درسهای کسبوکار از قهرمانی لسترسیتی
شاید چیزی شبیه به معجزه باشد، قهرمانی تیمی که احتمال قهرمانیاش جزو چند اتفاق غیرممکن این فصل بود!
از اوایل دهه 90میلادی، در لیگ برتر انگلیس جز پنج تیم چلسی، منچستریونایتد، آرسنال، منچسترسیتی و لیورپول، کاپ قهرمانی به تیم دیگری نرسیده بود. تیمی که کاپ این فصل جزیره را ربود، تیم لسترسیتی است که حتی دو فصل قبل در لیگ برتر انگلیس حضور نداشت! تیم لسترسیتی برای نخستین بار در تاریخ ۱۳۲ ساله باشگاهش قهرمان پریمرلیگ شد. به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از فرصت امروز، شاگردان کلودیو رانیری موفق شدند در فاصله دو هفته مانده به پایان لیگ برتر قهرمان شوند و در جزیره تاریخسازی کنند. لسترسیتی در حالی این فصل را شروع کرد که بخت قهرمانیاش ۱ به ۵۰۰۰ بود! این تیم در پیشبینیها کمتر شانسی برای قهرمانی و دور زدن حریفان قدرتمند خود داشت. خیلیها از این قهرمانی بهعنوان یک پدیده تاریخی در دنیای ورزش یاد میکنند. این قهرمانی عجیب و غریب آمیخته با شانس یا فرمول جادویی نبود، بلکه نتیجه مدیریت درست و کار تیمی بود. اما بهتر است نگاهی بیندازیم به درسهایی که مدیران کسبوکارها میتوانند از این پیروزی تاریخی در جهت هدایت کسب وکار خود فرابگیرند. مدیریت خدمتگزارانه اوایل فصل که رانیری هدایت این تیم را برعهده گرفت، با واکنشهای شدیدی روبهرو شد. گری لینهکر یکی از بازیکنان اسبق تیم آشکارا به مخالفت با این حرکت برخاست. اما با وجود همه حواشی و مسائل، کلودیو رانیری مربی 64 ساله این تیم توانست فعل خواستن را صرف کند و دستاورد بزرگی همراه با روباههای آبی برای سران باشگاه خلق کند. این مربی که پیش از این هدایت باشگاههای بزرگی همانند چلسی، یوونتوس و رم را هم بر عهده داشته، به دنبال رسیدن بهعنوانی بزرگ بود که گویا با این قهرمانی به آن رسید. رانیری توانست ارتباطی قوی و نزدیک با اعضای تیم خود برقرار کند، چرا که به آنها فرصت میداد و حرفهایشان را گوش میکرد. بازیکنان این تیم در ویدئوی پس از قهرمانی از او و ارتباط نزدیک و انگیزهای که به آنها داده تشکر میکنند. رانیری در مصاحبهای با یک روزنامه در خصوص این ارتباط صمیمانه میگوید: سیستم تاکتیکی جدیدی که به کار گرفتیم خیلی در موفقیت ما تاثیرگذار بود اما فکر میکنم یکی دیگر از المانهای موفقیت ما ساخت تیم بر مبنای ویژگیهای شخصیتی بازیکنانم باشد. ابتدای مدیریتم تنها چیزی که به بازیکنانم گفتم این بود که به آنها و عملکردشان اعتماد دارم و در مراحل بعدی در مورد تاکتیک صحبت کردیم. این کار در واقع مصداق بارز مدیریت خدمتگزارانه است. رانیری وظیفه خود را خدمت به تیم با توجه به شناخت ویژگیهای بازیکنانش میداند و به آنها کمک میکند با توجه به همین سطح عملکرد و ویژگیها بتوانند بهترین خود را نشان دهند و سطح توقعات خود را برای قهرمانی تیم در طول فصل پایین نگه داشت. او تغییرات تاکتیکی را محدود و به شکلی ایجاد کرد که بسیار متفاوت از سبک مربیگری او در چلسی بود. او گاهی بازیکنانی ثابت را با ساختاری ثابت به میدان میفرستاد و گاهی نیز در هر بازی دست به تغییرات تاکتیکی میزد. رانیری به بازیکنانش استراحت میداد. حتی این صمیمیت سبب شده بود که به آنها وعده دهد نخستین بازیای که در آن کلین شیت کنند (دروازه خود را بسته نگهدارند)، آنها را پیتزا مهمان میکند! و بر سر قول خودش ماند و این وعده را نیز عملی کرد. رانیری تمرکز خود را روی پرورش استعدادهای تیمش قرار داد و روی بازیکنانی که به نظر او از پس انجام این کار برمیآمدند ریسک کرد. به وجود آوردن چنین فضای مدیریتی و بازیکنانی با چنین کیفیت در لیگ انگلیس، مطمئنا کار سادهای نبوده است. قدرت کار تیمی لسترسیتی بازیکنان با استعدادی را پرورش داده که هیچیک از آنها ستاره نبودهاند. این بازیکنان به نوبه خود و به صورت فردی قادر به