x
۲۸ / ارديبهشت / ۱۳۹۵ ۱۵:۵۴
محصولات کشاورزی در دام «مدل تارعنکبوتی»

چرا مارپیچ قیمت در بازارخوراکی تمام نمی‌شود؟

در هفته‌های گذشته نوسان قیمتی در برخی بازارهای مواد غذایی مثل کاهش قیمت در بازار گوجه‌فرنگی، با اعتراضاتی از جانب کشاورزان این محصول همراه شد که قیمت‌های جاری را کمتر از هزینه تمام‌شده تولید این محصول قلمداد کرده و تولید این محصول را زیان‌آور دانسته‌اند.

کد خبر: ۱۲۸۲۸۴
آرین موتور

این وضعیت در بازارهای محصولاتی مثل مرغ و تخم‌مرغ نیز پدید آمده و در نوسان‌های قیمتی سال‌های گذشته این محصولات نیز مشهود بوده است. در دانش اقتصادی حوزه کشاورزی، چنین نوسان‌هایی ذیل بحث «مدل تارعنکبوتی» بررسی می‌شود و تبیین مدل انتظارات کشاورزان نسبت به قیمت‌های آتی، دلایل نوسان عرضه و تقاضا و در نتیجه، مارپیچ‌های قیمتی این محصولات را روشن می‌کند. در چنین شرایطی، به نظر می‌رسد دولت و نهادهای سیاستگذار در حوزه کشاورزی نیز می‌توانند با گسترش اطلاعات، کمک به کاهش نااطمینانی در عوامل بیرونی، گسترش نهادهای بازارساز و نیز، اتخاذ سیاست‌های حمایتی هوشمندانه متمرکز بر محصولات کشاورزی، از زیان کشاورزان در نتیجه نوسان‌های قیمتی جلوگیری کنند. تبعات وقفه بین تولید و مصرف به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از اقتصاد، به صورت معمول، نظریات اقتصادی پیش‌بینی می‌کنند که در بازارهای دارای رقابت کامل با شرایط پیش‌بینی‌شده، تقابل نیروهای عرضه و تقاضا قیمت را در یک سطح بهینه به تعادل می‌رسانند و می‌گویند بروز هرگونه ناکاملی در بازار، جلوی شکل‌گیری این تعادل را خواهد گرفت. با این حال، بازارهای مشخصی تاکنون شناخته شده‌اند که سازوکارهای تعادل قیمتی در آنها مسیرهای متفاوتی را در پیش می‌گیرد. یکی از این بازارها، بازار محصولات کشاورزی است که به خاطر ناهمزمان بودن عرضه و تقاضا، تعادل قیمتی متفاوتی با شرایط پیش‌بینی‌شده دارد. دلیل این موضوع این است که زمانی که تولیدکننده می‌خواهد با توجه به ملاحظات هزینه‌ای، میزان تولید و قیمت انتظاری برای فروش خود را پیش‌بینی کند، اطلاعات دقیقی از شرایط قیمت و تقاضا در لحظه عرضه محصول به بازار ندارد. به عبارت دیگر، تولیدکننده سطح عرضه را با توجه به مقادیر انتظاری برای تقاضا تعیین می‌کند. این موضوع در حال حاضر به صورت یکی از مباحث بنیادی در سطح اقتصاد خرد دوره‌های دانشگاهی تدریس می‌شود و افراد دارای دانش اقتصادی معمولاً با آن آشنایی دارند. ولی مخاطبان عمومی‌تر، ممکن است سازوکارهای تبیین‌شده برای توضیح چرایی روند متفاوت قیمت‌ها در بازار محصولات کشاورزی را به خوبی نشناسند. به همین دلیل، در ابتدا نگاهی به مباحث تئوریک موجود در زمینه شکل‌گیری تعادل قیمتی در بازار محصولات کشاورزی انداخته می‌شود. درک ابتدایی این مبحث با یک مثال ساده ممکن خواهد شد. فرض کنید قیمت یک محصول کشاورزی مثل سیب‌زمینی در سال جاری نسبتاً بالا باشد و کشاورزانی که سال گذشته این محصول را کاشته‌اند، از این قیمت بالا نفع خوبی ببرند. ممکن است این کشاورزان به این نتیجه برسند که به دلیل سود موجود در کاشت سیب‌زمینی سال آینده هم همین محصول را به میزانی بیشتر بکارند و تولیدکنندگان سایر محصولات کشاورزی هم با مشاهده سود در سیب‌زمینی، وارد کاشت این محصول شوند. در نتیجه، احتمالاً می‌توان پیش‌بینی کرد که دوره بعدی، سطح