قتل ناموسی در باغ متروکه
مامور زندان، فاروق را از دادگاه بیرون برد تا فریبا بدون ترس ماجرای قتلی که با تجاوز به او شروع شده بود را تعریف کند. زن 30 ساله کوتاهقامت چهار سال پیش خود را به پلیس معرفی کرد تا پروندهای قطور با اتهامهای قتل و جنایت بر میت برای او باز شود.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از اعتماد ، فریبا اهل افغانستان است اما سالهاست در ایران زندگی میکند. او روز گذشته در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی مقدم، ماجرا را از دوستیاش با نسیم، شاکی پرونده شروع کرد: «من با مقتول فامیلم. آن روز رفته بودم از نسیم ٣٠٠ هزار تومان پول قرض کنم که برادرش احمد - مقتول - در را باز کرد. با دعوت او وارد خانه شدم اما نمیدانستم نسیم خانه نیست. دو سه دقیقه که گذشت میخواستم برگردم که احمد خودش را به در رساند و آن را قفل کرد. گفت: «در آسمانها دنبالت میگشتم، کجا میخواهی بروی؟» اول فکر کردم شوخی میکند اما ناگهان به سمتم آمد و چادرم را کشید.» فریبا عقب رفت و در کنج دیوار به دام احمد افتاد اما وقتی به خانه برگشت، چیزی به شوهرش فاروق نگفت: «آن روز احمد قسم خورد درباره ماجرا به کسی حرفی نمیزند. من هم که چند وقت پیش از آن عکسهای خصوصیام در محله پخش شده بود برای همین نمیخواستم فاروق از این ماجرا هم چیزی متوجه شود. اما احمد چند روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت از آزار من فیلم گرفته و اگر دوباره به خواستهاش تن ندهم، آن فیلمها را منتشر میکند. اینجا بود که مجبور شدم همهچیز را برای فاروق تعریف کنم.»
فاروق با شنیدن ماجرا در لحظه نقشه قتل احمد را کشید: «فاروق خیلی عصبانی شد. اول من را کتک زد. فکر کرد من موافق بودهام اما وقتی فهمید اشتباه میکند از من خواست درخواست احمد را قبول کنم و با او به سر قرار بروم. اول مخالفت کردم اما فاروق تهدیدم کرد که اگر به حرفش گوش ندهم من و خانوادهام را میکشد. او گفت میخواهد سر احمد بلا بیاورد و به او تجاوز کند و فیلم بگیرد.» حرفهای متهم با واکنش نسیم، خواهر مقتول روبهرو شد. او مدعی بود هیچ تجاوزی اتفاق نیفتاده و برادرش بیگناه کشته شده است اما فریبا با اصرار به وقوع تجاوز، به روز قتل رسید: «سرانجام احمد در باغی اطراف شهریار با من قرار گذاشت. به آنجا رفتیم. فاروق هم ما را تعقیب میکرد. وقتی به باغ رسیدیم، احمد از روی دیوار پرید و در را باز کرد. میخواستم وارد باغ شوم که فاروق به سمت احمد حمله کرد و پودر فلفلی که در مشت داشت را روی چشمهای او ریخت. احمد فریاد کشید و من هم همانجا از ترس بیهوش شدم.» فریبا چند ساعت بعد، با ضربههای سیلی فاروق به صورتش به هوش آمد: «تا به هوش آمدم، پرسیدم چه شده؟ احمد کجاست؟ اما فاروق سریع از من خواست به خانه برگردیم. مدام میگفت چیزی نشده تا اینکه رسیدیم خانه. آنجا تعریف کرد که چطور احمد را خفه کرده و جسدش را در دستشویی گذاشته.» حرفهای متهم در دادگاه برخلاف آن چیزی بود که در بازجوییها اعتراف کرده است. در برگهای پرونده قطور او ثبت شده که او پس از وقوع حادثه برای خواهرش پیامکی فرستاده و نوشته است: «احمد را کشتیم و جنازهاش را در دستشویی انداختیم.» فریبا اما ارسال این پیامک را نشانه ترس و اضطرابش دانست و بر بیگناهی خود تاکید کرد.
براساس آنچه در پرونده ثبت شده است، فاروق پس از کشتن احمد، جسد او را به دستشویی برده و رویش یک سنگ بزرگ گذاشته است. او شامگاه همان روز، با اصرار فریبا بار دیگر به باغ برگشته و جسد احمد را همانجا دفن کرده است اما پس از دستگیری فریبا، از ترس دستگیری، جسد را از خاک بیرون آورده، تکه تکه کرده و در همان اطراف انداخته است.
یک ساعت پس از رسیدگی به پرونده، وقتی نوبت به فاروق رسید، ماجرا طور دیگری تعریف شد. متهم به قتل برخلاف آنچه در بازجوییها گفته بود، قتل را انکار کرد: «وقتی ماجرا را فهمیدم، تصمیم گرفتم از احمد انتقام بگیرم. از فریبا خواستم به حرفهایش گوش بدهد. روز حادثه تا باغ تعقیبشان کردم و وقتی احمد در باغ را باز کرد به سمتش حمله کردم. گردنش را گرفتم. او چند ثانیه بعد بدنش شل شد اما هنوز زنده بود. همانجا رهایش کردم و با فریبا فرار کردیم. شب، به اصرار فریبا، همراه پسرداییام، دوباره به باغ برگشتم. دیدم جسد احمد در دستشویی است و یک سنگ بزرگ هم روی سرش گذاشتهاند. ترسیده بودم برای همین دفنش کردیم. وقتی فریبا خودش را به پلیس معرفی کرد دوباره نبش قبر کردم و جسدش را مثله کردم و همانجا انداختم.»
فاروق نیز اهل افغانستان است و فریبا همسر دوم اوست. او پیش از این در بازجوییها به قتل اعتراف کرده و گفته بود: «روز حادثه تعقیبشان کردم. هوا تاریک بود. وقتی به باغ رسیدند از پشت به احمد حمله کردم. در یک دستم چاقو داشتم اما از آن استفاده نکردم. احمد را با دست خفه کردم و جسدش را به دستشویی باغ بردم و رویش هم یک سنگ گذاشتم. شب که شد، فریبا گفت برو ببین چه بلایی سرش آمده. همان لحظه گوشی را برداشتم و ماجرا را برای پسرداییام تعریف کردم. با او به باغ رفتیم و جسدش را همانجا دفن کردیم. چند روز بعد، وقتی برای کار به شهری دیگر رفته بودم، پسرداییام زنگ زد گفت فریبا خودش را به پلیس معرفی کرده. ترسیدم لو بروم. به باغ رفتم و جسد را از خاک بیرون آوردم. تکه تکه کردم و در همان اطراف انداختم.»
پرونده متهمان پیش از این یکبار در شعبه ٧٤ وقت دادگاه کیفری استان تهران، با اعلام مهدورالدم بودن مقتول، به صدور احکام حبس و دیه برای آنها انجامیده است اما با رد این رای در دیوان عالی کشور، رسیدگی مجدد آن در اختیار قضات شعبه دوم قرار گرفته است. اگر برای قضات این شعبه، مهدورالدم بودن مقتول ثابت نشود، فاروق در یک قدمی چوبه دار قرار خواهد گرفت و فریبا نیز به حبس محکوم خواهد شد.