x
۱۹ / فروردين / ۱۳۹۵ ۱۳:۱۲

قاتل سپهر کوچولو بیمار روانی نیست

قاتل سپهر کوچولو بیمار روانی نیست

با گذشت بیش از هفت ماه از سر بریدن کودک 10 ساله زیر بازارچه خیابان وحدت اسلامی، کمیسیون ویژه پزشکی قانونی، سلامت روحی و روانی اشکان قاتل 35 ساله را تایید کرد.

کد خبر: ۱۲۲۴۹۲
آرین موتور

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از اعتماد ، آخرین نخستین جلسه کمیسیون پزشکی این پرونده روز چهارم اسفند گذشته برگزار شد و اشکان قاتل ٣٥ ساله از سوی متخصصان پزشکی قانونی مورد بررسی سلامت روحی و روانی قرار گرفت. حالا بعد از گذشت یک ماه با تایید سلامت روحی و روانی عامل جنایت پرونده بار‌دیگر در شعبه سوم دادسرای امور جنایی به جریان افتاده است. توهم صدایی که گفت سپهر کوچولو را بکش پرونده قتل سپهر مربوط به شهریورماه سال گذشته است. روزی که حادثه قتل سپهر اتفاق افتاد، روزی شبیه همه روزهای گرم و طولانی آخرین روزهای شهریورماه بود. کولر خانه آخرین زورهایش را برای سرد نگه داشتن هوای خانه می‌زد و ظرف غذای ناهار ظهر در انتظار نانی بود که قرار بود سپهر از نانوایی سر کوچه بخرد. لیلا پول نان را کف دست پسرش گذاشت و رفت تا میز غذا را بچیند. چند دقیقه بعد زنگ در خانه به صدا در آمد و زن همسایه در آیفون گفت: «لیلا خانوم بیا ببین این پسر شماست؟» لیلا روسری سر کرد و رفت تا پسرش را به خانه برگرداند.

لیلا فاصله در خانه تا سر کوچه را طی کرد و جلوی چشم‌های از حدقه درآمده همسایه‌ها جسد پسربچه ١٠ساله‌ای را دید که با گلوی بریده به خون غلتیده بود. با خودش گفت: «این پسر منه؟ این سپهره که رفته بود نون بخره برگرده؟» اشکان مرد ٣٥ ساله معتاد به شیشه در روزهای بازجویی همه ماجرا را در چند جمله گفت و از آن پس لب به سکوت گذاشت. چند سالی است که تحت درمان روانپزشک هستم و شیشه مصرف می‌کنم. در روز جنایت صدایی به من گفت چاقو را از آشپزخانه بردار و به خیابان برو وقتی به خیابان رفتم سپهر کوچولو را آنجا دیدم او را در رویاهایم قبلا هم دیده بودم همان صدا به من دستور داد او را بکشم، باور کنید چیزی از صحنه جنایت به خاطر ندارم و نمی‌دانم سپهر کوچولو را چگونه کشتم.

همین سکوت طولانی باعث شد تا بازجوی پرونده او را به امین‌آباد بفرستد تا در فرصت مناسب وضعیت سلامتی روان او بررسی شود. اما دی‌ان‌ای خون روی چاقویی که سپهر با آن کشته شده بود و دی ان‌ای خون لباس سپهر با هم مطابقت داشت و این در کنار دلایلی دیگر حکم به قاتل بودنش می‌داد. لیلا بعد از شنیدن خبر تایید سلامت روانی اشکان از سوی پزشکی قانونی در گفت‌وگویی می‌گوید: «امیدوارم که دادگاه نهایی هم با این رای که به نفع من و پدر سپهر است، موافقت کند و در نهایت اشکان آن‌طور که باید مجازات شود. آن‌طور که به من گفته‌اند رای نهایی دادگاه با توجه به رای پزشکی قانونی داده می‌شود و پرونده مراحل مهمش را پشت سر گذاشته است. من و پدر سپهر قصاص اشکان را می‌خواهیم. اگر این اتفاق تصادفی بود می‌شد از آن گذشت کرد و رضایت داد. اما وقتی اتفاق به صورت عمدی می‌افتد و کسی که این کار را می‌کند به کرده خودش آگاه است، نمی‌شود خیلی راحت از آن گذشت. به قیمت بازگشت سپهر حاضر بودم بمیرم لیلا این را هم می‌داند که با اعدام اشکان هیچ‌وقت سپهر باز نمی‌گردد و سکوت خانه‌اش بی‌سروصدای سپهر ابدی خواهد بود اما می‌گوید: «من این را می‌دانم که با اعدام اشکان زندگی سپهر بازنمی گردد اگر این اتفاق می‌افتاد حاضر بودم با جان خودم بازی کنم و به قیمت برگشتن سپهر کاری کنم که اشکان اعدام نشود. اما سپهر دیگر بر نمی‌گردد. حتی اگر وضعیت روحی اشکان در آن روز به خاطر مصرف مواد متعادل نبوده هم به نظر من باید مجازات شود چون او با آگاهی مواد مصرف کرده و بعد از خانه‌اش بیرون آمده و قتل را انجام داده است. من روزی که کمیسیون پزشکی سپهر برگزار شده بود به پزشک‌هایی که آنجا بودند هم گفتم من اگر عصبانی باشم خودم را ناراحت می‌کنم. ظرف توی خانه‌ام را می‌شکنم یا خسارتی وارد می‌کنم که بقیه نخواهند تاوان آن را بدهند آن روز هم اشکان اگر از چیزی ناراحت بوده چرا باید چاقو به دست سر کوچه بایستد و منتظر پسربچه‌ای که چند دقیقه پیش برای خرید نان از خانه بیرون رفته بماند و گلوی او را ببرد و فرار کند. آن‌وقت باز هم به یاد نیاورد که چه‌کار کرده. اما بعد برود و چاقو را در ناصرخسرو بفروشد و مخفی شود. لیلا همچنان در انتظار گشوده شدن قفل دهان اشکان است تا روایت را از زبان او بشنود.

او در گفت‌وگو می‌گوید: «در یکی از جلساتی که برای بررسی سلامت روانی اشکان تشکیل شده بود روبه‌رویش ایستادم و در چشم‌هایش نگاه کردم تا داستان را برای نخستین بار از زبان خودش بشنوم. اما اشکان لام تا کام صحبت نکرد. سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت. حتی خواهرم که کنار من ایستاده بود چند بار با صدای بلند به اشکان گفت: «سرت را بالا بیار، با تو حرف می‌زنم، تو سر سپهر را با چاقو بریدی؟ تو سپهر را کشتی؟ چرا کشتی؟ انگیزه‌ات از کشتن سپهر چی بود؟ اما اشکان حتی سرش را هم بالا نیاورد و همچنان چشم‌هایش را روی هم گذاشته بود و سرش را پایین انداخته بود. من هنوز هم می‌خواهم داستان را از زبان اشکان بشوم. اشکان هنوز درباره روز حادثه چیزی نگفته. اینکه سپهر را قبلا دیده بوده یا نه؟ اینکه در ذهنش درباره قتل سپهر چه می‌گذرد. چرا آن روز سر کوچه منتظر سپهر ایستاد تا از مغازه بیاید و با چاقو گلویش را برید.»

نوبیتکس
ارسال نظرات
x