دستیابی به این موفقیت بزرگ نبودند. اکنون جیمی واردی که در لیست برترین گلزنان لیگ برتر قرار دارد، عنوان بهترین بازیکن لیگ انگلیس در فصل 2016-2015 را نیز به خود اختصاص داده است. او این موفقیت را در سایه تلاش تیمی و کوشش دسته جمعی به دست آورده و تیم تنها متشکل از یک بازیکن نبوده است. بازیکنان فوتبال همیشه از نیمکت نشینی فراری هستند و این کار را حماقتی بزرگ میدانند. اما در لسترسیتی همه بازیکنان حتی بازیکنان ذخیره خود را بخشی از تیم دانسته و احساس تعلق به تیم خود دارند. این موفقیت مدیون مهارتهای مدیریتی مربی و ولع رسیدن به هدف و تلاش جمعی است. در بیزینس هم باید به کارکنان کلیدی و با استعداد خود، مدیریت بلندپروازانه و ارزشی که هر فرد به تیم منتقل میکند و پرورش این ارزش تکیه کرد. به عقیده کارشناسان هماهنگی اهداف فردی در سراسر سازمان در کنار اهداف جمعی با رهبری مستقیم و چشماندازی واضح راه رسیدن به موفقیت این تیم بوده است. جذب فشار معمولا روی مدیر یک سازمان همانند مربی در تیم فشار وجود دارد و او باید با جذب و کنترل این فشار اوضاع را مدیریت کند. مربی پیشین لسترسیتی خلاف این رویکرد عمل میکرد و گاهی با بازیکنانش دست به یقه شده و به تماشاگران دشنام میداد. اما رانیری کاملا به وظیفه خودآگاه بود و حتی در صورت عملکرد ضعیف تیم یا تصمیم نامناسب داور، تنها لبخند میزد. او فشار روی تیم را جذب میکرد و با اعتماد و آرامش در مواقع سختی با بازیکنانش صحبت میکرد. او مثالی واضح از رهبری است که در عین اینکه تمرکز خود را روی اهداف قابل دستیابی میگذارد، فضای لازم برای خلاقیت را به زیردستان خود داده و آنها را در اجرای وظایف خود تشویق میکند. درحالیکه عملکرد این مربی بهشدت زیر ذرهبین رسانهها بود، تصمیم گرفت خودش این فشار را مدیریت کرده و به روشنی به این نتیجه رسید که انتقال استرس ناشی از محیط اطراف به بازیکنان نتیجه عکس در بهرهوری میدهد و این درسی برای تمام مدیران است. در لستر همه چیز زیر نظر است، از جمله وضعیت زمین که خیلی سفت یا نرم نباشد. تمام حرکات بازیکنان به وسیله «جیپیاس» ثبت میشود و نشان میدهد که آنها چقدر میدوند و همچنین میزان شتاب، چابکی، کم کردن سرعت و تغییر جهتها را مشخص میکند. مربی همانند یک مدیر تمام این مسائل را مدیریت کرده و در جذب فشار در کنار بازیکنان و همراه آنها است. چشمانداز پیروزی از همان ابتدای فصل، تیم رانیری شبیه به تیمهای برنده بود. آنها گلزنی میکردند، مـسـابـقـات را میبردند و هفتههای متوالی در صدر جدول میایستادند. همه چیز شکل برنده شدن داشت و این به دیدگاه و چشمانداز مدیریت تیم برمیگشت. آنها در کار خود عالی بودند و این موفقیت را هر هفته تکرار و تقویت میکردند. بردن عادتی است که خودمان در ذهنمان ایجاد میکنیم. از این طرز تفکر استقبال کنید و مطمئن شوید که چشمانداز شما همراستا با این تفکر و در جهت تکرار و تقویت آن است. این یکی از اجزای اصلی در ایجاد موفقیت در کسب وکارهاست. بازی دیگری در پیش است درسی که در آخر از این قهرمانی میتوان فراگرفت این است که موفقیت گذراست. هنگامی که گرد و خاکها فرونشست، این سوال برای لسترسیتی پیش میآید که بعدش چه؟ در چشم به هم زدنی فصل جدید آغاز میشود و بازیکنانی جذب و خارج میشوند، رویاها دوباره جان مییابند و رانیری و تیمش دوباره باید درصدد حماسهآفرینی باشند. به خصوص امسال که آنها در لیگ قهرمانان اروپا نیز حضور دارند و باید برنامه درستی برای فصل پیش رو بچینند. قرار نیست این قهرمانی هرسال تکرار شود و تنها در سایه برنامهای درست به دست خواهد آمد. بعضی مدیران کسب وکار فکر میکنند که موفقیت دائمی است و هر سال تکرار میشود. فاصله میان شکست و موفقیت را ما تعیین میکنیم. داستان قهرمانی لسترسیتی به ما میآموزد که از موفقیت کنونی لذت ببر اما بدان بازی دیگری نیز در پیش است.