زنگنه خود را نجات داد
از نقطه نظر شخصی وزیر نفت ایران نیز دلایل خوبی داشت تا این خطر را به جان نخرد. از زمان بازگشت وی به وزارت نفت پس از انتخاب حسن روحانی به سمت ریاست جمهوری در اوت سال 2013 ، زنگنه همواره زیر ذره بین دقیق محافل در تهران قرار داشت.
پایگاه اینترنتی نشنال اینترست در گزارشی به قلم الکس واتانکا تحت عنوان «سیاست های سرسختانه داخلی، عامل اصلی عدم حضور ایران در نشست دوحه» نوشت: شکست محتوم مذاکرات روز یکشنبه سران کشورهای عضو و غیر عضو اوپک در دوحه قطر ، جای شگفتی نداشت. بیژن زنگنه وزیر نفت ایران از همان ابتدا برگزاری این کنفرانس را به مثابه یک سم سیاسی توصیف کرده بود که باید از آن احتراز شود. وی نه خودش دراین مذاکرات شرکت کرد و نه هیچ نماینده ای به این اجلاس فرستاد. زنگنه در مصاحبه ای با تلویزیون دولتی ایران اعلام کرد : « اعزام نماینده ای از سوی جمهوری اسلامی ایران به این نشست هیچ معنایی ندارد زیرا ما اصلا در تصمیم آنها مبنی بر تثبیت سطح تولید نفت مشارکتی نداریم. » به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از عصر نفت، وی افزود : « ما نمی توانیم با آنها در زمینه خودداری از افزایش سطح تولید همکاری کنیم ، زیرا به عبارت دیگر این اقدام نوعی خودتحریمی است.» منظور زنگنه از واژه « آنها »،اشاره ای روشن به عربستان سعودی ، اصلی ترین رقیب ایران و محور اصلی در بازار جهانی نفت بود. از دیدگاه سیاست های داخلی ایران ، زنگنه برای پرهیز از هر گونه بحث و جدل که یک طرفش سعودی ها باشند ، هزار و یک دلیل دارد. تداوم شغل زنگنه و شاید فعالیت رئیس وی یعنی حسن روحانی رئیس جمهور ، به این سیاست داخلی بستگی دارد. زنگنه از هفته ها قبل از برگزاری این اجلاس اعلام کرده بود که در نشست دوحه شرکت نمی کند،حتی با وجودی که تثبیت سطح تولید از سوی صادر کنندگان عمده نفت و افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی - که هدف اصلی از برگزاری این اجلاس عنوان شده بود - به بهبود اوضاع دشوار اقتصادی ایران کمک می کرد. نشست دوحه در شرایط برگزار می شد که دولت روحانی به شدت به دنبال هر چیزی بود که بتواند آن را به عنوان یک خبر خوب اقتصادی برای مردم دل نگران ایران اعلام کند. تصمیم بیژن زنگنه مبنی بر خودداری از شرکت در اجلاس دوحه ، بر مبنای دو فرضیه کلیدی اتخاذ شد:نخست این دیدگاه غالب که سعودی ها در عزم خود برای عدم مصالحه با تهران بر سر بهای نفت و سهم ایران از بازار بسیار راسخ هستند و دیگر آنکه صرف حضور وی در نشست دوحه،یک بهانه بزرگ به دست مخالفان وی در تهران می داد که با توسل به آن وی را یک وزیر بی صلاحیت و فاقد کفایت جلوه دهند و وی را به باد انتقاد بگیرند که در برابر خواست تولید کنندگان نفتی عرب ضعف نشان داده و کوتاه آمده است. زنگنه تصمیم گرفت به نحوی اقدام کند که مایه دردسر نشود. وی ابتدا قول داد نماینده ایران در اوپک را به نشست دوحه بفرستد ولی بعد حتی با وجودی که در این خصوص قول داده بود،در ساعت آخر از این تصمیم هم عقب نشینی کرد. راه پر پیچ و خم زنگنه در طی این مسیر در پاسخ یک پرسش ساده نهفته است : دلیل این همه تامل و دودلی و حدس و گمانه زنی برای شرکت در یک کنفرانس نفتی که در آن 18 کشور دیگر بزرگ تولید کننده نفتی حضور دارند چیست ؟