شوش؛ پاتوق شکستنیهای ریز و درشت
انتهای راسته خیابان صابونیان (تهران) را از همان ابتدا میتوان دید؛ ولی در دو طرف خیابان آنقدر مغازه و پاساژ هست که دیگر حتی به انتهای خیابان هم فکر نمیکنی؛ شاید هم به آخر نرسیده خسته شوی.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند ، خرید ظرف و ظروف خانه و آشپزخانه دیگر عید و غیر عید ندارد؛ اما اینجا هم در روزهای پایانی سال شلوغ و پرهیاهوست؛ روزهایی که خیابانهای اطراف را هم درگیر خود کرده است. اینجا شوش بازار بلور و چینی و لوازم آشپزخانه است. شوش خیابانی است که کوچه ندارد و به جای کوچه فقط گاراژ دارد؛ این خیابان گویا خواب ندارد. اما با همه این احوال همیشه شلوغ است و این روزها شب و روزش به هم دوخته شده و استراحتی در این خیابان وجود ندارد. وقتی بازار تازه شروع به کار میکند قبل از پاساژها مغازههای بر خیابان با آوردن بخشی از وسایل مغازه به بیرون و اشغال بخش کوچکی از پیادهرو اعلام حضور میکنند؛ بعد از آن آهستهآهسته پاساژها باز میشوند. اما از همان اول صبح همه جا شلوغ است. گذر بین دو پیادهرو را که نه خیابان است و نه کوچه؛ چرخهای دستی و کولهبرها پرکردهاند. خیلی از آنها روی چرخها منتظر نشستهاند؛ تعدادی از آنها هم در حال چانهزنی و خالی کردن بار هستند.
بازاری که از خانهها میآید با اینکه در پاساژ باز است، اما هنوز مغازههای داخل بهطور کامل باز نیست و چراغ راهروهای فرعی هم هنوز خاموش است؛ ترجیح میدهم گشت را از یک پاساژ خیلی کوچک دو طبقه و قدیمی شروع کنم که بیشتر شبیه یک فروشگاه بزرگ است. طبقه پایین درست روبروی در ورودی مغازه یا بهتر بگویم دکهای است که در و پیکر درست و حسابی ندارد؛ اما فضای زیادی را اشغال کرده است. بیشتر جنسهای این مغازه یا خیلی قدیمی یا دست دوم است. سرویسهایی که ناقص شده و تعداد پارچههای آن کم شده است.
نیم لیوانهای کوتاه و پهن فرانسوی، سرویسهای چینی گلسرخی که فقط مارک آن را دارد، گردسوزهایی که پایهاش تنظیم میشود، دیگچههای مسی، فلاسکهای یخ و آبجوش، تنگهای بلور رنگی و هزار و یک جور کاسه و بشقابی که حداقل مربوط به دهه ٣٠ و ٤٠ است و فقط پدربزرگها و مادربزرگها آنها را به یاد دارند. البته بین اجناس این بساط جنسهای جدید هم به چشم میخورد. وقتی از«حسن مومیوند» سابقه فعالیت و وضع کار و بارش را میپرسم، میگوید: چه بگویم. فقط شکرخدا میکنم که بعد از ٤٧سال کارکردن در این رسته هنوز هم میتوانم نان بخورم. زمانی که روزی چهار یا پنج معامله میکردم، شبهای عید هم وضع خیلی بهتر بود و گاهی وقتها نمیرسیدم به همه سر بزنم و جنسشان را بخرم. اما این روزها دو تا معامله هم بکنم، شکر میکنم. من بیشتر لوازم و جنسهایم را از ته انبارها یا خانهها جور میکنم؛ مثلا این سرویس «بارفتن» طلایی اصل آمریکایی است با اینکه ٤٨ پارچهاش کسر شده و ٤٢ پارچه است، اما ارزشش را دارد که حداقل ٤٨٠هزار تومان برایش پول بدهی.
از جنسهای چینی در این بازار میپرسم. رقیبی که همه از آن مینالند و گریزانند. او در جواب میگوید: زمانی کسی چین را نمیشناخت حتی این تنگهای بلور رنگی که متعلق به سال ٤٢ است، کار چین است؛ اما کسی اهمیت نمیداد و زیاد هم نبود. ولی الان چینیها و سرامیکهای چین همه جا را پر کرده ولی باز هم کیفیتش معلوم است. یک لیوان مخصوص چای سبز که چینی است بین ٦ تا ١٤هزار تومان قیمت دارد؛ درحالیکه اصل این لیوانها ژاپنی است و قیمت آن در بهترین حالت به دلیل لعاب خیلی خوب و یکدست آن ١٠هزار تومان است. اما همه این لیوانها را که نگاه کنید لعاب یکدست و خوبی ندارد و خیلی زود جرم و رنگ میگیرد. در مجموع هرچند که کار حسن آقا بیشتر با چینیهای دست دوم است، اما این روزها با وجود تنوع رنگارنگ شیشه و بلور روزگارش خیلی خوب نمیچرخد. خانههای کوچک هم دیگر جایی برای نگهداشتن کاسه و بشقاب زیادی ندارند.