عرضه در مقایسه با تقاضا در قیمت‌های پیش‌بینی‌شده مازاد قابل توجهی داشته باشد و به دلیل کشش نسبتاً پایین تقاضا نسبت به قیمت محصولات کشاورزی، تسویه بازار در یک قیمت تعادلی نیازمند افت قیمت قابل توجهی باشد که حتی از هزینه تولید نیز پایین‌تر است و به زیان تولیدکنندگان می‌انجامد. احتمالاً این مساله مجدداً در دوره بعدی، باعث کاهش عرضه و بالا رفتن قیمت نسبت به سطح پیش‌بینی‌شده شود و همین قضیه، مجدداً یک مارپیچ پلکانی عرضه و قیمت را در بازار محصول مورد نظر ایجاد کند. به مدلی که برای توضیح این رفتار قیمتی در بازارهای خاص مثل محصولات کشاورزی طراحی شده، مدل «تارعنکبوتی» (Cobweb Model) گفته می‌شود. تارعنکبوت قیمتی در بازارهای خاص مثال گفته‌شده، تا حدودی سازوکار تبیین‌شده برای تعیین قیمت در مدل «تارعنکبوتی» را توضیح می‌دهد که عمدتاً به دلیل کارکردهای آن در اقتصاد کشاورزی و بازار محصولات کشاورزی شناخته می‌شود. نکته اصلی در این بازارها و کلیه بازارهایی که مدل‌هایی مثل مدل «تارعنکبوتی» در آنها کاربرد دارد، این است که مقدار تولید یا «عرضه»، باید پیش از آن معین شود که قیمت‌ها در بازار مشاهده می‌شود. از سوی دیگر، به دلیل ماهیت خاص این محصولات، انبار کردن آنها با نرخ نسبتاً بالایی از کیفیت و ارزش آنها می‌کاهد و در نتیجه، تنظیم بازار با شیوه‌های انبارداری هم به سادگی برای آنها ممکن نیست. ولی همان‌طور که گفته شد، نکته اصلی در این بازارها این است که تولیدکننده هنگام تولید، میزان قیمت برای دوره «جاری» و دوره‌های گذشته را در دسترس دارد و با توجه به این مساله و همچنین، برآورد تولید سایر تولیدکنندگان، باید میزان عرضه خود برای دوره «بعدی» (با قیمت‌های نامعلوم) را تعیین کند. در نتیجه، نوسان‌های دوره‌ای قیمت در این بازارها پدید می‌آید که نخستین بار در سال 1934، «نیکلاس کالدر» با استفاده از یافته‌های برخی از اقتصاددان‌های دیگر، با مدل تارعنکبوتی این رفتارها را توضیح داد. بنابراین تقریباً روشن است که مدل تارعنکبوتی که سازوکار قیمتی عرضه و تقاضا را در چنین بازارهایی توضیح می‌دهد، بر «وقفه»‌ای استوار است که بین تصمیم‌گیری‌های عرضه و تقاضا در بازارهایی خاص مثل محصولات کشاورزی وجود دارد. چرا که یک وقفه بین کاشت و برداشت محصول وجود دارد که به خوبی شرایط مدل را روشن می‌کند. به عنوان مثال و این بار با زبان فنی‌تر، یک کمبود عرضه در بازار محصول گوجه‌فرنگی در نتیجه شرایط بد آب‌وهوایی (میزان Q1 برای عرضه در نمودار)، موجب انتقال منحنی عرضه بازار به سمت چپ و در نتیجه افزایش قیمت خواهد شد (میزان P1 برای تقاضا در نمودار). جایی که منحنی عرضه و تقاضا همدیگر را قطع کنند، میزان تعادلی قیمت در آن دوره مشخص را نشان می‌دهد. ولی انتظار کشاورزان برای استمرار قیمت‌های بالا در آینده با ملاحظه قیمت‌های فعلی، باعث افزایش تولید این محصول در مقایسه با دیگر محصولات خواهد شد. در نتیجه، در سال بعد منحنی عرضه در سمت راست میزان معمول خود خواهد بود (میزان Q2 برای عرضه در نمودار) و این بار قیمت‌ها پایین آمده (میزان P2 برای تقاضا در نمودار) و انتظارات با قیمت‌های کم شکل می‌گیرد که مجدداً، کاهش عرضه و نوسان دوره‌ای قیمت در دوره‌های بعدی را به دنبال خواهد داشت. با تکرار این روند، نوسان بین دوره‌های عرضه کم با قیمت‌های بالا و دوره‌های عرضه زیاد با