سو استفاده کاسبکاران از «دیوار مهربانی»
عمر دیوارهای مهربانی به یک سال نرسیده، ترکهای نامهربانی معدودی کاسبکار به جانشان نشسته است.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ایران ، ایده خلاقانه و خیرخواهانهای که چند ماه پیش از یک شهر شروع شد و چند هفته نگذشته به شهرهای دیگر رسید و در چشم بر هم زدنی بیشتر دیوارهای این شهر را تصاحب کرد، در فاصلهای نه چندان طولانی، از بیشتر انگیزهها و امیدهایی که آن را بارور میکردند تهی شده است... قد دیوارها بلند نبود، اما طبع آدمهایی که قرار بود بخشی از روزیشان را از همین دیوارها بردارند بلند بود. شب که به نیمهها میرسید تا پایشان به یکی از این دیوارها برسد، جالباسیها همه خالی شده بود و روزها هم چه کسی میتوانست نقاب آبرو را از چهره غم آلودشان بردارد تا نگاهی آلوده، رنج نامهربانیهای روزگار را برایشان دو چندان نکند؟!... قصه دیوارهای مهربانی از یک طبع بلند شروع شده بود، همان روزی که یک دیوار در شیراز، آبی شد و بعد خیلیها از این شهر به آن شهر و از این محله تا آن محله دست به کار شدند تا «نیاز داری بردار، نیاز نداری بذار» بیش از همه شعارنوشتههای این روزها، در تکیه کلامهای مردم کوچه و بازار و هشتگزدنهای فضای مجازی داغ شود.
ایده درست بود، تبش هم خیلی زود بالا رفت، اما از همان زمانی که پای کاسبکارهای اجناس دست دوم به دیوارهای این شهر رسید، قصه کمک خواهیها و کمک رسانیها هم عوض شد. برای همین حالا فهمیدن اینکه سرقفلی کدام دیوار به نام کدام آدم خورده است، چندان سخت نیست، کافی است چند دقیقه روبهروی دیوارمهربانی نزدیکیهای متروی فاطمی توقف کنید، دستتان به جالباسی بخورد، کارتان تمام است، آدمهایی که تا وقتی به دیوار نزدیک نشده اید، پنهان اند، به یکباره دورهتان میکنند تا مبادا جنسی را از دست بدهند. برای همین خیرین ساک را زمین نگذاشته، لباسها روی هوا غلت میزند، اگر سالم بود که هیچ، اما اگر نه! جایش روی زمین زیر دست و پای آدم هاست.
این البته روایت بیشتر دیوارهای مهربانی این روزهاست، کمی آن طرفتر از میدان فاطمی، خیابان شهید بهشتی هم حال و روزی شبیه این دارد، مرد موتور سواری که ظاهرش داد میزند، احتیاجی به شال و روسریهای زنانه ندارد، پس از چند دقیقه، بدون آنکه از نگاههای سنگین عابران واهمهای داشته باشد، اجناس را زیر و رو کرده و لباسهای سالم را داخل ساک بزرگی که روی موتورش انداخته، سوار میکند. دیوار مهربانی مسجد النبی خیابان امیرآباد هم از دست آدمهایی که وقت و بیوقت به بهانه نیاز، لای لباسها و کفشها پرسه میزنند و گوشه دیوار را به کثیفترین جای ممکن تبدیل کردهاند، در امان نمانده است. مردم میگویند، از وقتی این دیوار رنگ آمیزی شده، سرو کله آشغال جمع کنهای دوره گرد هم به جای سطلهای زباله به اینجا باز شده است! خانمی که در گوهردشت کرج مینشیند هم حرفهای جالبی دارد. او میگوید با چشم خودش دیده است که آقای پژو سواری روزانه کیف و کفشها و کت و شلوارها را داخل صندوق عقب ماشینش میگذارد و بعد در «زور آباد» و حاشیههای شهر به قیمتهای نه چندان بالا میفروشد. مثل همان دوره گرد بیچارهای که خرج اعتیاد خودش را از همین راه تأمین میکند... حال و روز یخچال میدان شوش هم چندان مساعد نیست، این روزها اگر گذرتان به پایانه تاکسیهای شوش برسد، «یخچال خالی» تنها تصویر بازمانده از مهربانیهایی است که تا چند ماه پیش لطفش شامل حال خیلیها شده بود.
«حسین ایمانی جاجرمی»، جامعه شناس معتقد است که اگردر پشت طرح این دیوارها و یخچالها که این روزها اغلبشان به صورت خودجوش راه افتادهاند، ظرفیت اجتماعی مثل تشکل های مردمی و خیریهها وجود داشته باشد، موفق خواهند بود و در غیر این صورت کارکرد اصلی خودشان را از دست میدهند. وی تأکید دارد که کمکها باید سازماندهی شود و بدون سازماندهی اجتماعی نمیتوان به نتایج خیرخواهانه رسید، چراکه ممکن است افرادی در این زمینه منتفع شوند که نیازمند واقعی نیستند. از طرفی مساجد نیز میتوانند مدیریت این خدمات را بر عهده بگیرند. جاجرمی هم مثل خیلیهای دیگر معتقد است کار خیلی خوب شروع شده، اما به نیمهها که رسیده نتوانسته افراد فرصت طلب را حذف کند. البته به گفته او حالا وقت روی کار آمدن نسل دوم دیوارهای مهربانی است چراکه این حرکت برای نهادینه شدن نیاز به زمان دارد و باید در اهداف و اجرا بازنگری شود.