فقط برای رفع نقص از پاساژ قدیمی که بیرون میآیم همه جا شلوغ شده و همه بساط پهن کردهاند. اینجا هر ظرفی که برای آشپزخانه و خانه بخواهید میتوانید پیدا کنید. در خیابانهای اصلی فقط شیشه و بلور ایرانی و خارجی است؛ سرویسهای قابلمه هم همینطور حتی سرویسهای قاشق و چنگال. اما در خیابانهای فرعی پر ازمغازههایی است که کار تعمیرات میکنند. تلفن بازسازی میکنند، چینی بند میزنند، درهای تکی قندان دارند، قاشق و چنگال را دانهای میفروشند و خلاصه اگر سرویسهای شما هر کم و کسری که داشته باشد، میتوانید اینجا آن را تکمیل کنید. این بازار برای هنوز رونق دارد و مردم کسری خانه خود را تأمین میکنند و شاید هم تکه ظرفی نو به خانه اضافه کنند. هر در قندان ٣٠٠ تومان است و اگر سادهاش را بخواهید که هیچ گلی ندارد ١٠٠ تومان است. هر دانه قاشق و چنگال از هزار تومان تا ٣هزار تومان، نمکدان تکی از رنگها و شکلهای مختلف از ٣٠٠ تومان تا ١٣٠٠ تومان؛ لیوانهای بلور تکی خارجی از ٢هزار تومان تا ٥هزار هزارتومان و... خلاصه اینجا هر چه هست برای تکمیل ناقصی اجناس خانه است و چیزی که سری باشد، وجود ندارد.
نقش ندارد، فقط رنگ کمی آن طرفتر چند خانم دور یک سبد حلقه زدهاند و با دقت اجناس را برانداز میکنند. سبدی که پر از بشقابهایی با لعاب مات است و رنگهای بیرون و داخل ظرف فرق میکند. رنگ لعاب بیرونی بیشتر تیره و مات است و لعاب داخل ظرف رنگی و براق؛ ظرفها جلب توجه میکند. قبل از اینکه چیزی بپرسم فروشنده میگوید: کار تایلند و تایوان است؛ البته زده هم دارد ولی کارهای قشنگ و تکی است. اشاره به سبدهای دیگر میکند. بشقابهای سه و چهارگوش، کاسههای کوچک و بزرگ شش ضلعی، کاسههایی که سایزبندی از قطر٥ سانت تا ٥٠ سانت دارد و رنگهایی که چشمنواز است. فروشنده میگوید: ظرفهای کوچک مناسب سفره هفتسین است و رنگهای متنوعی دارد. کاسهها از دانهای هزار تومان است تا ١٠هزار تومان، بشقابها از دانهای ٢ هزارتومان تا ١٢ هزارتومان است و دیسها از دانهای ٧هزار تومان (دیسهای تکنفره) تا ١٥هزار تومان است؛ هیچکدام از این ظروف نقش ندارد و همه بازیها فقط با رنگ شده است. بین کارها جای عودسوز، جاشمعی، جای کارد و چنگال، گلدانهای کوچک و بزرگ بین بازه قیمتی از ٥ تا ١٧هزار تومان هم دیده میشود.
چینی ایرانی همپای خارجی بعد از یکی، دو ساعت میشود داخل پاساژها رفت. تمام ویترینها پر از سرویسهای چینی و بلور چشمنواز است. هر ویترین با نورپردازی طوری درست شده که بتواند با بقیه رقابت کند و بیشتر به چشم بیاید. یکی از مغازهداران وقتی از قیمت سرویس چینی ظریف پشت ویترین میپرسم میگوید: شش نفره ٧٠٠هزار تومان و ١٢ نفرهاش ٩٠٠هزار تومان. وقتی از کشور سازنده میپرسم، میگوید: این کار چینی است. کار ترک این سرویس هم هست که حدود ١٥٠ تا ٢٠٠ هزار تومان قیمتش بیشتر است. فروشنده اضافه میکند: اگر این کار آلمانی باشد و قاچاق هم نباشد شش نفره آن باید حداقل دو میلیون تومان باشد؛ پس جنسهای آلمانی را باور نکنید؛ البته کارهای مرغوب ایرانی که خیلی ظریف هم هستند از لحاظ کیفیت و قیمت با نمونههای خارجی برابری میکند؛ برای مثال یک سرویس چایخوری درجه یک حدود ٤٣ تا ٤٥هزار تومان است یا یک سرویس ٢٨ پارچه غذاخوری ممتاز ایرانی حدود ٢٠٠هزار تومان است.
البته این اواخر که قیمت دلار ثابت و تجارت بهتر شده دست و دل بازار نمیلرزد و قیمتها تا حدودی تثبیت شده است. اما در مجموع در بخشهای مختلف بازار قیمت ثبات دارد. الان که بازار سرامیک و چینیهای ایرانی را هم دارد، بیشتر مشتریها حق انتخاب دارند و این مهمترین مزیت بازارهای امروز نسبت به روزها و ماههای گذشته است. از پاساژ که بیرون میآیم، آفتاب بیرنگ زمستان وسط آسمان است و تعدادی از رهگذران برای خرید کاسههای بلور رنگ شده ایرانی دور بساط پیرمردی جمع شدهاند؛ دیگر باربری وسط گذر نمیبینی گویا همه به دنبال کاری رفتهاند. فقط تکتک پیرمردهایی کنار دیوار لم دادهاند و کولیهایشان زمین مانده و درحال خوردن نان و پنیر یا تنماهی هستند و برای پیدا کردن مشتری چشم میگردانند.