فرودگاهی که گردشگر را پر میدهد
سفر به کشوری دیگر، تجربهیی هیجانانگیز است. دیدن جاذبههای خاص آن کشور، لمس فرهنگ مردمان آن از نزدیک، کشف زوایایی نو از تجربههای انسانی و درک فهم دیگرانی که در یک جهان مشترک با ما اما در مرزهای دیگری زندگی میکنند از جهان هستی و از روابط میان انسانها، همه و همه دست به دست هم میدهند تا مسافری که به کشوری دیگر میرود، سرشار از شوق و شور باشد.
این شوق و شور انباشته باعث میشود که مسافر مشتاق دیدن و دریافتن باشد و این اشتیاق در نخستین لحظه دیدار او و فرهنگ کشوری که به آن وارد میشود به حد اعلای خود میرسد. برای بسیاری از مسافران، فرودگاه تجلیگاه نخستین تماس با فرهنگ کشور میزبان است و به همین دلیل است که میزبان سعی میکند در طراحی و تزیین فرودگاههای کشور خود سنگ تمام بگذارد. فرودگاه است که نخستین و آخرین تجربه مسافر از سفر به کشوری را شکل میدهد و نقش آن کشور را در ذهن او تصویر میکند. اهمیت این مساله را مدیران و بهرهبرداران فرودگاهها به درستی دریافتهاند اما آیا در کشور ما نیز همین طور است؟ آیا مدیران، طراحان و بهرهبرداران فرودگاههای ایران نیز با همان دقت سعی در القای آرامش و خشنودی و تلاش برای نمایش جلوههای فرهنگی ایران را دارند؟ نیازی نیست تا کارشناس مسائل فرودگاهی، طراح معمار یا متخصص تزیینات داخلی باشید تا این مساله را دریابید. تجربه هر مسافر از یک فرودگاه، خود مثال کاملی از یک نقد فضای معماری فرودگاهی است و من در این نوشتار سعی بر آن دارم تا نقد خود بر فرودگاههای ایران را در قالب مقایسهیی میان این فرودگاهها و فرودگاههای دیگری که
تجربه حضور در آنها را داشتم، بیان کنم.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، هواپیما آرام آرام راه فرود میگیرد، ابرهایی که از اوج گرفتن بازماندهاند را میشکافد و پس از برخوردی شدید و ناگهانی به زمین مینشیند. هوای مسکو در ماه شهریور همانی است که انتظارش را داشتم؛ سبک، خنک و دلنواز. اما نخستین تجربه من از بازدید از روسیه، هوای خوبش نیست. من با خرطومی از هواپیما وارد پایانه فرودگاه شدهام و قبل از خروج از فرودگاه، هوایی که نفس کشیدهام، محصول هواسازهای هواپیما و فرودگاه بوده است. نخستین برخورد نزدیک من با فرهنگ روس، ورود به پایانه مسافری فرودگاه شرمنتیوو است. فرودگاهی که تنها هواپیماهای ائروفلوت را میپذیرد بنابراین دروازه ورودی بخش بزرگی از مسافران مسکو که با خطوط دیگر هوایی به این شهر میآیند، نیست. با این حال ورود به شرمنتیوو دلچسب است. نمایی تمام شیشهیی نه تنها پایانه را روشن میکند که دیدن محوطه پروازی را برای مسافران ممکن میکند. جالب آنکه راهرویی که قرار است شما را از پایانه خارج کند از کنار همین شیشه میگذرد تا امکان استفاده از نور و منظره تا بیشترین حد ممکن برای مسافر مهیا باشد. روسها میانه خوبی با زبان انگلیسی ندارند و این مساله
حتی در فرودگاه بینالمللی آنها نمود دارد. نیمی از تابلوها و علایم تنها به زبان روسی است اما طراحی این علایم مناسب است به طوری که مسافر بیخبر از زبان روسی را به مقصد خود راهنمایی میکند. دروازههای مرور گذرنامه کم تعداد نیست بنابراین هنگام ورود به مرز کشور نباید در صفهای طولانی بایستید. از همه مهمتر اینکه سقف فرودگاه به اندازه کافی بلند است تا مسافر احساس خفقان نکند. فرودگاه شرمنتیوو در فاصله یک ساعتی مسکو قرار گرفته است اما رسیدن به مسکو برای مسافران آن سخت نیست. چراکه