آنگلامرکل چگونه اتحاد اروپا را حفظ کرد؟
«آنگلامرکل»، صدراعظم آلمان، در سال 2015 میلادی از سوی مجله تایم به عنوان چهره سال انتخاب شد؛ این برای نخستین بار از سال 1986 بود که یک زن این عنوان را از آن خود میکرد. اما چرا این انتخاب مهم بود؟
مهمترین دلیلی که باعث شد آنگلامرکل حائز این عنوان مهم شود، نقش راهبردی او در حل بحران بدهی اروپا به خصوص یونان و ایستادگی مثالزدنی در حمایت از پناهجویان جنگی و گشودن مرزهای اروپا به روی آنها بود. به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از اقتصاد، به این ترتیب، نام مرکل در کنار تنها چهار زنی قرار میگیرد که به عنوان چهره سال برگزیده میشوند. مجله تایم در سال 2015 اعلام کرد: مرکل، نقشانکارناپذیری در مدیریت بحران سریالی بدهی در اروپا ایفا کرده است. از نظر این مجله، مرکل همچنین توانسته به خوبی پاسخ غرب را به دستدرازی «ولادیمیر پوتین» به خاک اوکراین بدهد. این روزها و با توجه به شرایط بحرانی اروپا، به هر سمتی که نگاه کنیم، تنها یک رهبر اروپایی را مشاهده میکنیم که جلوتر از همه حرکت میکند و در عین اینکه نقش مادرانه خود را برای اروپا ایفا میکند، قدرت رهبری خود را نیز به رخ همقطارانش میکشد. هر چند او این روزها با مهمترین چالشهای حیات سیاسی خود روبهروست اما اروپا بیش از هر زمان دیگری به او نیاز دارد زیرا در اروپا، نه «فرانسوا اولاند» قدرت چنین ادعایی را دارد و نه «دیوید کامرون» که بهرغم پیروزی فاتحانه در انتخابات نخستوزیری در حال تضعیف بریتانیای کبیر به انگلیس کوچک است، چنین قدرتی را ندارد تا بر اروپا حکمفرمایی کند. حال ایتالیا نیز چندان تعریفی ندارد چرا که «متیورنزی»،نخستوزیر این کشور کاملاً درگیر مشکلات عدیده اقتصادی کشورش است. در این میان، تنها آنگلامرکل، که 10 سال از فعالیتش در سمت صدراعظمی آلمان میگذرد، توانسته در این دوران سخت رشد کند. نقش او در مدیریت بحران بدهی اروپا انکارناپذیر است. هر چند او در ابتدا دستپاچه نشان داد اما در ادامه توانست با مدیریت صحیح خود، کشورهای عضو یورو را دوباره با هم متحد کند. در مورد بحران اوکراین نیز او تنها رهبر اروپایی بود که توانست سایر رهبران اروپا را به اعمال تحریمها علیه روسیه مجاب کند. جالب اینجاست که پوتین با وجود این موضع سخت مرکل در قبال کشورش، او را تنها رهبر اروپایی میداند که «ارزش مذاکره» را دارد. او در بحران پناهجویان نیز علاوه بر حفظ منافع و مواضع اروپا، یکه و تنها به یاریپناهجویان شتافت و توانست با این اقدام چند کشور اروپایی را نیز با خود همراه کند تا مرزهای خود را به رویپناهجویان باز کنند. هر چند این اقدام او با انتقادهای بسیاری نیز همراه شد و منتقدان تاکید میکنند این کار به ورود تروریستها به قلب اروپا و درنهایت مرگ سیاسی خود مرکل منتهی خواهد شد. در هر دو بعد سیاست داخلی و خارجی، به خصوص در طول بحران حوزه یورو، رویکرد مرکل در نوع خود یکی از محتاطانهترینها بوده است. او در تمام این مدت از داشتن نگاه کلی احتراز کرده و تنها زمانی تصمیمگیری کرده که امکان آن بوده و بیشتر از آنکه افکار عمومی را شکل دهد، تنها منعکسکننده این افکار بوده است. برخلاف اینپیشزمینه،مرکل در بحران پناهجویان نقش بسیار پررنگ و مثالزدنی داشته است. در حالی که خیل عظیم پناهجویان عرب و آفریقایی به سمت جزایریونان، ایتالیا و