کار گروهی؛ زمینهساز نشاط و امید
سابقه کار گروهی در زندگی بشر قطعاً به دورههای ابتدایی حیات بشر بازمیگردد. انسان در زمانی که در غار زندگی میکرد، ناچار بود برای تغذیه، شکار و امنیت، کار گروهی را تجربه کند.
این ضرورت به شهرنشینی ختم شد. در این میان افراد و جوامعی که توانستند کار گروهی مستمری داشته باشند، ماندگار شدند. گروه مجموعه ای از دو یا چند نفر می باشد که بطور مرتب با هم برای کسب یک یا چند هدف مشترک کار می کنند به عبارت دیگر دو یا چند نفر که به طورآزاد با هم در تعامل بوده، هنجارهای جمعی داشته، در پی کسب هدفهای جمعی بوده و هویت مشترکی دارند. امروزه در بین افراد جامعه این موضوع را مکرر می شنویم که ما ایرانیها کار گروهی بلد نیستیم و در کارهای جمعی موفق نیستیم مثل تیم فوتبال و در کارهای فردی توفیق بیشتری داریم نظیر تیم کشتی. بنابراین این فرضیه تاریخی که در ورزشهای فردی موفق هستیم، اما در ورزشهای جمعی ناموفق؛ با موفقیتهای اخیر والیبال، فوتبال، فوتسال، بسکتبال، والیبال نشسته و... رد شده است. برخی از اندیشمندان و صاحبنظران ریشه این مشکل را عامل فرهنگی می دانند و معتقدند که روحیه کار تیمی در کشور ما ضعیف بوده و یا در برخی موارد وجود ندارد. اما برخی ها با این نظر مخالف هستند و اعتقاد دارند اینکه ما در کار جمعی موفق نیستیم، ریشهاش ربطی به فرهنگ ندارد بنابراین علل ضعف در کار گروهی و نیز عدم تبعیت منافع فردی و گروهی از منافع جمعی را در عوامل غیرفرهنگی میدانند. در این میان یکی از موضوعات مهم در این زمینه آن است که چهطور میشود انسانها را برای کار گروهی آموزش داد که این خود با موضوعات بسیاری از جمله بنیان خانواده ها و شرایط و روابط حاکم بین اعضاء خانواده ارتباط دارد. به نظر بسیاری از متخصصان روانشناسی، توانایی و ناتوانی در انجام کار گروهی به خانواده باز میگردد. بطوریکه قبل از یادگیری از طریق کلام و تفکر، فرزندان از رفتار و شیوه عملکرد والدین، آموزش میبینند؛ به عبارت دیگر، وقتی در خانوادهای تعامل با دیگر خانوادهها کم است و از گستردگی ارتباطات بین آنها کاسته میشود، قطعاً این موضوع در فرزندان هم منعکس میگردد. در مقابل اگر خانواده بهطور مستمر با خانوادههای دیگر فامیل و آشنایان رفت و آمد داشته باشند، این رفتار به فرزندان آنها هم منتقل میشود. اگر این ارتباطات کاهش پیدا کند، مهارت برقراری روابط سازنده و نیز کار گروهی را کمتر یاد میگیرند. بنابراین اوّلین گام، در تعاملات فامیلی و بین خانوادهای است که کار گروهی تعریف میشود. در گردشهای جمعی خانوادگی تکالیف کار گروهی تعریف میشود، بازیهای جمعی شکل میگیرد و کودکان، کار گروهی را در حین تفریح و بهطور علنی یاد میگیرند. افراد، کار تیمی و ضرورت با هم بودن را از همان زمان کودکی یاد میگیرند. در بازیهای گروهی وقتی باخت اتفاق میافتد، آنها یاد میگیرند چطور بتوانند روحیه اشان را تجدید کنند؛ حمایتگری و دادن امید به هم را یاد میگیرند و این ویژگیها در کودکان، بعدها به ویژگیهای شخصیتی تبدل میشود. موضوع دیگر، نگاه والدین به کار گروهی است و اینکه چطور کار گروهی را به فرزندانشان یاد میدهند. اینکه آیا والدین به فرزندان، تکالیف یا بازیهایی آموزش میدهند که با هم انجام دهند؟ و آیا والدین میدانند که چطور بین فرزندان تبعیض قایل نشوند؟ عوامل بسیار مهمی هستند؛ چرا که اگر بین فرزندان تبعیض قایل شوند، آنان را کاملاً از کار گروهی دور میکنند و فرزندان به جای اینکه در کنار هم و در تعامل با هم باشند، مقابل هم قرار میگیرند. طبق تحقیقات و نظریات متخصصین باید گفت که کار گروهی باعث نشاط و امید در جامعه میشود و به تبع آن، سلامت جسم و روان افراد را به دنبال دارد، در حالی که فاصله گرفتن از انسانها و اجتناب از زندگی جمعی و گروهی، افسردگی و انزوا را به دنبال دارد. به همین دلیل است که امروزه کار گروهی یکی از ضرورتهای زندگی انسانهاست و بسیاری از مقالات در حوزههای مختلف تولید و اقتصاد، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، روانشناسی، منابع انسانی و... متفقالقول به ضرورت و اهمیت کار گروهی اشاره کردهاند. یکی از جاهایی که ضرورت کار گروهی بسیار مشخص و ضروری تصور میشود در خانواده است چرا که در صورت انسجام و کار جمعی و گروهی و همدلی و همفکری و همراهی بین اعضاء خانواده، مشکلات به راحتی حل و فصل می شود و اعضاء ضمن تامین آرامش در خانواده، به موفقیت های چشمگیری در عرصه های مادی و معنوی و اجتماعی دست پیدا می کنند. براساس دیدگاه روانشناسانه، افرادی که فرصت و امکان تقسیم شادی و غم را با دیگران دارند و از مشورتشان استفاده میکنند، همواره سالمترند و حال جسمی و روحی بهتری دارند؛ اما در مقابل، اعضاء خانواده ای که خودسر هستند و تنها به موفقیت فردی خود فکر میکنند، معمولا" در زمان بروز مشکل، سرخورده شده و آسیب بیشتری متحمل میشود. بنابراین چنانچه این باور را داشته باشیم که کار گروهی نقش موثری را در مدیریت اثربخش خانواده ایفاء می کند میتواند اثر زیادی بر نهادینهسازی این رفتار در بین اعضاء خانواده داشته باشد. از اینرو کار جمعی و گروهی در خانواده و حمایت از همدیگر در هنگام وقوع مشکلات و بحران ها می تواند موفقیت اعضاء خانواده در شرایط مختلف تضمین نماید. وقتی در مسافرت های دسته جمعی از اعضاء خانواده و افراد و فامیل های همسفر خواسته می شود که بنا به شرایط و ویژگیهای افراد و برای انجام برخی کارها، گروه تشکیل بدهند، ناخودآگاه تقسیم کاری بین اعضاء خانواده صورت میگیرد و ایجاد حس رسیدن به یک هدف مشترک به آنان آموزش داده میشود. در این فضا، افراد با هم بودن و ایجاد گروه را تجربه میکنند و در عین حال، امکان تجربه شادی و با هم بودن ، تلاش مشترک و تشریک مساعی را بهطور ضمنی آموزش میبینند. یکی از مراکزی که نقش مهمی را در تقویت انسجام و کارجمعی و گروهی در خانواده ایفاء می کند مدرسه است چرا که اعضاء خانواده بسیاری از رفتارها و دانش و آگاهی لازم را بخصوص در زندگی گروهی از معلمان و مدیران مدرسه یاد می گیرند. در بازیها و مسابقات گروهی در مدارس، مهمترین ویژگی بازی گروهی، بازی برد- برد است و به کودکان آموزش داده میشود که در کنار هم و با کمک هم