قیمت‌های پایین پدید خواهد آمد که ترسیم آن در نمودار قیمت-مقدار، یک منحنی مارپیچی را نمایش خواهد داد. همگرایی در گرو «کشش بیشتر عرضه» بسته به شرایط، منحنی مارپیچ مدل تارعنکبوتی می‌تواند یک شکل کلی متفاوت داشته باشد. به عنوان مثال، در صورتی که جهت حرکت مارپیچ قیمت و مقدار به سمت داخل (Toward) باشد، اقتصاد به سمت یک شرایط تعادلی برای عرضه و تقاضا «همگرا» خواهد شد. اما در صورتی که این مارپیچ به سمت بیرون (Owtward) حرکت کند، اقتصاد به سمت تعادل عرضه و تقاضای این محصول مشخص حرکت نکرده و «واگرا» خواهد شد. در تئوری، گفته می‌شود که جهت حرکت منحنی و نوع همگرایی یا واگرایی بازار برای هر محصول دارای خاصیت تارعنکبوتی، به شرایط شیب منحنی‌های عرضه و تقاضا در مقایسه با هم مرتبط است. در صورتی که شیب منحنی عرضه شدیدتر از تقاضا باشد، نمودار تارعکبوتی همگرا خواهد بود که یک دینامیک پایدار را نشان می‌دهد. ولی در صورتی که شیب منحنی عرضه از مقدار (قدر مطلق)‌ منحنی تقاضا کمتر باشد، شدت نوسان‌ها در هر دوره بیشتر از قبل می‌شود و در نتیجه قیمت‌ها و مقادیر در یک مارپیچ برون‌گرا خواهند افتاد که وضعیت ناپایدار یا واگرا را نشان می‌دهد. در شرایط خاص دیگر، این منحنی ممکن است نه به سمت همگرایی حرکت کند و نه کاملاً واگرا باشد. البته بیان نمودارها با شیب برای سادگی فهم دلیل واگرایی یا همگرایی صورت می‌گیرد و در مدل اقتصادی، به جای استفاده از تعاریف شیب عرضه یا تقاضا، این شرایط با استفاده از اصطلاح‌های «کشش قیمتی» عرضه و تقاضا توضیح داده می‌شود. در این صورت، گفته می‌شود در صورتی که در محدوده نزدیک به تعادل، «کشش قیمتی عرضه» از «کشش قیمتی تقاضا» کوچک‌تر باشد، دینامیک مدل پایدار و منحنی آن همگرا خواهد بود و در شرایط برعکس یعنی وقتی کشش قیمتی عرضه بزرگ‌تر از تقاضا باشد، دینامیک مدل ناپایدار و منحنی آن واگرا خواهد بود. این نتایج، نشان می‌دهد برخلاف آنچه در ایران به نظر می‌رسد، دانش اقتصاد خرد می‌تواند کارکردهای قابل توجهی در سطح بنگاه‌ها داشته باشد که سنجش کشش‌های قیمتی عرضه و تقاضا برای محصولات مختلف، یکی از رایج‌ترین کاربردهای آن است. ولی متاسفانه در ایران و احتمالاً تحت تاثیر شکل نگرفتن بازار به دلیل سیاست‌های دولتی و نوسان‌های غیراقتصادی، به ندرت از دانش اقتصاد خرد در سطح بنگاه‌ها استفاده می‌شود و ناچیز بودن بانک‌های اطلاعاتی در زمینه‌های مختلف نیز، این انفصال بین بنگاه و دانشگاه را به خوبی نشان می‌دهد. این در حالی است که نگاهی تاریخی نشان می‌دهد در کشورهای دیگر، بخش زیادی از توسعه دانش اقتصاد خرد اتفاقاً به دلیل مواجهه افراد و بنگاه‌ها با مسائل واقعی و تلاش برای فهم این مسائل با استفاده از دانش تجربی، صورت گرفته است. انتظارات عقلایی به جای تطبیقی بنابراین بسته به وضعیت متقابل کشش‌های قیمتی عرضه و تقاضا، دینامیک قیمت و مقدار در بازار می‌تواند مسیرهای همگرا یا واگرا را در پیش بگیرد. این نتایج، با این فرض به دست می‌آید که کشاورزان (عرضه‌کنندگان) در تعیین میزان محصول آتی خود، فقط اطلاعات موجود از عملکرد سپری‌شده بازارها را در دست داشته باشند. به این فرض در اصطلاح اقتصادی فرض «انتظارات تطبیقی» (Comparative expectations) گفته می‌شود که بر اساس آن، قیمت انتظاری تابعی از قیمت کنونی و قیمت‌های گذشته است. با این حال، فکر کردن