آیا آموزش رانندگی در ایران استاندارد است؟
همه پوشه نارنجی رنگ در دست دارند. بعضیهایشان چنان سفت به پوشه کاغذی چسبیدهاند که نگو. آنها این پوشهها را هر روز با خود میبرند و میآورند تا زمانی که کارت جادویی را به دست آورند.
کارتی که به آنها اجازه میدهد مثل خیلیها در خیابانها ویراژ بدهند. صندلیهای آموزشگاه پر است. بعضیها به دیوار تکیه زدهاند و بعضی هم گوشهای چمباتمه نشستهاند و منتظرند . پسری جوان برای بار سوم آمده که امتحان پیش آیین نامه بدهد. اضطراب از سر و رویش میبارد و تابلوها وعلائم رانندگی را برای بارصدم دوره میکند.خانم مسنی برای بار دهم در امتحان آیین نامه ثبت نام میکند. یکی از هنرجوها از دست مربیاش عصبانی است و با مسئول آموزشگاه بحث میکند. مربیاش همیشه چند دقیقهای با تأخیر سر قرار آموزشیشان میآید. چند نفر از مربیها از راه میرسند، تا برنامه جدیدشان را بگیرند. خیلیها هم لباس سربازی به تن دارند. میگویند اگر گواهینامه داشته باشند در پادگان خوشبخت میشوند و دیگرلازم نیست کارهای سخت انجام دهند. کلی امتیاز دارد همین گواهینامه. چند مربی دیگر هم از راه میرسند؛ اغلب خسته و کلافه. ساعتها رانندگی و کلاچ ترمز و کلاچ ترمز در خیابانهای شهر و آموزش به کسی که میخواهد در 12 جلسه گواهینامه رانندگیاش را بگیرد، چندان هم آسان نیست.«دور دو فرمان، یک فرمان، پارک دوبل و دنده عقب تنها چیزی است که اینجا به ما آموزش میدهند. رانندگی که نیست، همه چیز برای روز امتحان تدارک دیده شده.»
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ایران ، مهسا 32 سال دارد و برای اولین بار در زندگیاش برای گرفتن گواهینامه رانندگی اقدام کرده. او از روز اولی که برای ثبت نام به اینجا آمد میگوید: «رفتم برای معاینه چشم، چشم پزشک گفت چرا حالا؟ حتماً فوبیا(ترس) داری که این همه سال نیامدهای برای گواهینامه. گفتم فوبیا کدام است؟ تا حالا فرصتش پیش نیامده. بیشتر فکر کردم با روانپزشک طرفم تا دکتر چشم. رفتم کلاس برای آیین نامه سرهنگ تند و تند چیزهایی را میگفت میرفت و بچهها هم مشغول مزه پرانی. الان هم که تمرین عملی دارم یا مربیام دائم با تلفن حرف میزند یا دائم غرغر میکند که ماشینش را خراب کردهام بس که خاموش میکنم. مگر این ماشین برای آموزش نیست. خلاصه اصلاً از آمدن به اینجا و آموزش رانندگی دلزده شدهام. با خودم فکر میکنم کاش پول داشتم یک پراید میخریدم و از شر این جور آموزش دیدن خلاص میشدم.»
خیلیها معتقدند آموزش رانندگی در ایران استاندارد نیست. 24 ساعت آموزش عملی و 6 جلسه برای آیین نامه از کسی راننده نمیسازد. میگویند در ژاپن از هفت سالگی فرهنگ ترافیک و نحوه رانندگی به کودکان تعلیم داده میشود و در بلژیک و تعداد دیگری از کشورهای اروپایی بیش از ۱۲۰ ساعت آموزش رانندگی اجباری است. حتی در برخی کشورهای عربی همسایه هم برای گرفتن گواهینامه ۸۰ ساعت آموزش در نظر گرفته شده. تا چندی قبل اما آموزش رانندگی در ایران تنها به 20 ساعت یعنی 10 جلسه دو ساعته خلاصه میشد و هنرجویان براحتی بعد از گذراندن 10 جلسه گواهینامه دریافت میکردند. در حالی که طبق بررسیهای ساده هم معلوم است که نیمی از همین افراد با وجود داشتن گواهینامه قادر نیستند به تنهایی رانندگی کنند.
نرگس یگانه مربی آموزشگاه رانندگی در شرق تهران است. او 13 سال سابقه مربیگری دارد و در گفتوگو با ما درباره نحوه آموزش رانندگی در ایران توضیح میدهد: «24 ساعت برای آموزش رانندگی واقعاً زمان اندکی است بویژه برای افرادی که اصلاً آشنایی با رانندگی ندارند. به بسیاری از شاگردانم توصیه میکنم، دلیل و برهان میآورم که این تعداد جلسه برای یادگیری مهارت رانندگی کافی نیست اما بیشترشان گوش نمیدهند. فکر میکنند مربی یا آموزشگاه قصد دارد سرکیسهشان کند. کمی جستوجو کنید ببینید آموزش رانندگی در سایر کشورها چند ساعت است؟ در 12 جلسه هنرجو فقط الفبای رانندگی را یاد میگیرد. به خیلی از شاگردهایم میگویم یاد کلاس اول خودتان بیفتید.