مسابقه را ببرند و حتی اگر باختند هم، باز از لذّت بازی بهره بردهاند و تیم روبهرو به این شادی و لذّت، کمک کرده است. نوع رابطه در این گروهها، نباید رابطهطولی یا دستوری و آمرانه باشد بلکه باید همگی موازی و همعرض باشند؛ زیرا در کار گروهی نیازمند این هستیم که مشورت و تقسیم وظایف کنیم و ایدهها منتقل شوند. این شرایط میتواند منجر به این شود که انسانها مهارتهای کار گروهی را برای رسیدن به هدف مشترک یاد بگیرند. این که کار گروهی در یک نظام آموزشی یک ارزش قلمداد شود یا خیر، بستگی به ساختارهای مدیریتی آن نظام آموزشی دارد؛ مثلاً اگر مدیر یک مدرسه در اداره امور آن واحد آموزشی گرایش به تقسیم کار و انجام کار گروهی داشته باشد، افراد حاضر در آن واحد (اعم از معلمان، کارمندان، دانشآموزان و...) هم گرایش پیدا میکنند که این مهارت را یاد بگیرند و در تعاملات خود، به کار بندند؛ اما اگر برای یک مدیر، کار گروهی و استفاده از ظرفیتهای خلاقانه همه افراد مجموعه، اهمیت نداشته باشد و فقط برای ثبت آمار و اطلاعات و موفقیتهای صوری مدرسه باشد، ممکن است انگیزه دیگران هم برای پذیرش مسئولیت کار گروهی از بین برود. در تقویت کار گروهی در بین افراد جامعه و اعضاءخانواده، شرایط روانی هم بسیار مؤثر است. جامعهای را در نظر بگیرید که در آن افراد به هم بیاعتماد هستند و هنگامی که این فضای بیاعتمادی بر روابط آن افراد حاکم شود، تفکر گروهی در آن فضا شکل نمیگیرد؛ چرا که اعضا همواره مراقب این هستند که افراد دیگر، برداشتی از رفتار یا حرف آنان نکنند که به جایگاه و موقعیت اشان صدمه بزند. به این منظور، علاوه بر کار مطالعه و پژوهش در خصوص زمینه ها و بسترهای لازم جهت تقویت کار گروهی، باید به افراد آموزشهای خاص داده شود؛ مثلاً در کشورهای پیشرفته به کودکان در یک بازی جمعی آموزش داده میشود که به چند گروه تقسیم شوند و در زمانی که مربی اشاره کرد، هر گروهی که توانستند به تعداد بیشتر روی صندلیهای محدود بنشینند، برنده است. در حالی که در واحدهای پیشدبستانی و دبستان های ما این رویّه برعکس است و هر کس باید برای نشستن روی صندلی به گونهای تلاش کند که دیگران نتوانند روی آن بنشینند. تفکر جدی که در پس این شیوه آموزشی در کشورهای توسعهیافته وجود دارد حاکی از این است که به کودکان، همکاری، مراقبت و حمایت پسندیده را یاد میدهند. اگر ما هم واقعاً اعتقاد داریم که کار گروهی برایمان یک نیاز جدی است، باید به صورت جدی در مدارس و خانواده به کودکانمان آموزش دهیم. از طرف دیگر، برای کار گروهی لازم است که مدیران ما هم ظرفیت کار گروهی را داشته باشند و شیوه مدیریت از طولی و بالا به پایین، به تعامل و مشارکت، تغییر یابد؛ البته در مجموع باید یک نفر تصمیمگیرنده باشد. اما دادن فرصت به سایر اعضا برای مشارکت و بارش مغزی در جذب ایده و روشهای مبتکرانه، در تداوم کار و موفقیت جمعی بسیار حایز اهمیت است. به نظر می رسد که مدیران ما در سطح کلان به کار گروهی اعتقاد دارند؛ اما به دلیل فشار ساختاری و بوروکراسی اداری، این فرصت به مدیران میانی داده نمیشود و در این