پیامک تسلیت ویژه شهادت حضرت رقیه (س) + عکس پروفایل

در این مطلب مجموعه ای از عکس و متن های زیبا برای شهادت حضرت رقیه گردآوری شده است که در ادامه مشاهده می کنید .
به گزارش اقتصاد آنلاین، روز پنجم ماه صفر مصادف است با روز شهادت حضرت رقیه (س) در خرابه شهر شام. کودکی که هنوز انگار صدای درخواست پدر از سوی وی، در کوچه پس کوچه های تاریک تاریخ بشری به گوش می رسد.حضرت رقیه فرزند امام حسین(ع) است.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.
دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود / زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود
درد رقیه تو پدر جان یتیمی است / درد سه ساله تو مداوا نمی شود
*********************************
گریه نکن! خرابه های شام، گهواره توست هزاران فرشته برایت آغوش گشوده اند،
گریه نکن! ارکانِ این هنگامه، روزی بر صخره های تاریخ نوشته خواهد شد
آه ای دوشیزه شبهای شیون و شعر! از این پس بر آغوش خسته ویرانه ها،
خوابِ پروانه هایی را میبینی که بر شاخه هایِ نازکِ احساست یخ میزنند.
********************************
ای شام! ای پیچیده در حرارت عصیان!
محکمتر بزن این تازیانه های پی در پی را که فردا از جای تازیانه ها،
هزاران بهار جوانه خواهد زد. خرابه هایت،
آرامگاه ملائکیست که بر دیوارههای ویرانِ شرم سر میکوبند
********************************
گُلی که خاک خرابه مزار و تربت اوست
سه سالهای است که زینب اسیر همّت اوست
ز نسل بتشکن مکّه است این دختر
شکستنِ بت شامی به دست قدرت اوست
*********************************
میروی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامیگذاری.
اندوهت را بر صورت خرابه میپاشی و میگذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی.
پدر آمد دل شب گوشه ویرانه به خوابم
ریخت از دیده بسی بر ورق چهره گلابم
گفت رویت ز چه نیلی شده زهرای سه ساله
مگر از باغ فدک بوده به دست تو قباله
*****************************************
با اضطراب آمد و با التهاب رفت / کوچکترین شهیده که غسالهاى نداشت
وقتى که از بساط گلویش گلایه کرد / آهى به سینه داشت، ولى نالهاى نداشت
رفت از شب خرابه و تشییع هم نشد / تنهاترین ستاره که دنبالهاى نداشت
هر چه آمد به سرت من سر نی بودم و دیدم
آن چه را زخم زبان با جگرت کرد شنیدم
تو کتک خوردی و من بر سر نی آه کشیدم
این بلایی است که روز ازل از دوست خریدم
********************************
این سه سالگی اوست که در ویرانهای کنار کاخ سبز،
به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است
********************************
عمه جان باغ ولایت ثمر آورده برایم
عوض میوه نایاب سر آورده برایم
سر باباست که خون جگر آورده برایم
صورت غرقه به خون از سفر آورده برایم
گرچه سه سال بیشتر ندارد،
اما صدسال شکایت از این اندک سال دارد؛
شکایتهایی که تاب باز گفتنشان را ندارد.
بغضها روی هم جمع شده است و به یکباره میخواهد فوران کند
**********************************
نبودی طعنه خار بیابان پای ما را زد
زبان کوفه خیلی حرفها را پشت بابا زد
میان راه دستی گوشوار از گوش من چید و
به دور از چشمهایت زخم سیلی بر رخ ما زد
**********************************
جرم او را کسی نمیدانست
جرم پروانه را نمیدانندآنچه مردم شنیده میگویند
رسمِ جانانه را، نمیدانند
چشمها را گشوده، مینالید
در فضای غریبِ ویرانه مثل شمعی که اشک میریزد
در سکوت حزینِ یک خانه
من رقیــــه دخترشیرین زبان شــــــــاه دینم
غنچه ی پژمرده ی بـــــــاغ امیــــرالمومنینم
هر دو عالم در دعا، محتاج دست کوچک مــــن
تا ابد حاجـــت روا گردنــــد از یک آمینـــــــــــــم
*******************************
ای عمه بیا تا که غریبانه بگرییم
رو از وطن و خانه، به ویرانه بگرییم
پژمرد گل روی تو از تابش خورشید
در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم
سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم
روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم
تازیانه چو عدو بر سر و رویم میزد
ناامید از همه کس روی به زینب علیهاالسلام کردم
*************************************
بود در شام میان اسرا
طفلى از هجر پدر نوحه سرا
خردسالى به اسارت در بند
مرغ بشکسته پرى پا به کمند
کودکى دستخوش محنت و رنج
جاى بگزیده به ویرانه چو گنج
یک گل دیگر از آن گلشن عشق
رفت در خاک و خزان شد به دمشق