فوتبال ایران بی رودی فولر شد
رضا احدی کاپیتان سال های دهه 60 استقلال بر اثر ابتلا به بیماری سرطان کبد ، دارفانی را وداع گفت. مرحوم احدی در هفته های گذشته به خاطر این بیماری در بیمارستان ایران مهر تهران بستری بود.
رضا احدی که در دهه 60 یکی از بهترین هافبک های استقلال و فوتبال ایران بود را سال ها هواداران این تیم ، به خاطر شباهتش با رودی فولر ، ستاره سرشناس آن سال های فوتبال آلمان به نام او می خواندند. احدی در سال های سخت جنگ تحمیلی و بایکوت تقریبا تعطیلی مطلق فوتبال ایران توانست یکی از نخستین لژیونرهای فوتبال ایران بعد از انقلاب باشد. او با حضور در دسته دوم فوتبال آلمان ، توانست در تیم اسن در بوندسلیگای دو بازی کند. آن زمان غیر از او تنها حمید علیدوستی بود که توانست تا این سطح پیش برود ، البته در همان سال ها ، بازیکنانی مثل محمد حسین ضیایی و نادر میراحمدیان هم توانستند به تیم فوتبال واشاش مجارستان بروند و این ها تقریبا بازیکنان بین المللی و اروپا رفته آن سال های فوتبال ایران شدند. به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از خبرآنلاین، احدی در سال های رو به انتهای فوتبالش ، یکی از آنهایی بود که مثل شاهرخ بیانی و مجید نامجو مطلق ، دوره کوتاهی را ب به باشگاه پرسپولیس رفت. او به اصرار امیر عابدینی راهی پرسپولیس شد تا در تیم یورگن گده بازی کند اما تنها یک بازی برای این مربی آلمانی به میدان رفت . تصمیمی که خودش می گفت تا روزهای پایانی عمرش در حافظه هواداران آبی ماند و لطمه بزرگی به سبک مربیگری اش وارد کرد. احدی که در اوایل دهه 80 توانست با تیم امید استقلال و عقاب و در کار با بازیکنان با استعدادی مثل مجتبی جباری ، امیرحسین صادقی ، خسرو حیدری ، آندو تیموریان و کلی ستاره جوان دیگر ، خود را به عنوان یکی از استعدادهای مربیگری آینده ایران معرفی کند. اما این موفقیت خیلی دیری نپایید .بعد از چند تجربه ناموفق در لیگ دسته اول ، او را هم اسیر مافیای فوتبال ایران کرد و دیگر در فهرست مربیان تیمدار قرار نگرفت. در اواسط دهه 80 می توانست با قرار گرفتن به عنوان دستیار ناصر حجازی برای خود بازگشتی دوباره داشته باشد اما با مخالفت عضو سرشناس فوتبالی هیات مدیره استقلال قرار گرفت. احدی دو هفته قبل از مرگش در این باره گفت:«یکی از بزرگان استقلال برای همان سابقه بازی ام در پرسپولیس با حضورم در کنار ناصر حجازی مخالفت کرد. اگر به کنار حجازی می رفتم ، قطعا سرنوشتم تغییر می کرد.» بد از آن او تقریبا فوتبال را به عنوان یک خاطره دنبال می کرد و مشکلات بسیار در زندگی ، وادارش کرده بود که برای گذران زندگی اش ، به فکر مسافرکشی باشد. همین چند وقت قبل بود که در مصاحبه ای گفت:« کار که عار نیست. مگر محمد رزمجو مسافرکشی نمی کند؟ من هم اگر شرایط این طور باشد ، باید بروم دنبال مسافرکشی.» و چه تلخ که از همان روز ، سرنوشت او بیماری بود و بستری در بیمارستان. درمانی که خیلی دیر آغاز شد . او زمانی در بیمارستان بستری شد که بیماری در تمام بدنش پخش شده بود و خیلی زود او برای این درد به کما رفت و بعد از عدم موفقیت در دیالیز خونش ، عفونت شدید ایجاد شده به خاطر از دست دادن کلیه ها ، خیلی دردناک یکی دیگر از ستاره های فوتبال ایران را از هوادارانش گرفت. مرگی تلخ که بخش عمده ای از آن به دلیل فراموشی بود . روحش شاد و یادش گرامی.