از کارم متنفرم، ولی نمیتوانم استعفا دهم!
یک جستجوی سریع روی گوگل در مورد رضایت شغلی، میلیونها مقاله و توصیه در مورد شروع یک کسب و کار، به کار گرفتن خلاقیت، به چالش کشیدن خود، و دنبال کردن عشق و علاقه پیش روی شما قرار می دهد.
تمام این حرف و حدیث ها جذاب هستند و با نیت خیر نوشته شده اند، اما به طور اخص به درد کسانی که شغل خود را دوست ندارند و در عین حال نمی توانند آن را ترک کنند نمی خورند. واقع گرایانه نبودن ترک شغلی با حقوق مکفی برای خیلی ها هزاران دلیل موجه دارد. عائله مندی و قسط تنها دو نمونه از اجبارهایی است که می توانند طیف انتخاب های حرفه ای ما در مرحله ی خاصی از زندگی مان را محدود کنند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از دیجیاتو ، کنار گذاشتن یکباره ی شغل، بدون در نظر گرفتن تأثیر این کار بر موارد دیگر، عملی غیر مسئولانه است. در عین حال، دست روی دست گذاشتن و دست به کار نشدن برای بهبود اوضاع نیز ناراحت کننده است، انگیزه ی انسان را از بین می برد و چشم انداز آینده ای بهتر را با ابهام مواجه می کند. بنابراین وقتی کسی شغل خود را دوست ندارد و در عین حال نمی تواند بلافاصله آن را ترک کند تکلیف چیست؟ ۱- نکات مثبت و نکات منفی کار خود را بی طرفانه روی کاغذ بیاورید. به نوع کاری که انجام می دهید، محیط، رفت و آمد، تیم، سیاست ها و نیازها، جلسات و غیره خوب فکر کنید. ۲- برای چند لحظه روی فهرست نکات منفی متمرکز شوید، و تمام چیزهایی که یا خودتان یا یک آشنا می تواند تغییر دهد را علامت بزنید. قیمت بنزینی که برای رفت و آمد نیاز دارید ممکن است از کنترل شما خارج باشد اما کسی که به عنوان ناظر مستقیم عملکرد شما فعالیت می کند می تواند توسط شما تا حدی تحت تأثیر قرار بگیرد. اگر کمی خارج از چارچوب فکر کنید، تعداد اقلامی که می توانید تا حدی رویشان کنترل داشته باشید شما را شگفت زده خواهد کرد. ۳- از میان مواردی که آنها را به عنوان قابل تغییر (لا اقل روی کاغذ) علامت زده اید دو نمونه را انتخاب کنید. برای آنکه شروع خود را آسانتر کرده باشید، یک مورد بزرگ و یک مورد جزئی تر اما آزاردهنده را انتخاب کنید. خلاقیت خود را به کار بگیرید و با استفاده از تکنیک طوفان ذهنی، هر کاری که می توانید انجام دهید را روی کاغذ بیاورید و نهایتاً آن ها را به یک برنامه ی «بهبود شغلی» تبدیل کنید. گاهی اوقات می توان با واگذار کردن وظایف ناخوشایند یا آزار دهنده به دیگران، بار بزرگی را از روی دوش خود برداشت. ۴- سپس روی فهرست نکات مثبت تمرکز کنید. ببینید کدام یک از این فعالیت ها را می توانید به بخش بزرگ تری از زمان خود تسری دهید و یا نقش خود را در آنها پر رنگ تر کنید. ۵- اهداف و آرزوهای خود را در نظر بگیرید. آیا در نقش فعلی تان فرصتی برای نزدیک تر شدن به این اهداف، حتی شده به اندازه ی یک قدم، وجود دارد؟ برخی از این اهداف را همین حالا نیز می توانید در نظر بگیرید و بدون نیاز به اجازه ی دیگران دنبال کنید. تجربه ی حاصل در درازمدت تنها می تواند به سود شما باشد. برای مثال اگر به سخنرانی، رویدادها، نوشتن، توسعه ی استراتژی یا هر چیز دیگری علاقه دارید، شاید بتوانید برای کسب تجربه در آن زمینه در موقعیت شغلی فعلی خود فرصتی پیدا کنید. ۶- در نهایت، در مورد رابطه ای که با رئیس خود دارید خوب فکر کنید. بیشتر نارضایتی های شغلی از ارتباطی نشأت می گیرد که فرد با رئیس مستقیم خود دارد. برخی از افراد از رئیس شانس می آورند و رئیسی متواضع و حمایتگر پیدا می کنند که تشویقشان می کند. متأسفانه تعداد کسانی که چنین شانسی می آورند زیاد نیست. آمار نشان می دهد ۶۰ درصد کارمندان باور دارند رئیس خوبی ندارند. با در نظر گرفتن این موضوع، می توان یک رئیس بد را در یکی از این دو گروه قرار داد: ۱) آنهایی که خودشان خبر ندارند رئیس بدی هستند، و ۲) آنهایی که می دانند رئیس بدی هستند اما اهمیتی نمی دهند. اگر از شغل خود رضایت نداشته باشیم و قادر به ترک آن نیز نباشیم، تکلیف چیست؟ اگر از زاویه ی درست وارد شویم، گروه اول ممکن است برای بهبود خود تلاشی صورت دهند. اما اگر رئیس شما در دسته ی دوم قرار می گیرد، تلاش برای کار کردن با چنین فردی بی معناست. متأسفانه در این صورت تنها گزینه های شما به مذاکره برای انتقال درون شرکتی و یا بالا بردن مهارت های لازم برای کنار آمدن با این شرایط و تسریع جستجو به دنبال شغل جدید خلاصه می شود. اما مشکل اینجاست که اکثر ما رئیس خود را در دسته ی دوم قرار می دهیم، فارغ از اینکه در حقیقت خود او دوست دارد رهبر بهتری باشد، اما نمی داند چگونه. ممکن است کمک کردن به رئیستان برای بهتر شدن را خارج از حوزه ی وظایف خود بدانید، اما اگر بخواهید رضایت بیشتری از شغل خود داشته باشید این کار شدنی است. ترفند آن این است که نیت خود را به شکلی عملی کنید که او احساس تهدید شدن نداشته باشد و قضاوتی در موردتان نکند. هیچ کس وقتی احساس کند هدف تهاجم قرار گرفته واکنش خوبی نشان نمی دهد. می توانید با سؤال پرسیدن درباره ی اهداف سازمان و اهداف رئیستان، این موضوع را پیش بکشید. ببینید انگیزه ی او از برخی تصمیم هایی که می گیرد چیست؟ با چه فشارهایی مواجه است؟ چه کمکی از دست شما بر می آید؟ اکثر آنها به کسی که سعی دارد به کسب و کارشان کمک کند واکنش خوبی نشان می دهند، چون در نهایت خودشان نیز منتفع می شوند. اگر هنوز درست نمی دانید تلاش برای بهبود موقعیت فعلی تان ارزشش را دارد یا نه، نظر خانواده و دوستانی که بیش از همه برای شما اهمیت قائل می شوند را نیز جویا شوید؛ آنها هم دوست ندارند شما را در این وضعیت ببینند. به هر صورت، ترک شغل برای خیلی ها گزینه ی قابل قبولی نیست. اما فرد می تواند با اقداماتی منطقی در حوزه ی اختیاراتش، شرایط راضی کننده تری برای خود فراهم کند.