الفبا را یک سال طول کشید تا آموختید حالا چطور است وقتی به رانندگی میرسید میخواهید چند جلسهای همه چیز را یاد بگیرید. متأسفانه این خطرناکترین نوع آموزش است؛ در آرایشگری و خیاطی کسی با جان دیگری بازی نمیکند، مثلاً اگر ابروی کسی خراب شود به جانش لطمه نمیخورد اما این آموزشها را جدیتر از رانندگی برگزار میکنند.» او 30 تا 40 جلسه آموزش دو ساعته رانندگی را برای همه افراد ضروری میداند: «این تعداد جلسه برای کسانی که اصلاً با رانندگی آشنایی ندارند مناسب است و با این جلسات رانندگی را میآموزند اما باید برای مهارتآموزی بیشتر تلاش کنند و بیشتر هنرجویان هم بعد از امتحان تازه به فکر یادگیری مهارت میافتند.»
او همین مسأله را یک نقص بزرگ در آموزش میداند: «بیشتر هنرآموزان به فکر امتحانند یعنی میخواهند در کمترین زمان ممکن جلسات را بگذرانند. به خاطر همین آموزش در شهر و آن هم در نقاط خلوت شهر انجام میشود. من خیلی از کسانی را که گواهینامه میگیرند، اصلاً به عنوان راننده قبول ندارم. آنها از مهارتهای اصلی مثل دور زدن، گردش کردن، سبقت گرفتن و... چیزی نمیدانند و بیشتر اصول قبول شدن در امتحان را میآموزند. من خودم شاگردهایم را به بزرگراهها و نقاط شلوغ شهر میبرم اما خیلی ازمربیها اصلاً بچهها را به اتوبانها نمیبرند. آنها کار کردن با دنده 3 را هم بلد نیستند. او هم سیستم آموزشی و هم شاگردان را در این نحوه آموزش مقصر میداند:«میدانید در سیستم باید بازنگری جدی شود ما با آموزش مهارتی روبه رو هستیم که مستقیم با جان انسانها سر و کار دارد و باید برای بهبودش تصمیمگیری جدی شود. بارها خودم به افسرها اعتراض کردهام که اگر شاگرد را رد میکنید چرا فقط یک جلسه اضافه برایش مینویسید؟ درباره آیین نامه هم مدرسها برای آموزش، بهتر است وقت بیشتری اختصاص دهند. سؤالات هم که بیشتر مبتنی بر حفظ کردن است. اما برخی از شاگردان خودشان هم مقصرند. من شاگردانی داشتهام که تحصیلات و فهم بالایی داشتهاند و از همان روز اول گفتهاند برای ما مهارتآموزی مهم است نه گرفتن گواهینامه. ولی تعداد این افراد واقعاً اندک است.
او بارها تأکید میکند که پروسه گرفتن گواهینامه باید سختتر شود و این طور نباشد که هنرجو بعد از گرفتن گواهینامه و چند بار تصادف و داغان کردن چند ماشین و وارد کردن ضربات جانی به خود و دیگران رانندگی را بیاموزد. محمد 24 ساله یکی از هنرجویانی است که در آموزشگاه رانندگی میبینم. برای بار سوم در امتحان آیین نامه شرکت میکند: «من نمیگویم پروسه گرفتن گواهینامه سخت است. نه اتفاقاً سخت نیست بلکه بیشتر برنامهریزی نشده و غیر استاندارد است. برای همین امتحان «پیش آییننامه» مجبور شدهام سه بار امتحان بدهم اما فکر نکنید اشکال از من است؛ آموزشگاه کتابی را به من معرفی کرد و من آن را خواندم وقتی رفتم سر جلسه امتحان فهمیدم اصلاً از آن کتاب سؤالی نیامده. بچهها به من خبر دادند سؤالات از کتاب قدیمی میآید. مجبور شدم کتاب قدیمی را از یکی از مربیها قرض بگیرم. سؤالات هم که داستان دیگری دارد. بیشتر شبیه مچگیری است با فعلهای منفی و مثبت. یعنی آموختههای داوطلب را نمیسنجند بلکه بیشتر میخواهند در یک مدت کوتاه مچش را باز کنند. امتحان شهر هم داستان خودش را دارد. مربی من به همه چیز و همه کس توجه دارد به جز به من. در طول راه معامله ماشین و خانه میکند. من هم خیابانها را دور میزنم و برای تمام شدن این جلسات لحظه شماری میکنم. این نحوه آموزش ایراد جدی دارد.»
ساده و ارزانترین آموزش و بازی با جان انسانها برخی معتقدند اگر تعداد جلسات آموزش رانندگی در ایران از 12 جلسه به بیشتر از آن افزایش یابد، هزینه شهریه هم به مبلغی بیش از دو میلیون تومان افزایش پیدا میکند که این در عمل ممکن نیست. محمد رضا استادی، رئیس هیأت مدیره کانون آموزشگاههای رانندگی کشور هم گرفتن رانندگی در ایران را ساده و ارزان میداند: «آیا برای حفاظت از جان انسانها نباید سیستم این نوع آموزش را جدیتر کرد؟ متأسفانه کشور ما در رتبه هشتم تصادف خیزی جهان قرار دارد. درحالی که این اصلاً پسندیده نیست. بحث در آموزش رانندگی تعداد جلسات آموزشی نیست بلکه باید آموزش ما مشابه کشورهای پیشرفته دنیا بازنگری و به روز شود.» از آموزشگاه بیرون میآیم و به پوشههای زردرنگی فکر میکنم که بزودی تبدیل به کارتی برای نشستن پشت رول میشوند. اگر این پروسه طولانیتر و هزینهبرتر شود، اگر آموزشها جدیتر شوند، چند هزار از تلفات رانندگی ما کاهش خواهد یافت؟