قطار«آئرواکسپرس» داخل ترمینال فرودگاه منتظر است تا مسافران را با قیمتی حدود 40هزار تومان بدون توقف و در زمانی مناسب به شهر ببرد. البته اگر این قیمت در نظر شما گران است نباید نگران باشید چراکه اتوبوسهای فرودگاه مقابل پایانه ایستگاه دارند تا مسافران را به نزدیکترین ایستگاه مترو افسانهیی مسکو برسانند. حتی اگر شما از زمره مسافران ثروتمندی هستید که حمل و نقل عمومی را در شان خود نمیبینند، باز هم جای نگرانی نیست. همیشه میتوان با پرداخت 150 تا 200هزار تومان سوار تاکسیهای فرودگاه شد. شرمنتیوو تنها فرودگاه مسکو نیست. دمودیوو بزرگترین
فرودگاه این شهر است که سایر ایرلاینهای روس و هواپیماهای سایر کشورها را میزبانی میکند برای رسیدن به این فرودگاه نیز «آئرواکسپرس» بهترین گزینه است. فرودگاه دمودیوو، بزرگتر و زیباتر از شرمنتیوو است و جالبترین نکته آن این است که با وجود بزرگی و شلوغی، اجازه سردرگمی را به مسافر نمیدهد. فروشگاههای متنوع، کافهها و رستورانهای مختلف و کتابفروشی، جدا از ارائه فرهنگ روس، انتظار در فرودگاه را برای مسافر لذتبخش میکند و حتی اگر هیچکدام از اینها نظر او را جلب نکند همچنان منظره باز و وسیع محوطه فرودگاه که از پشت شیشههای تمیز و شفاف قابل مشاهده است، جاذبه خاص فرودگاه محسوب میشود. به غیر از دمودیوو و شرمنتیوو، فرودگاه پولکووی سنت پیترزبورگ یا همان لنینگراد که سومین فرودگاه شلوغ روسیه است، فرودگاهی مطلوب گردشگران است. فرودگاهی با طراحی زیبا، کاربری آسان و دسترسی بیزحمت که مانند آن دو فرودگاه دیگر باعث میشود گردشگران خاطرهیی خوب از سفر به روسیه داشته باشند. فرودگاهی که ایرانی نیست نخستین باری که به فرودگاه امام خمینی(ره) رفتم 14سال داشتم. ترمینال اصلی فرودگاه، طرحی ساده و کوچک داشت، تنها راه
رسیدن به فرودگاه استفاده از تاکسیهای تلفنی فرودگاه بود و هیچ چیز نشان از فرهنگ ایرانی نداشت. آخرین باری که به این فرودگاه رفتم یعنی اسفند ماه گذشته(حدود 10سال بعد) تغییراتی در فرودگاه قابل مشاهده بود؛ پل اتصال پایانه و پارکینگ به اتمام رسیده بود، ساخت ترمینال دوم آغاز شده بود و ریلهای مترو بر زمین نشسته بود اما پایانه اصلی همان بود که بود؛ پایانهیی کوچک و دلگیر. پایانه فرودگاه امام خمینی(ره) برای انتقال 5 تا 6 میلیون نفر مسافر در سال طراحی شده است. طراح این پایانه، طراحی فرانسوی بوده و تقریبا هیچ چیز از المانهای معماری ایرانی را در طراحی خود لحاظ نکرده است. فضای داخلی فرودگاه یکنواخت و بیروح است اما بدتر از همه چیز احساس بستگی و خفقانی است که در فرودگاه به مسافر دست میدهد. ترمینال کوچک به دفعات توسط پارتیشنهای پلاستیکی به قطعات کوچکتر تقسیم شده. به طوری که مسافر نمیتواند بیش از 20 قدم مستقیم در هرکدام از این بخشها بردارد. کنترل بارها در سه ورودی انجام میشود که در بسیاری از موارد یکی از آنها بسته است. همین مساله باعث میشود که فضای کوچک قبل از ورودیها را تجمع مسافرانی که در صف انتظار