پاسخ را باید در رقابت های سرسختانه جناحی در تهران جستجو کرد. در بحبوحه فضای سیاسی ملتهب کنونی که زنگنه و قاطبه دولت حسن روحانی رئیس جمهور ایران تحت فشارهای بی امان از سوی مخالفان قرار گرفته اند تا نشانه ای از مزایای اقتصادی حاصل از امضای توافقنامه جنجال برانگیز هسته ای را ارائه کنند، نشست دوحه به مثابه پوست موز یا دامی بود که زنگنه ترجیح داد تا ریسک شرکت در آن را نپذیرد. در کانون این محاسبات این نکته قرار داشت که دولت روحانی به شدت مراقب بود تا در خصوص سیاست نفتی خود یا رقابت منطقه ای با عربستان در جاهایی مانند سوریه، در موضع ضعف در برابر ریاض قرار نگیرد. اهمیت مسئله سعودی ها در بطن سیاست نفتی ایران به قدری بود که حتی برخی از طرفداران نیم بند دولت میانه روی روحانی را وادار کرد تا در مقام دفاع از تصمیم دولت برخیزند. یکی از آنها سعید لیلاز از اقتصاد دانان برجسته اصلاح طلب بود که اعلام کرد: « این کار نادرستی است که روسیه و عربستان سعودی که هر کدام روزانه 10 میلیون بشکه نفت تولید می کنند،از ایران بخواهند که برای افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی ، همین یک میلیون بشکه تولید خود را کاهش دهد.» ولی مسئله در اینجا خیلی عمیق تر از صرفا بازی با کلمات درباره تولید نفت جهانی بود. در اساس هر مسئله سیاسی که سعودی ها را در بر بگیرد ، از سوی دولت روحانی با دقت و مراقبت شدید دنبال می شود. وی در داخل کشور تحت فشار شدید قرار دارد تا اتهامات منتقدان را مبنی بر نداشتن عزم کافی برای تامین منافع ملی ایران برطرف و خنثی سازد. به عنوان مثال شاهدان از جدال ایران و عربستان سعودی در نشست اخیر سازمان کنفرانس اسلامی در ترکیه سخن می گویند که ریاض در آن موفق شد برای تصویب قطعنامه ای ضد ایرانی که در آن ایران حامی تروریسم و عامل دخالت در امور داخلی دیگر کشورها معرفی شده است، حمایت کافی را کسب کند. ایرانی ها از این قضیه ناراحت بودند و روحانی نمی توانست در دوحه یک تحقیر دیگر را در این باره به جان بخرد. به همین علت بود که هیچ نماینده ای از ایران در نشست نفتی قطر شرکت نکرد. از نقطه نظر شخصی وزیر نفت ایران نیز دلایل خوبی داشت تا این خطر را به جان نخرد. از زمان بازگشت وی به وزارت نفت پس از انتخاب حسن روحانی به سمت ریاست جمهوری در اوت سال 2013 ، زنگنه همواره زیر ذره بین دقیق محافل در تهران قرار داشت. در مجلس فعلی تلاش هایی برای استیضاح وی به ادعای دخالت در فساد مالی در سالهای اخر دوران قبلی انتصاب وی در سمت وزارت نفت طی سالهای 1997 تا 2005 صورت گرفت. وی در دوره کنونی نیز در تلاش هایش برای اصلاح بخش گسترده انرژی داخلی، با مقاومت های سیاسی سرسختانه ای روبرو بوده است. بخش اعظمی از مخالفت هایی که زنگنه با آنها روبروست، به تلاش های بلندپروازنه وی در جهت احیای سطح تولید نفت و گاز و جذب سرمایه گذاری خارجی پس از برچیده شدن تحریمهای بین المللی مرتبط با مسئله هسته ای مربوط می شود. در شرایط کنونی زنگنه با توجه به سابقه طولانی کار در وزارت نفت، همچنان از حمایت کامل حسن روحانی رئیس جمهور برخوردار است. موفقیت ایران در دو برابر کردن میزان تولید نفت خود از زمان اجرایی شدن توافق هسته ای ، به جایگاه زنگنه در این میان کمک کرده است. با این همه هیچیک از این واقعیتها ، زنگنه را در برابر حملات سرسخت ترین دشمن سیاسی وی مصون نکرده است. در این شرایط و با توجه به مناقشات بی پایان و چند جانبه میان ایران و عربستان سعودی ، سفر به دوحه به هیچ وجه ارزش افتادن به این همه دردسر را نداشت.