جایگاه آموزگار در ساختار آموزشی
آموزش نیروی انسانی در جهان امروز محور توسعه بهشمار میآید و آموزگار محور آموزش. اما چه آموزگاری میتواند محور آموزش و به دنبال آن ستون توسعه باشد؟
پیش از پاسخ به این پرسش بد نیست که چند خط از کتاب «درسهای فنلاندی» نوشته «پسی سالبرگ» و ترجمه علیرضا مقدم و طیبه سرابی، در بخشی از این کتاب با عنوان «معلمان، نقطه قوت فنلاند» را مرور کنیم. «معلمان از احترام زیاد و اعتماد بلامنازعی در فنلاند برخوردار بودند... امروزه فنلاند در جشن بزرگ دستاوردهای آموزشی خود، ارزش معلم را آشکارا ارج مینهد و بهطور ضمنی به نظرات و تصمیمات آنها در رابطه با آموزش اعتماد دارد... معلمان طبق اعتقاداتشان، بازیگران مهمی در ساختن جامعه مرفه فنلاندی هستند... همانند دیگر کشورهای سراسر جهان، معلمان فنلاند منتقلکننده اصلی فرهنگ هستند... بهطور شگفتانگیزی، معلمی یکی از محبوبترین مشاغل، حتی فراتر از پزشکی، معماری و وکالت رتبهبندی میشود... آموزش با ارزشهای هستهیی جامعه فنلاند سازگار است، این ارزشها شامل عدالت اجتماعی، مراقبت از دیگران و خوشبختی است... همچنین تدریس، حرفهیی با استقلال بالاست که از احترام و تحسین برخوردار است... حقوق سالانه معلمان در متوسطه اول بعد از 15سال تجربه حدود 41000دلار است... این حقوق در امریکا بهطور متوسط44000
و در کانادا 55000دلار است... حقوق آنها براساس شایستگی نیست... نقش اتحادیههای صنف معلمان فنلاند مذاکره در مورد قرارداد کار معلمان و آموزش و پرورش بود و اتحادیه، معلمان همه معلمان و مدرسان دانشگاهها و مربی مهدکودک و مدیران را نمایندگی میکند و بیش از 95درصد از معلمان در فنلاند عضو اتحادیه هستند... جوانان فنلاندی مجذوب معلمی هستند زیرا آن را بهعنوان یک حرفه مستقل، قابل احترام و برنگیزاننده میدانند که تحقق آرزوهایشان را در بر دارد...»
اکنون خوب است به جایگاه اجتماعی، حرفهیی و اقتصادی آموزگار در کشور خودمان نگاهی بیفکنیم. نخست آنکه این حرفه برای جوانان جویای شغل، بیش از آنکه حرفهیی با تکیه بر انگیزههای معنوی و مادی باشد، برای گریز از بیکاری فراگیر در کشور است. گمانی نیست که با این رویکرد جوانان از خانوادههای کم درآمد و در مرز متوسط به آن رو میآورند. گرچه این اشکالی ندارد اما پیامد گرفتاریهای اقتصادی در این دو طبقه سرراست بر کارآمدی چنین معلمانی در آینده کارگر خواهد بود. اگر با دانشجویان دانشگاه فرهنگیان سخن بگویید خواهید دید که آنان با تاکید بر کمی درآمد معلمی و دردسرهای حرفهییاش، از هماکنون بهدنبال شغل دوم یا سوم میگردند! و از این رو در آینده نمیتوان چشم براه توانمندی حرفهیی و انگیزههای کاری در آنان بود. از سوی دیگر با آنکه آموزگاری در فرهنگ ملی ما همواره ستوده شده است اما کمتر دورهیی پس از آغاز آموزش رسمی در کشور را سراغ داریم که این شغل دارای جایگاه اجتماعی و اقتصادی درخور بوده باشد. از این رو حتی با داشتن زمینههای فرهنگی توانمند، این حرفه سال به سال دچار افت
جایگاه اجتماعی شده و حتی پیش از بیانگیزگیهای اقتصادی، عامل گریز جوانان از این حرفه است. اما با نگاهی به جایگاه اقتصادی آموزگاران- حتی با تکیه بر سخنان دستاندرکاران آموزشی- میتوان به نامناسب بودن آن پی برد. هماکنون و پس از اجرای رتبهبندی میانگین حقوق فرهنگیان نزدیک به دو میلیون و صد هزار تومان است - که البته دریافتی ماهانه معلمان دستکم300، 400هزار تومان کمتر از این این رقم است- بنابر گزارش مرکز پژوهشهای مجلس هماکنون میانگین خط فقر کشوری بیش از دو میلیون و 500هزار تومان و در کلانشهرها بیش از 3میلیون تومان است. شاید سنجشی سرسری میان میزان دریافتی و خط فقر، گواهی باشد بر گلایه مندی دراز مدت فرهنگیان از دستمزدهای خویش. در پایان بد نیست که در سنجش با کشور فنلاند نگاهی گذرا داشته باشیم بر استقلال حرفهیی آموزگاران. بنا بر رسم دیرینه در ساختار آموزشی ما، فرهنگیان کمترین سهم را در دگرگونیهای آموزشی و بهسازی آن دارند. فرهنگیان تقریبا برابر با سن آموزش و پرورش نوین در ایران اجراکننده دستورهای بالا دستیان بودهاند و هیچگاه دیدگاههای آموزشی و حرفهیی شان از سوی
دستاندرکاران دیده نشده و به حساب نیامده است. این ارتباط از بالا به پایین زمینهیی را فراهم کرده که در آن بخشنامهها تنها تابلوها را پر میکند و هیچ آثار آموزشی و پرورشیای بر آموزگار و دانشآموزان در بر ندارند. فرهنگیان دستورهای فرادستان را دور از واقعیت کلاس و مدرسه و دانشآموزان میدانند و این بیاعتمادی، بزرگترین سد در برابر بهسازیهای آموزشی است. به هر روی در سنجشی گذرا در دو ساختار آموزشی فنلاند و ایران در مییابیم که فاصله بسیار زیاد است اما این به آن معنی نیست و نخواهد بود که راهها همه بستهاند و نا امیدی تنها راه ممکن. بیگمان ساختار آموزشی و بدنه آن دارای چنان پتانسیلی است که توانایی بهروز و کارآمد شدن را داشته باشد. بیگمان چنین هدفی نیاز به اندیشه، برنامهریزیهای دانش بنیاد و امکانات سختافزاری و نرمافزاری توانمند دارد و در این میان اعتماد دو سویه سنگ بنای آن خواهد بود. امید که چنین شود. * آموزگار
ارسال نظرات