زمینه می بایستی ساختار هرمی شکل و بروکراتیک جای خود را به ساختارهای تخت، غیرسلسله مراتبی و شبکه ای بدهد. که در آن هر کدام از اعضاء بنا به جایگاه، توانمندی و مهارت خود نقشی را در پیشبرد اهداف ایفاء می نمایند. بنابراین در این زمینه لازم است که مهارتهای کار گروهی را بیشتر تجربه کنیم؛ برای مثال وقتی در دانشگاه کاری را به دانشجوها واگذار میشود، آنها میتوانند در فعالیتهای علمی، فرهنگی و ورزشی موفق شوند و خودشان تقسیم وظایف و کار گروهی را خیلی خوب ساماندهی کنند و انجام میدهند؛ اما موضوع این است که مدیران چقدر علاقه و جرأت دارند که امور را به صورت تیمی و گروهی به جوانها و متخصصین واگذار کنند. اگر بیاعتمادی به اعتماد تبدیل شود که به نوعی هم معلول امید است و هم علت امید، کار گروهی و موفقیت جمعی رخ میدهد و به تبع آن اگر امید به وجود بیاید، کار گروهی بیشتر و قویتر ادامه خواهد یافت. همچنین یکی از ویژگیهای بارز انجام کار گروهی، ایجاد سنرژی یا هم افزایی در گروه است که مهمترین اصل در دستیابی به آن، همکاری و مشارکت می باشد. در تعاملاتی که بین اعضای تیم کاری انجام برقرار میشود، اولین اصل داشتن روحیه همکاری است به نحوی که اگر این باور در اعضای گروه وجود نداشته باشد به زودی انسجام گروه از هم پاشیده خواهد شد. در این راستا یکی از عوامل موثر در تقویت همکاری و کار گروهی کسب مهارت های زندگی توسط افراد است، مهارت زندگی مجموعه ای از توانایی هایی است که زمینه سازگاری و رفتار مفید را برای فرد فراهم می کنند. این توانایی ها فرد را قادر می سازد تا مسئولیت و نقش های اجتماعی اش را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود و دیگران، با خواست ها، انتظارات و مشکلات رو به رو شود. ده مهارت زندگی که سازمان بهداشت جهانی مشخص نموده، عبارتند از: همدلی، روابط بین فردی، مهارت برقراری ارتباط موثر، مهارت حل مسئله و .... همدلی؛ به معنای پاسخ دادن به حالات عاطفی دیگران در شرایط مختلف است. یعنی این که فرد بتواند مسائل دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد، درک کند و به آن ها احترام بگذارد. این مهارت موجب می شود تا به دیگران توجه کرده و دوست شان بداریم و خود نیز توسط افراد دوست داشته شویم و روابط اجتماعی بهتری برقرار کنیم. همدلی نوعی خصوصیت ذاتی است. انسان ها در اجتماع به دنیا می آیند، با هم زندگی می کنند و بزرگ می شوند. برای یکدیگر ارزش قائل اند، نگران یکدیگر می شوند و همدلانه با یکدیگر رفتار می کنند. مهارت روابط بین فردی؛ نیز یکی از مهارت های مهم در زندگی محسوب می شود توانایی روابط بین فردی به ما کمک می کند با دیگران همکاری و به آن ها اعتماد کنیم، مرزهای روابط با دیگران را تشخیص دهیم، دوستی های مطلوب را حفظ کنیم و در شروع و خاتمه ارتباطات به طور موثرتری رفتار کنیم. یکی از نشانه های سلامت روانی، وجود روابط سالم بین فردی است. مهارت روابط بین فردی، فرآیندی است که به وسیله آن اطلاعات و احساسات خود را با دیگران در میان می گذاریم. این توانایی موجب تقویت رابطه گرم و صمیمی ما