ایستادهاند پر کند. کانترهای پرواز به صورت فشرده در محوطهیی کوچک قرار گرفتهاند به طوری که به خاطر صفهای پشت کانترها این محوطه نیز مملو از جمعیت است. بعد از تحویل بار و دریافت کارت پرواز، نوبت به بازرسی گذرنامه میرسد. ورودیهای کم نسبت به جمعیت باعث ایجاد صفهای طولانی پشت این ورودیها میشود به طوری که گاهی زمان ایستادن در این صفها از زمان استاندارد رسیدن از کانتر به هواپیما یعنی 20دقیقه پیشی میگیرد. در آخرین سفری که از این فرودگاه داشتم، شاهد بودم زوجی جوان بعد از آنکه در صف بازرسی گذرنامه گیر افتاده و از پرواز خود جا ماندند در آغوش یکدیگر میگریستند. تصویری که نخستین خاطره من از سفرم بود و مشخصا شیرین نبود. سالن ترانزیت بعد از دروازههای بازرسی گذرنامه قرار گرفته است. در این سالن سرویس بهداشتی، بانک، چند صندلی برای نشستن، یک فروشگاه کوچک و یک کافی شاپ وجود دارد که محصولاتش با وجود قیمت بالا چنگی به دل نمیزند. اینها تمام امکاناتی است که مسافران در سالن ترانزیت از آنها بهرهمندند. حتی صرافی که پیش از این در این سالن وجود داشت نیز به سالن اصلی منتقل شده است. البته وضعیت برای همه به این شکل نیست اگر
جزو مسافرین ثروتمند باشید میتوانید از سالن مخصوص مسافران کلاس تجاری استفاده کنید که امکانات بهتری دارد و اگر بلیت شما درجه یک باشد به جای پایانه اصلی از ابتدا به پایانه CIP خواهید رفت که در دولت گذشته ساخته شده و با طراحی اشرافی، امکان استفاده خدمات لوکس فرودگاهی را برای مسافران خاص فراهم میکند. از آنجا که من هیچگاه جزو این مسافران نبودهام، نمیتوانم این دو سالن را برای شما توصیف کنم. بعد از سالن ترانزیت نوبت به بازرسی سپاه حفاظت هواپیمایی کشور میرسد که کمی وجهه نظامی و امنیتی دارد. روح امنیتی، یکی از مشکلات اصلی فرودگاه است. عکسبرداری در فرودگاه بینالمللی امام خمینی (ره) با اینکه این فرودگاه جنبه نظامی و امنیتی ندارد، ممنوع است و این درحالی است که در فرودگاههای مطرح جهان، عکسبرداری از هواپیماها یک تفریح و حتی منبع درآمد محسوب میشود و به نشاط محیط فرودگاهی نیز کمک میکند. جدا از آنکه هر عکس از فرودگاه خود میتواند تبلیغی برای آن فرودگاه باشد. سالن انتظار برای پرواز، آخرین مرحله پیش از ورود به هواپیماست. امکانات این سالن به صندلی، سرویس بهداشتی و یک بوفه محدود میشود. جالب آنجاست که چه در این سالن و
چه در سالن ترانزیت، تعداد کم صندلیها گاهی اوقات برخی از مسافران را سرپا نگه میدارد. بعد از پرواز، جلوه دیگری از فرودگاه برای مسافر آشکار میشود. محیط کاملا خشک و کویری، و این با آن تصویر خشک و فقیری که از ایران در جهان تصویر شده، هماهنگی دارد. تجربه پرواز از فرودگاه امام خمینی(ره) چندان خوشایند نیست اما تجربه فرود در این فرودگاه از آن هم بدتر است؛ راهرویی تنگ با دیوارهای ساده و سقفی کوتاه نخستین جایی است که مسافر به آن وارد میشود. تجربه صفهای طولانی پشت باجههای بازررسی گذرنامه اینجا نیز تکرار میشود، زمانی طولانی لازم است تا چمدانها به نقالههای تحویل بار برسد و در کمال ناباوری(آن هم برای مسافر خارجی!) هنگام خروج از فرودگاه، آن هم از کانال سبز گمرکی، بار در دستگاههای اشعه ایکس بازرسی میشود! این مساله نیز با تصویر فضای امنیتی که از ایران در رسانههای خارجی نشان داده میشود، هماهنگ است. مسافر هنگام خروج از پایانه با موج تهاجم رانندههای سمج تاکسی مواجه میشود که به طرزی ناخوشایند حتی دست او را گرفته و به سمت تاکسی میبرند. مسافر البته چارهیی جز سفر با تاکسی ندارد. مترو هنوز به فرودگاه نرسیده و سرویس
