رانتخواری در جامعه ترس از سرمایه گذاری در وجه کلا ن و همچنین بیتعهدی مردم به سرمایههای اجتماعی است. با چنین معضلی چه باید کرد؟ عدم اعتماد در هر حوزهای از جمله سرمایهگذاری دلایل مختلفی دارد. بخشی از این عدم امنیت به رانتخواری و مسائلی از این دست برمیگردد. هیچ سرمایهگذار عاقلی در یک جامعه ناامن سرمایهگذاری نخواهد کرد بلکه سرمایه خود را به جای دیگر یا کشور و فعالیت دیگری منتقل خواهد کرد. مثل همین سرمایهگذاری هایی که به طور مثال در دوبی انجام میشود. به دلیل اینکه سرمایه گذار احساس میکند پول و سرمایهاش در آن کشورها دارای امنیت بیشتری است و باعث میشود سرمایه در کشور برای تولید که میتواند چرخه اشتغال آن کشور را بگرداند، به کار گرفته نشود و بنابراین رانتخواری و دور زدن قانون توسط یقهسفیدان که قدرت نیز در دست آنهاست در جامعه رواج پیدا میکند و طبیعتا در جاهایی سرمایهگذاری خواهند کرد که برای آنها مقرون به صرفه است.
این باعث میشود رقابت در سرمایهگذاری از بین برود. در چنین شرایطی هیچ سرمایهگذاری چنین ریسکی نخواهد کرد که سرمایه خود را به این طریق به فنا دهد و این برای توسعه، پویایی، ثبات و انسجام کشور، عاملی تهدیدکننده خواهد بود زیرا هیچ کشوری وجود ندارد که نیاز به توسعه زیرساختها، اشتغال و همچنین توسعه اقتصادی را در خود احساس نکند و به هیچ وجه این امکان وجود ندارد که بدون توسعه اقتصادی بتوان این مسیر را پیمود. گرچه تمام توسعه یک کشور نباید دربخش اقتصاد و به صورت نگاه تک بعدی باشد ولی هرگز نمیتوان منکر اهمیت توسعه اقتصادی در هر جامعهای شد و رانتخواری و دلالی اقتصادی این امنیت را در جوامع از بین خواهد برد و جلوی سرمایهگذاری در سطح کلان را خواهد گرفت.