با دیگران می شود و سبب قطع روابط ناسالم می شود. این مهارت به ما می آموزد برای درک موقعیت دیگران چگونه به سخنان آنان گوش دهیم و چگونه دیگران را از احساس و نیازهای خود آگاه نماییم تا ضمن به دست آوردن خواسته های خود طرف مقابل نیز احساس رضایت نماید. مهمترین عوامل تأثیرگذار در روابط بین فردی عبارتند از: گوش دادن فعال، اهمیت دادن به احساسات و خواسته های فرد مقابل، احترام گذاشتن، کار گروهی است که از جمله ویژگی های کار گروهی تقویت همکاری، همفکری، همدلی و هماهنگی بیشتر بین اعضای گروه می باشد. مهارت ارتباط موثر؛ یکی دیگر از مهارتهایی است که افراد باید در زندگی خود آن را یاد بگیرند. همه ما برای ارتباط برقرار کردن حرف می زنیم و گوش می کنیم. کسب این مهارت به ما می آموزد برای درک موقعیت دیگران چگونه به سخنان آنان گوش دهیم و چگونه دیگران را از احساس و نیازهای خود، آگاه نماییم تا ضمن به دست آوردن خواسته های خود طرف مقابل نیز احساس رضایت نماید. در مهارت برقراری رابطه موثر با دیگران، می خواهیم شیوه صحیح ارتباط کلامی و غیر کلامی را بیاموزیم تا بتوانیم نظرها، عقاید، خواسته ها، نیازها و هیجان های خود را به طور صحیح ابراز کرده و به هنگام نیاز از دیگران درخواست کمک و راهنمایی کنیم. مهارت حل مسئله؛ ما روزانه با مسائل زیادی - ساده و گه گاه پیچیده - مواجه می شویم. اگر در برخورد با این مسائل نیاموخته باشیم با استفاده از روش های صحیح و منطقی، آنها را پشت سر بگذاریم، مشکلات ساده هم تبدیل به استرس های جدی می شوند. توانایی حل مساله به ما کمک می کند مسائل زندگی را به شکل مطلوب حل و فصل کنیم. اگر مسائل مهم زندگی حل نشده باقی بمانند سلامت روانی و جسمانی تهدید می شود. افراد در طول زندگی بارها با مشکلاتی رو به رو می شوند که نیاز به اتخاذ تصمیم و عمل مناسب دارد. اما غالبا افراد نمی توانند آن را به خوبی انجام دهند و یا راه حل های نادرستی انتخاب می کنند که به شکست منتهی می شود. در مهارت حل مساله، به فرد آموخته می شود زمانی که در زندگی با مشکل مواجه می شود، چگونه آن را حل کند. در این روش مساله به درستی تعریف می شود. بعد راه حل هایی را که ممکن است به رفع مشکل بیانجامد، انتخاب می شود. سپس هر یک از گزینه ها ارزیابی می شوند و سرانجام بهترین راه حل انتخاب می شود. امیدوارم که با همدلی، همفکری، هماهنگی و همکاری مبتنی بر اعتماد متقابل در بین اعضاء خانواده ها، میان خانواده ها و افراد سازمان، بین سازمانها و میان جوامع، وضع بهتری برای خود و جامعه بشری در سال جدید رقم بزنیم و این امر میسر نمی شود مگر اینکه مهارتهای زندگی نظیر کار گروهی و جمعی، خودآگاهی، همدلی برقراری روابط موثر، مهارت حل مسئله و .... را یاد بگیریم و به اعضاء خانواده، دوستان و آشنایان و همکاران یاد بدهیم که چگونه یاد بگیرند تا مسایل و مشکلات خود را بطور مسالمت آمیز و با کمترین هزینه حل کنند و با همفکری و همکاری مبتنی بر اعتماد و احترام متقابل موفقیت های چشمگیری را در زندگی فردی، خانوادگی، شغلی و سازمانی و اجتماعی کسب نمایند. انشاء اله