به شرایط واگرایی یک مدل در یک بازار واقعی، ممکن است امکان وقوع چنین فرضی را به دور از تصور و غیرواقعی به نظر برساند. به عبارت دیگر، دور از ذهن است که کشاورزان در هر دوره حتی با مشاهده انحراف زیاد از شرایط تعادلی، باز هم تصمیمات اشتباه بزرگ‌تری بگیرند و مرتباً، از وضعیت تعادل دورتر شوند. برای رفع چنین ضعفی، تئوری اقتصاد به سمت تکامل مدل تازه‌ای برای تبیین چگونگی شکل‌گیری انتظارات پیش رفت که «انتظارات عقلایی» (Rational expectations) نامیده شد و فروض دیگری را در خصوص چگونگی شکل‌گیری انتظارات مطرح می‌کرد و به نظر می‌رسید این مدل با شرایط واقعی حاکم بر اقتصاد سازگارتر است. هر چند در حالت مطلق مدل انتظارات عقلایی، فرض می‌شود که هر عامل اقتصادی (Economic agent) قادر است درک کاملی از شرایط اقتصادی داشته باشد که فرضی اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد. این مباحث و همچنین، نحوه ارائه آنها با استفاده از مدل تارعنکبوتی، به خوبی روشن می‌کند که چرا فهم چگونگی شکل‌گیری انتظارات برای درک دینامیک اقتصاد مهم است و چرا در نظریات اقتصادی دهه‌های اخیر، تا این حد روی انتظارات تاکید می‌شود. تشدید نوسان با گسترش نااطمینانی همان‌طور که گفته شد، نبود داده‌های اقتصادی گسترده، به‌روز و قابل اتکا در ایران در کنار نبود ارتباط‌های نهادی بین بنگاه‌ها و مراکز دانش اقتصادی در ایران، موجب شده‌اند که استفاده از اقتصاد خرد چندان در کسب و کار بنگاه‌ها رایج نباشد و به تبع این موضوع، مدل‌های تارعنکبوتی نیز نقش چندانی در مدل‌های کسب و کار کشاورزان نداشته باشد. ولی نمی‌توان همه مشکل را نیز از این ناحیه دید و در حقیقت، به نظر می‌رسد عوامل نوسان‌ساز بیرونی نیز در اقتصاد ایران وجود دارد که مانع از شکل‌گیری انتظارات منطقی در گذر زمان شده‌اند. مهم‌ترین این عامل، تورم مزمن و نوسانی اقتصاد کشور در دهه‌های گذشته است که پیش‌بینی قیمت حتی در بازارهای معمول را نیز، بعضاً به امری محال تبدیل کرده است. نوسانی بودن این تورم و تاثیرپذیری آن از عوامل پیش‌بینی نشده و خاصی مثل «قیمت نفت در بازارهای جهانی»، باعث شده علاوه بر نوسان‌های ذاتی بازارهای کشاورزی، عوامل نوسانی دیگری نیز از ناحیه بیرونی باعث اختلالات قیمتی در آنها شود و در نتیجه، پیش‌بینی مقادیر تعادلی و تعیین انتظارات قیمتی منطقی در چنین بازارهای بی‌ثباتی، به کاری دشوار تبدیل شود. علاوه بر این مساله یعنی تورم، سیاست‌های دولت در حوزه‌هایی مثل «آب»، «حمایت از کشاورزان» و «تنظیم قیمت با واردات» نیز اختلال‌های بیرونی در بازار محصولات کشاورزی کشور را شدیدتر کرده و امکان رسیدن به یک مدل قابل دفاع برای تبیین چگونگی دینامیک قیمت در آنها را دشوارتر کرده است. عامل بزرگ‌تر هم که البته سیاست واحدی پشت آن نیست، چگونگی قیمت‌گذاری‌های دولتی و تعیین کف و سقف قیمت محصولات غذایی در شرایط خاص است که خود، به عاملی برای نوسان‌های بیشتر تبدیل می‌شود. گسترش مدل به حوزه‌های دیگر با توجه به خصلت اصلی بازار محصولات کشاورزی یعنی «وقفه» بین تصمیمات عرضه و تقاضا به دلیل نامعلوم بودن قیمت «انتظاری»، می‌توان مدل مرسوم برای تحلیل این بازارها یعنی «مدل تارعنکبوتی» را به حوزه‌های دیگری که دینامیک قیمت و مقدار دارای شرایط مشابهی است، بسط داد. به عنوان مثال، به نظر می‌رسد برخی از بازارهای دیگر