فاصله نسلی درایران 300سال است!
جامعهشناسان برای واژه «فرهنگ» حدود 500 معنا ذکر کردهاند که پرداختن به تک تک آنها و تطبیق آن با شرایط فعلی جامعه دشوار خواهد بود.
در برخی تعاریف، فرهنگ دربرگیرنده اعتقادات، ارزشها و اخلاق و رفتارهای متأثر از این سه، و همچنین آداب و رسوم و عرف یک جامعه معین تعریف میشود. در گونهای دیگر از تعاریف، آداب و رسوم شالوده اصلی فرهنگ تلقی میشود و صرفا ظواهر رفتارها، بدون در نظر گرفتن پایههای اعتقادی آن، به عنوان فرهنگ یک جامعه معرفی میشود و بالاخره در پارهای دیگر از تعاریف، فرهنگ به عنوان «عاملی که به زندگی انسان معنا و جهت میدهد» شناخته میشود. بر اساس هر کدام از این تعاریف اگر بخواهیم فرهنگ را تعریف کنیم باز هم ناگزیر از این هستیم که اعلام کنیم کشور ما دچار افول فرهنگی شده است. زنگ خطر این معضل را ابتدای سالهای 70 و مقارن با تحول یک باره نسلی، جامعهشناسان و انسانشناسان به صدا درآوردند، اما مشکل زمانی حالت بحرانی به خود گرفت که نسل دهه هفتادیها جای خودش را به هشتادیها و اخیرا متولدین سالهای نودی داده است که تغییرات بزرگ و تحولات عمیق را تجربه کردند و نسلی نو را رقم زدند. تغییر یکباره نسل و دگرگونی نسلی بین جوانان ایران از متولدین سالهای 60 به بعد شدت گرفت و این باعث شد از سویی هنجارها و الگوهایی که تا آن زمان مرسوم بود زیر سوال برود و بر عرف و مجموعه همه آن چیزی که تحت عنوان فرهنگ یک کشور از آن یاد میشود سایه بیندازد. پروفسور حسین باهر جامعهشناس، استاد دانشگاه، کارشناس رسانه، بنیانگذار مکتب رفتارشناسی و نویسنده در زمینه رفتارشناسی، جامعهشناسی، مشاوره و... در گفتوگویی تحولات نوپدید جامعه ایرانی و تاثیر آن بر فرهنگ و بافت فرهنگی را تشریح میکند. مشکلاتی که شاهد آن هستیم تا چه اندازه ریشه فرهنگی دارد؟ درباره مسائل اجتماعی ما شاهد ظهور آسیبهای نوپدیدی بهویژه در میان جوانان هستیم. به نظر من، ما در حال حاضر در چند زمینه در کشور دچار بحران هستیم. بحران سیاسی با محوریت مساله انرژی هستهای به سرو سامان رسیده است و تا حدی امید بهبود وجود دارد. بحران اجتماعی کشور ما در حال حاضر مساله خانوادههاست که از حالت تجمعی خانواده سابق درآمده و به شکل فردی تبدیل شده است. به هر حال این تغییرات خانواده اتفاقی بوده که وقوع آن چندان دور از ذهن نبوده است. خانواده در ایران سه تحول بزرگ را پشت سر گذاشت تا به شکل امروزی خود تبدیل شد. در درجه اول و در گذشته خانوادهها بسیار بزرگ و شامل اعضای مختلف اعم از پدربزرگ و مادربزرگ و سایر بستگان که ممکن بود با هم زندگی کنند بود و بعد از آن خانوادهها پنج یا شش نفره شد و بعد از آن هم شاهد خانوادههای دو نفره و نهایت سه نفره بودیم که میلی هم به گسترش و افزایش نداشتند. این روزها اما برخی جوانان و افراد جامعه میل به مجردی زندگی کردن دارند و این هم تحولی دیگر در سلسله مراتب تحول تاریخی خانواده در ایران است. بحران اساسی در کشور ما که ریشه بسیاری از مسائل است بحران فرهنگی است. در حال حاضر بین نسل جوان فعلی و فرد میانسالی که برای مثال 30 سال فاصله سنی با هم دارند تفاوت 300 ساله وجود دارد. تفاوت سنی در ایران تفاوت نسلی ایجاد کرده آن هم نه در حد نرمال بلکه به اندازه چندین قرن و دلیل آن هم اختلاط سنت و مدرنیته است. تفاوت نسلی در بین ایرانیان چه تبعاتی را به دنبال داشته است؟ میانسالان در کنار جوانان و پیرها در ایران تجربیات و برداشتهای متفاوتی از زندگی داشته و دارند. برای نمونه فردی که بالای 40 سال سن دارد بهتر این مساله را درک میکند که ایرانیان به رسومی مانند عید نوروز یا شب یلدا پایبند هستند و در کنار آن به اسلام و مراسم شرعی و مذهبی مانند عاشورا یا شب قدر نیز دلبستگی عمیق داشته و سعی دارند آن را به هر نحو ممکن به جا آورند؛ یعنی فرهنگ متولدین این نسل و افرادی که بالای 40 سال سن دارند متاثر از دو تاریخ است؛ یکی تاریخ 2500 ساله ایران و دیگری تاریخ 1400 ساله اسلام. اما درباره متولدین سالهای 60 و 70 در ایران باید گفت تاریخ برای این نسل ها هر 10 سال یک بار کامل عوض شده است. در کشوری زندگی میکنیم که شکافی عمیق بین نسلهای گذشته با نسل فعلی وجود دارد، در کنار اینکه حتی بین نسل فعلی هم متولدین دهه 60 با 70 و 70 با 80 و حتی 80 با 90 هم تفاوت های فکری فاحشی با هم دارند. در حالی که تغییرات نسلی که منجر به تحول نسلی شود باید هر 30 سال یک بار رخ بدهد آن هم نه در شکل شکافی عمیق، اما در ایران ما شاهد این هستیم که هر 10 سال یک بار نسلها بهطور کامل عوض میشوند و باورهای افراد نیز به فراخور آن شکل دیگری به خود میگیرد. این تحول سریع بحران قلمداد میشود. تحولات یک باره و دفعتی فرهنگ در کشور ما باعث شده در حالی که فرهنگ زیربنای همهچیز و کل اجتماع است ما در زمینههای دیگر مانند سیاست، اقتصاد و اجتماع هم با بحران روبهرو باشیم، زیرا همهچیز دفعتی و یک مرتبه تغییر کرده و فرصتی برای مطابقت با این اتفاقات برای نسل های جدید بهویژه ایجاد نشده است. بهطور کلی تغییرات اجتماعی برای کشورهای مختلف باعث رشد و پیشرفت شد. درباره ایران یعنی صرف نظر از این اشکالات نمیتوان برای تغییرات جهات مثبت هم قائل شد؟ موج جهانی و جهانی شدن از طریق امواجی که از رسانههای عمومی به ما میرسد همه دنیا را در برگرفته و هر دولتی که بتواند زودتر و بهتر خود را با این تغییرات همسو کند برنده میشود. اگر این تغییرات که به هر حال مثل همه نقاط دنیا در ایران هم رخ داد باعث همسو شدن با موج جهانی و پیشرفت کلی باشد مثبت است، اما متاسفانه در ایران این اتفاقات روند خوبی را طی نکرد. مشکل شکاف نسلی مردم کشور ما بر همه شئون و امور زندگی سایه انداخته و این جدال سنت و مدرنیته را ما در همه عرصههای اجتماعی شاهدیم. برای مثال در امر ازدواج جوانان یا مایلند ازدواج نکنند یا اگر ازدواجی صورت گرفت ترجیح میدهند بر اساس باورهای خودشان این اتفاق بیفتد، در حالی که اکثر خانواده ها هنوز هم برای ازدوج قالب و شکلی سنتی قائلند که اگر فرد در آن چارچوب قرار نگیرد از نظر خانواده از دست رفته است. عروس و دامادهای فعلی حتی در مواردی قبل از ازدواج هم با هم زندگی کردهاند و طبیعی است در این فضا رسومی مانند خواستگاری و عقد کردن زیر سوال میرود. تحولات نوپدید زندگی اجتماعی باید توسط دستگاه های دولتی رصد شود و میشود و این یک پروژه بلندمدت است. مساله مهمیکه در اغلب اقدامات فرهنگی از سوی مسئولان مورد غفلت قرار میگیرد این است که کار فرهنگی کار امروز و الان نیست و تغییر هرچند جزئی و اندک فرهنگ یک ملت نیازمند سالها وقت و پژوهش است و نباید در امور فرهنگی شتاب کرد. برای مثال اینکه برای مقابله با معضل فرهنگی تهاجم فرهنگی و نفوذ ماهواره ها دستور برخورد و جمعآوری یکباره همه دیشهای ماهواره صادر میشود این موثر نیست و باید ارتقای فرهنگی صورت بگیرد تا افراد خودشان خوب و بد را بشناسند و انتخاب کنند.