مسیر فعالیتهای «استارتآپی» در ایران
مانند هر پدیده اقتصادی دیگری، ظهور فعالیتهای«استارتآپی» در کشورمان با تفاسیر و تعاریف متفاوتی روبهروست که در برخی موارد علاقهمندان سرمایهگذاری در این حوزه را با سردرگمی مواجه میکند.
ماجرای فعالیت«استارتآپها» و نقشی که در توسعه شاهراههای تجاری و اقتصادی دنیای «پسامدرن» به عهده گرفتهاند، موضوعی است که صفحه بنگاههای این روزنامه به تناوب به ابعاد گوناگون آن پرداخته است و تلاش کرده تا اذهان اهالی اقتصادی و فعالان بخش خصوصی را با زوایای مختلف آن آشنا کند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، «حمیدرضا احمدی»، دبیر کانون کارآفرینی و یکی از برگزارکنندگان رویداد استارتآپ ویکند در ایران، معتقد است که اهالی اقتصاد، سرمایهگذاران و کاربران ایرانی هنوز به درک درستی از مفهوم «استارتآپ» دست نیافتهاند و بیشتر در گیرودار تب و تاب جهانی آن هستند. احمدی بر همین اساس دست به کار شده و تصمیم گرفته تا تعریف خود از استارتآپ (با رویکرد بومی ایران) را ارائه دهد و تعریفی که از منظر وی جامعترین تصویر این نوع فعالیت در ایران را ارائه میدهد، با علاقهمندان این نوع فعالیت در میان بگذارد. در این شماره دیدگاههای دبیر کانون کارآفرینی را روی میز ارزیابیهای صفحه قرار میدهیم و از سایر فعالان استارتآپی ایران هم دعوت میکنیم که برای گفتمانسازی در خصوص اهمیت این نوع کسب و کار با ما تماس بگیرند. تعریف فعالیت استارتآپی در ایران یکی از بزرگترین اشتباهات کانون کارآفرینی ایران و بقیه فعالان حوزه استارتآپها، این بوده است که کمتر در مورد معنی یک کسب و کار استارتآپی بحث و گفتوگو کردیم و بسیار زیاد به معرفی استارتآپ ویکند، رویدادها و دورهمیهای مختلف توجه کردیم. نتیجهاش هم این شده است که یک گروه «استارتآپ» را با «استارتآپ ویکند» اشتباه میگیرند و گروهی هم هستند که استارتآپها را یک جور مد روز میپندارند و به ارزشهایی که شروع کردن یک استارتآپ میتواند برایشان داشته باشد باور ندارند. این بحث را باید خیلی وقت پیش شروع میکردیم ولی به قولی، جلو ضرر را از هر جا بگیری منفعت است. در ادامه 3 تعریف از یک استارتآپ آمده است که از منابع مختلف و تجربه شخصی به دست آمدهاند. البته خیلی از جوانب کارآفرینی شهودی است و از طریق تعاریف و روشهای بیشمار دیگری نیز میتوان یک استارتآپ را تشریح کرد. تعریف خیلی ساده یک استارتآپ: استارتآپ کسب و کاری است که قسمتی از آن مبتنی بر فناوری است. هر کسب و کاری که بر پایه فناوری است، لزوما استارتآپ نیست، ولی همه استارتآپها به طرزی از وب، موبایل، اینترنت و تکنولوژیهای جدید استفاده میکنند تا رشد بالایی داشته باشند و به تعداد کاربران بالایی برسند. اگر هیچ علاقهیی به استارتآپها ندارید و تا صد سال دیگر هم نمیخواهید یک استارتآپ راهاندازی کنید، همین توضیح برای شما کافی است. توضیحات بهتر و دقیقتری هم هست که در ادامه خواهد