ایستگاههایراهآهن در اروپای شرقی روانه میشدند، که در این راه پرمخاطره نیز بسیاری جان خود را از دست دادند، بانوی اول آلمان، ایستادگی متهورانهای داشت و ضمن محکوم کردن «بیگانههراسی»، به ورود پناهجویان و جنگزدههای سوری،یک راهحل اروپایی برای این بحران در حال انفجار ارائه کرد. بخش قابل توجهی از قدرت مرکل را میتوان در اهمیت سیاسی و اقتصادی آلمان جست. این کشور امروز قدرتمندترین و بزرگترین اقتصاد اروپاست. مرکل همچنین، عقبه سیاسی زیادی دارد و امروز یکی از باسابقهترین رهبران اروپایی است. او از جنبه اخلاقی و رفتاری، شخصیت بارزی دارد به طوری که در بحث پناهجویان، بدون آنکه در نگاه بیطرفانه و اروپایی خود خللی ایجاد کند، از مصالح کشورش دفاع کرد و حتی دارایی کشورش را نیز برای نجات یورو از خطر ازهمپاشیدگی به خطر انداخت. از همه اینها مهمتر آنکه، در بازار داغ رفتارها و شعارهای پوپولیستی در اروپا و جهان، او این موفقیت را بدون دامن زدن به جریانهای ضداروپایی و شعارهای پوپولیستی کسب کرد. او بهجای آنکه به ایرادها و خلاهایی که اتحادیه اروپا به آن دچار است دامن بزند، سعی کرد نقش یک ستون و حامی را ایفا کند. گرچه مرکل هم مانند سایر سیاستمداران عاری از عیب و کاستی نیست اما توانسته با زیرکی خاص خود، و با تغییر مواضع به موقع، ضمن قبول سیاستهای چپ میانهرو، حزب راست میانه را به سلطه خود درآورد. او با سیاست بدون هیاهوی خود توانسته مانند عقربیبیسر و صدا رقبای خود را از میان بردارد. این محتاط بودن ذاتی مرکل باعث شده تا به او لقب «مرکلن /Merkeln»، به معنای «ناتوان از اتخاذ تصمیمات بزرگ» داده شود. منتقدان مرکل معتقدند که همین ترس و محافظهکاری بیش از اندازه او در تصمیمگیریهای حساس درباره مشکلات حوزه یورو، سبب عمیقتر شدن بحران یورو شد. اما نباید فراموش کرد که این نهتنها ترس، بلکه جسارت بود که مرکل را با بزرگترین چالش دوران سیاسی خود روبهرو کرد. مخالفت جدی با تعیین سقف برای پذیرشپناهجویان سبب شکلگیری برخی انتقادهای داخلی و خارجی از او شد به طوری که این اعتراضات به شهرداریهای آلمان نیز کشیده شد و حتی صدای برخی از متحدان این کشور هم درآمد و حتی مرکل را به «امپریالیسم اخلاقی» متهم کردند. بااینحال، تحت رهبری قاطعانه مرکل، چهار سیاست در حال شکلگیری است که شامل پذیرش بدون قید و شرط پناهجویان، به اشتراک گذاشتن و تقسیم بار مسوولیت پذیرش پناهجویان میان کشورهای اروپایی، تقویت کنترل و ساماندهی پناهجویان در خارج از مرزهای اروپا و همینطور مذاکره با کشورهای ترانزیت میشود. اروپا این روزها با سختترین بحرانهای اخیر خود مواجه است. در حالی که اتحادیه اروپا مدام با تهدیدازهمپاشیدگیروبهروست، سوال اینجاست که چه کسی و چگونه میتواند آن را از تجزیه شدن نجات دهد؟ هرچند مرکل مقصر این واقعیت تلخ نیست اما او میتواند تنها امید این قاره برای گذر از مشکلات کنونی باشد. پس به نفع اروپاست تا به جای آنکه او را در مواجهه با این بحرانها تنها بگذارد، به او کمک کند. جالب اینجاست که سیاستمداران، پس از گذشت یک دهه فعالیت سیاسی در رأس قدرت، یا بازنشسته یا از کارافتاده شده یا در مسیر سرنگونی و زوال قرار میگیرند. اما درباره مرکل اوضاع کاملاً متفاوت است و امروز شاهد شکوفایی و بلوغ سیاسی او هستیم؛ درواقع بدون حضور مرکل به سختی میتوان موفقیت و حفظ قدرت اروپا را متصور بود.