غذایی مثل بازار «مرغ» یا «تخم‌مرغ» نیز در مقاطعی حداقل در ایران، دارای چنین نوسان‌های شدیدی شده که به قیمت‌های ظاهراً سودآور یا قیمت‌های کمتر از هزینه تولید، منجر شده است. در تجربه جهانی نیز، در بازارهای املاک کشورها از مدل تارعنکبوتی برای تبیین دینامیک قیمت و عرضه استفاده شده است و به نظر می‌رسد با توجه به دیدگاه‌های موجود در خصوص چرایی رکود و رونق‌های دوره‌ای، چنین مدلی کارایی داشته باشد. البته در بازارهایی مثل مرغ یا تخم‌مرغ، به دلیل دوره نسبتاً کوتاه‌تر شروع تولید تا عرضه در بازار (در مقایسه با دوره‌های یک‌ساله یا شش‌ماهه در بازارهای کشاورزی) انتظار می‌رود شدت رفتارهای نوسانی کمتر باشد و بازارها سریع‌تر نقاط تعادلی را پیدا کنند. با این حال، بی‌ثباتی قیمت‌ها، قوانین و تجارت خارجی تحت تاثیر شرایط بیرونی و تصمیمات دولت، این بازارها را نیز به وضعیت‌هایی شبیه به شرایط قابل تبیین با کمک مدل تارعنکبوتی، تبدیل کرده است. نیاز به سیاستگذاری به طور معمول کشاورزان با وجود داشتن دانش تجربی، دسترسی کمتری به اطلاعات موجود در اقتصاد و ابزارهای در دسترس برای تحلیل بازار دارند. همچنین، به طور معمول و با فرض داشتن کشاورزی خرد و بدون بیمه، آسیب‌پذیری کشاورزان در مواجهه با نوسان‌های قیمتی بیشتر است و در نتیجه ریسک شدیدتری را هم در بازار پرنوسان و ریسکی محصولات کشاورزی متحمل می‌شوند. در نتیجه و به دلیل استراتژیک بودن تولید محصولات کشاورزی برای بسیاری از کشورها، به طور معمول دولت‌ها تمایل بیشتری به استفاده از سیاست‌های حمایتی در قبال کشاورزی دارند. ولی چنان که این سیاست‌ها به گونه‌ای هوشمندانه طراحی نشود، ممکن است در تضاد با اهداف اصلی مثل حمایت از سلامت غذایی خانوارهای مصرف‌کننده و حمایت از تولید محصولات کشاورزی در کشور قرار گیرد. به عنوان مثال، سیاست‌های قیمت‌گذاری دولت در زمینه آب و تعرفه‌های تجاری واردات و صادرات در سال‌های گذشته در اختلالات کشاورزی تاثیر زیادی داشته است. از یک سو، قیمت نسبی پایین آب در دهه 80 منجر به مصرف بیش از حد این نهاده کشاورزی شد که در نتیجه آن، سیاست‌های اصلاحی کنونی برای حفاظت از منابع آبی، به ناگزیر هزینه استفاده از آب را برای کشاورزان بیشتر می‌کند. از سوی دیگر، تاکید بیش از حد سیاستگذار بر کنترل قیمت محصولات کشاورزی با استفاده از اهرم تجارت خارجی، به زیان کشاورزان در ازای افزایش رفاه مصرف‌کنندگان منجر شده است. همچنین، ابهام در سیاست‌های ارزی و قوی بودن پول ملی ایران به دلیل پشتوانه نفتی (قوی بودن نسبی این پول در مقایسه با امکانات تولید داخل) منجر به گرانی برخی محصولات شده که در برخی از موارد، واردات آنها از کشورهای دوردست را به صرفه کرده است. برای برخی از محصولات «آب‌بر» دیگر نیز، دولت از سیاست‌های دستوری مثل ممنوعیت صادرات برای کنترل قیمت‌های داخلی کمک گرفته است. مجموعه این شرایط، ضرورت اصلاح سیاستگذاری در حوزه کشاورزی را گوشزد می‌کند. در چنین شرایطی، به نظر می‌رسد دولت و نهادهای سیاستگذار در حوزه کشاورزی می‌توانند با گسترش اطلاعات، کمک به کاهش نااطمینانی در عوامل بیرونی، گسترش نهادهای بازارساز و نیز، اتخاذ سیاست‌های حمایتی هوشمندانه متمرکز بر محصولات کشاورزی، از زیان کشاورزان در نتیجه نوسان‌های قیمتی، جلوگیری کنند.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x