اتوبوسی که برای مدتی کوتاه در فرودگاه فعالیت میکرد به خاطر فشار مافیای تاکسیرانی متوقف شده است. مسافر ناچار است با تاکسی برود. اما این بدترین اتفاق نیست؛ تاکسیهای فرودگاه نرخ مشخص دارند اما تاکسیهای سمج که شما را به زور سوار میکنند گاهی تا سه برابر این نرخ کرایه میخواهند. وضعیت در سایر فرودگاههای ایران نیز چندان بهتر نیست. فرودگاه مهرآباد به خاطر استفاده نظامی، جوی امنیتی دارد و حتی مشاهده محوطه پروازی برای مسافران ممکن نیست. هنگام انتقال از پایانه به هواپیما منظرهیی که در جلو چشم قرار دارد بینظمی است. زمینهای کنده شده و رها شده، هواپیماهای پارک شده بدون ترتیب و نظم و لاشههای پرندههای کهنه که قطعات آنها از هم باز شده و گوشهیی رها شدهاند. بوی دود و گازوییل نیز در همه فرودگاه مشام را پر میکند. تجربه استفاده از فرودگاههای ایران برای یک ایرانی خوشایند نیست. حال تصور کنید که چه تاثیری بر ذهنیت گردشگر خارجی که شناخت او از ایران محدود به تصویرسازیهای منفی رسانهیی است، خواهد داشت! آجر فرهنگ در ساخت فرودگاهها فراموش شده ارمنستان کشور فقیری است، صنایع آن به تولید سنگ و برق محدود
میشود و به همین علت گردشگری بخش بزرگی از درآمد کشور را تامین میکند. فقر در زندگی شخصی و اجتماعی ساکنان این کشور کوچک تاثیر فراوانی داشته است. با این حال فرودگاه زوارتنوتس شهر ایروان فرودگاهی بزرگ، زیبا و گردشگرپسند است. در طراحی پایانه آن به طور همزمان از المانهای مدرن طراحی فرودگاهی و ویژگیهای کلاسیک و سنتی معماری ارمنی استفاده شده است تا فرودگاه در عین پیشرفته بودن، همخوان بودن با معماری ایروان را در ذهن بیننده تداعی کند. امکانات فرودگاه نیز قابل قبول است و مسافر را از انتخاب مقصد خود خشنود میکند. فرودگاه بینالمللی کوالالامپور در کشور مالزی، مثال دیگری از اهمیت طراحی فرودگاه برای متولیان صنعت گردشگری است. این فرودگاه با ظرفیت تقریبی 50 میلیون نفر مسافر در سال در فاصله 45کیلومتری شهر کوالالامپور قرار گرفته است. در طراحی فرودگاه این شهر از تمام ویژگیهای معرف کشور مالزی استفاده شده تا نماینده خوبی برای این کشور باشد. طراحی اسلامی که با گنبدها و منارهها و منحنیها متمایز میشود، طراحی جنوب شرق آسیا که طاقها و ستونها و ایوانها را در بردارد، آکواریومهای بزرگ که فضایی کوچک از جنگلهای استوایی را
شبیهسازی کرده و نقشها و نگارههای فراوانی که نماینده فرهنگ مالایی هستند ازجمله ویژگیهایی است که باعث میشود مسافر حتی هنگامی که برای رسیدن از یک ترمینال به ترمینال دیگر سوار قطار شده است از حضور در فرودگاه لذت ببرد. فرودگاه عدنان مندرس شهر ازمیر، فرودگاه آتاتورک استانبول هر دو واقع در جمهوری ترکیه و فرودگاه بینالمللی دوبی از دیگر فرودگاههایی است که نگارنده تجربه حضور در آنها را داشته است. ویژگیهای مشترک همه این فرودگاهها در این موارد خلاصه میشود؛ بزرگی، زیبایی و استفاده از المانهای فرهنگی. حال یک سوال پیش میآید که لازم است متولیان صنعت حمل و نقل و گردشگری کشور به آن پاسخ دهند؛ چرا با وجود ظرفیت بالای فرهنگی ایران و با توجه به این موضوع که رشد گردشگری به عنوان هدف توسعهیی ایران تصویر شده است، فرودگاههای کشور به عنوان یکی از مهمترین ابزار جذب گردشگر در چنین وضعیت ناگوار و اسفناکی به سر میبرند؟ چرا برنامهیی جامع و شفاف برای توسعه فرودگاهها وجود ندارد و اگر دارد اذهان عمومی از آن بیخبر است؟ و چرا فرهنگ ایرانی، دست کم در نشان دادن میهماننوازی به جای روحیه امنیتی و در ارائه المانهایی هر چند
محدود از فرهنگ در قالب پوسترها و نگارهها و تندیسها و پیکرهها میهمان فرودگاهها نمیشود؟ سوالهایی که پاسخ هرکدام از آنها، خود میتواند طرح و برنامهیی برای رشد و توسعه صنعت گردشگری ایران باشد.
ارسال نظرات