آمد ولی همین توضیح کار شما را راه میاندازد. همانطور هم که میبینید، استارتآپها چیز عجیب و غریبی نیستند که بعد از مدتی از «مد» بیفتند. تنها وقتی حباب استارتآپها خواهد ترکید که چه در ایران، چه در سیلیکون ولی، مشتریها از استفاده از تکنولوژی خسته بشوند. مثلا اگر یکی از مشتریان ثابت آمازون با خودش فکر کند که خرید از طریق سایت آمازون همچین هم خوب نیست و ترجیح بدهد سوار ماشین شده، در ترافیک بنشیند و به یک فروشگاه فیزیکی رفته و لپتاپ جدیدش را حضوری با پول نقد بخرد، در آن حالت، احتمال سقوط استارتآپها بسیار بالا خواهد بود؛ در غیر این صورت به از مد افتادن این کلمه امیدوار نباشید. توضیح قدری پیچیدهتر یک استارتآپ: در کنار رشد سریع و نسبتا ارزان، امکانی که نرمافزار و فناوری به این کسب و کارها میدهد Scalabity است که مقیاسپذیری یا گسترشپذیری ترجمه شده است. مقیاسپذیری یکی از مهمترین شرطهای یک استارتآپ است که توضیح آن کمی سخت و به شرح زیر است: «نامتناسب بودن رشد بالای یک کسب و کار، نسبت به هزینههای آن، مقیاسپذیری نام دارد.» استفاده از فناوری برای افزایش ظرفیتها آنچه گفته شده به چه معنی است؟ یعنی اگر به فرض درآمد کسب و کار شما نسبت به سال گذشته 10برابر شده باشد ولی هزینههایتان ثابت مانده باشد، احتمالا به مقیاسپذیری رسیدهاید. یا برعکس، اگر به فرض با 2 برابر شدن درآمد کسب و کار شما، هزینههایتان نیز 2 برابر شود، این کسب و کار مقیاسپذیر نیست (حداقل در آن مقطع). توجه داشته باشید مقیاسپذیر بودن یا نبود ربطی به موفقیت کسب و کار شما ندارد و در حالت دوم سود شما نیز قاعدتا 2 برابر شده و کسب و کارتان رو به رشد و پیشرفت است، ولی مقیاسپذیر نیست. کسب و کارهایی که مقیاسپذیر نیستند، معمولا خیلی زود به سقف میخورد. رستوران سر کوچه شما فقط ظرفیت پذیرایی از 100 نفر را دارد. اگر آن رستوران بخواهد درآمد روزانه خود را 2 برابر کند، باید یک شعبه دیگر با آشپز، میز و صندلی و گارسون جدید بزند که هزینههایش نیز 2 برابر میشود. ولی استارتآپی مانند اینستاگرام را در نظر بگیرید که از صفر تا 30میلیون کاربر را در 24 ماه طی کرد، ارزش یک میلیادر دلاری را از فیسبوک گرفت، ولی کلا 13 تا کارمند بیشتر نداشت. هزینههای اینستاگرام نسبت به رشد و تعداد کاربرانش بسیار ناچیز بود. یا استارتآپ واتس آپ که 450میلیون کاربر جذب کرده بود، به قیمت 13میلیارد دلار فروخته شد و 50 تا کارمند بیشتر نداشت. این شرکتها مقیاس پذیرند و دقیقا ارزش بالای آنها هم به خاطر مقیاسپذیری آنهاست. نرمافزار، وب، موبایل و تکنولوژیهای جدید خیلی میتوانند به مقیاسپذیری کسب و کار شما کمک کنند، چون یک سایت میتواند در ماه اول به 10 نفر سرویس دهد، همان سایت با سرورهای قویتر (که قیمت ناچیزی دارند) میتواند ماه بعد همان سرویس را به 10میلیون نفر عرضه کند. رشد استارتآپها همراه با مقیاسپذیری پس استارتآپها کسب و کارهایی هستند که رشد بالایی دارند و (معمولا از طریق نرمافزار و فناوری) میخواهند به مقیاسپذیری برسند. حالا شاید با خودتان بگویید که چه خوب، اگر میشود سرویس باارزشی ارائه کرد که با هزینههای ناچیز میلیونها کاربر داشته باشد، چرا همه استارتآپ نمیزنند؟ چون در حال حاضر هیچ فرمول ثابتی برای راهاندازی و رشد یک سرویس استارتآپی وجود ندارد. هیچ کس نمیتواند به شما بگوید که اگر فلان کار را شروع کنید و کیفیت محصولتان خوب باشد، بیشک ظرف 3 یا 4 سال میتوانید مثل زاکربرگ دنیا را بگیرید و میلیاردر شوید. همه استارتآپها در حال جستوجو برای پیدا کردن مدل تجاریای هستند که 1) مقیاسپذیر باشد و 2) مشتریان زیادی جذب آن شود. ترکیب این 2 مورد باعث میشود که خیلی از استارتآپها شکست بخورند. آمار جهانی میگوید که از هر 100 استارتآپ 90 تا از آنها شکست میخورند و از 10 تای باقی مانده فقط شاید یکی از آنها به موفقیت استارتآپهای معروفی مثل آمازون، فیسبوک و گوگل برسند. اکثر استارتآپها هیچوقت نمیتوانند مشتریان زیادی را جذب کنند. روشهای چابک در فعالیتهای استارتآپی احتمال بالای شکست، باعث شده است که استارتآپها به روشهای چابک و ناب، بیشتر و بیشتر رو بیاورند. بهجای اینکه از روز اول شرکتی ثبت کنند و سر سهم شراکت با هم دعوا کنند، یک گروه موقت تشکیل میدهند که از طریق آزمون و خطا، راههای مختلفی را امتحان کند. بهجای اینکه 6 ماه در اتاق خود را ببندند و کد بزنند، در ظرف 6 روز یک محصول اولیهیی به تعدادی مشتری عرضه میکنند تا ارزشهای محصول خود را با توجه به بازخورد مشتریان بسنجند. بهجای اینکه طرح تجاری 100صفحهیی تالیف و سعی کنند 5سال آینده را پیشبینی کنند، در 10 ساعت مدل تجاری خود را روی بوم کسب و کار پیاده میکنند و قدم به قدم با مصاحبه با مشتریان اولیه خود، به اعتبارسنجی فرضیات کسب و کارشان میپردازند. استارتآپها لازم است با برداشتن قدمهای کوچکتر، حساب شدهتر و با ریسک پایینتر جلو بروند. پس تعریف آکادمیک یک استارتآپ میشود: «یک سازمان موقت که در جستوجوی یک مدل تجاری مقیاسپذیر و پایدار است.» ولی این تعریف هم کاملا تمام زوایا و شرایط یک استارتآپ را توضیح نمیدهد. استارتآپها مثل شطرنج میمانند، قواعد بازی را میتوان در چند دقیقه یاد گرفت ولی حرفهیی شدن، پیشبینی نیازهای بازار آینده و ضریب موفقیت بالا، سالها تمرین لازم دارد. دلیلی که شور و شوق زیادی در ایران پیرامون مباحث استارتآپی است، جمعیت بالا، تحصیلکرده و جوان، به علاوه نفوذ اینترنتی بالای این کشور نسبت به کشورهای منطقه است. همچنین به دلیل راهاندازی G3 توسط اپراتورهای نسل اول و دوم و رشد بسیار بالای استفاده از تلفنهای هوشمند، فضای مانور و گسترش بالایی در اختیار کسب و کارهای حوزه تجارت الکترونیک و استارتآپها قرار گرفته است. امیدواریم موفقیت آنها باعث انگیزه بیشتر در نسل بعدی از کارآفرینانی شود که صرفا به کارمندی یا داشتن یک کسب و کار کوچک قانع نیستند.