به گزارش اقتصاد آنلاین، طبیعی است برای اینکه بتوانیم موفق تر باشیم باید بهترین تصمیم را در کوتاه ترین زمان اتخاذ کنیم. به عنوان مثال کسی که در سرمایه گذاری میان خرید ارز، بیت کوین یا بورس مردد است باید خیلی سریع به بهترین پاسخ دست پیدا کند اما این تصمیم نهایی و قطعی قطعا نباید به صورت مطلق باشد چرا که به قول قدیمی ها نباید " همه تخم مرغ هایمان را در یک بگذاریم" و این مثال درباره با تمام تصمیمات مهم زندگی صدق می کند.
فلج تحلیلی حالتی است که در آن بیشازحد درباره هر تصمیمی فکر میکنید؛ تاجاییکه هیچ گزینهای را انتخاب نمیکنید و حالتی از انفعال و بیعملی ایجاد میشود. این انفعال و ناتوانی در تصمیمگیری وقت و انرژی شما را هدر میدهد.از این رو ترفندهایی را بررسی خواهیم کرد تا راه ما را در رسیدن به تصمیمی درست هموار کند.
۱.تفاوت گذاری میان تصمیمات بزرگ و کوچک
تصمیمهای کوچک و بزرگ یکسان نیستند؛ پس براساس اهمیتِ هر تصمیم، بهاندازهای که لازم است، به آن توجه کنید و برایش وقت بگذارید.
تأثیر هر تصمیمگیری را در قالب یک بازه زمانی یکساله بررسی کنید. اگر تأثیر این تصمیمگیری به یک سال هم نمیکشد و تا یک سال آینده قرار نیست تأثیر مهمی در زندگی شما ایجاد کند و اشتباه در آن نیز پیامدهایی جدی برای شما ندارد (مثل اشتباه در انتخاب رنگ دفترچه یادداشت)، پس تصمیم کماهمیتی است. درنتیجه، نباید زیاد فکرتان را درگیر آن کنید و بهتر است که برای فکرکردن درمورد آن، کمترین زمان و انرژی را صرف کنید.
ولی اگر تصمیمی پس از یک سال نیز تأثیر مهمی در زندگیتان خواهد داشت و انتخاب نادرست پیامدهایی جدی برای شما دارد (مثل جدایی از کسیکه دیگر حس خوبی درباره او ندارید)، تصمیم بزرگی است و باید بهاندازه کافی برایش زمان بگذارید و درصورتلزوم تصمیمگیری درمورد آن مسئله را به تأخیر بیندازید.
۲.مهم ترین اهداف خود را شناسایی کنید
پیش از ورود به فرایند تصمیمگیری ابتدا اهداف اصلی خود در آن تصمیمگیری را شناسایی کنید. سپس از آن اهداف بهعنوان راهنمایی در فرایند تصمیمگیری استفاده کنید. این کار موجب میشود که سریعتر بتوانید به تصمیم درستی برسید.
برای نمونه، وبسایتی را در نظر بگیرید که مطالب ارسالی کاربران را منتشر میکند. در اینجا معیارِ صاحب وبسایت در تصمیمگیری درباره انتشاردادن یا انتشارندادن این مطالب میتواند آمار بازدیدکنندگان و درنتیجه میزان کسب درآمد وبسایت باشد؛ بنابراین وقتی درباره انتشار مطلبی تصمیمگیری میکند، از خود میپرسد آیا با انتشار این مطلب، بازدیدکنندگان بیشتری به وبسایت جلب میشوند یا خیر. اگر پاسخ این پرسش منفی باشد، دلیلی وجود ندارد که مطلب موردنظر را منتشر کند.
۳."بی عیب" بودن امکان پذیر نیست
اگر نمیخواهید درباره موضوع مهم و تعیینکنندهای تصمیمگیری کنید، لزومی ندارد کمالپرست باشید و بخواهید گزینهای عالی و بیعیبونقص را انتخاب کنید. بهترین کار این است که تصمیم نسبتا خوبی در مدتی مناسب بگیرید و سپس براساس آن عمل کنید؛ چون بههرحال هر انتخابی مزایا و معایب خودش را دارد و بهندرت پیش میآید که انتخابی عالی درست در همان مکان و همان زمان وجود داشته باشد. البته میتوانید بیشتر تلاش و فکر کنید تا انتخابی عالی و کامل پیدا کنید؛ ولی برای این کار باید زمان و انرژی زیادی هزینه کنید. در اینجا قانون ۸۰ ـ ۲۰ صدق میکند. طبق این قانون فقط برای رسیدن به ۲۰درصد بهبود بیشتر در تصمیم نهایی باید ۸۰درصد بیشتر تلاش کنید.
البته منظورمان این نیست که در تمام تصمیمگیریها گزینهای را بهصورت تصادفی انتخاب کنید. هرچه باشد، اثرات منفی کوچک نیز در طول زمان روی هم جمع میشوند و تأثیر منفی بزرگ و قابلتوجهی ایجاد میکنند. منظور ما این است که باید روش ۸۰ ـ ۲۰ را پیش بگیرید و گزینه نسبتا خوبی را انتخاب کنید و در پی انتخاب گزینه «عالی» نباشید.
۴.حذف گزینه های بد
وجود تعداد زیادی از گزینههای مختلف موجب آشفتگی و شلوغی فرایند تصمیمگیری میشود؛ بنابراین فورا گزینههای بد را حذف کنید تا ارزیابی گزینهها راحتتر شود. برای اینکه تشخیص دهید کدام گزینهها را باید حذف کنید، به اهداف خود برای این تصمیمگیری رجوع کنید (نکته دوم) و گزینههایی را که اطمینان دارید کمکی به برآوردهشدن اهداف شما نمیکنند، شناسایی و حذف کنید.
۵.به عقب نگاه نکنید
اگر در انتخاب گزینهها گیج و سردرگم شدهاید و نمیدانید کدام را انتخاب کنید، فقط یکی را انتخاب کنید و براساس آن عمل کنید. پس از انتخاب آن گزینه، دیگر به عقب نگاه نکنید و سایر گزینهها را مرور نکنید.
شاید این کار بهنظرتان بیپروایی و بیملاحظگی باشد؛ ولی اینطور نیست. دلیل نگهداشتن این گزینهها و حذفنشدن آنها در مرحله قبل این است که گزینههای منطقی و خوبیاند. اگر گزینهای که انتخاب میکنید، واقعا بد باشد، میبایست آن را در مرحله قبل حذف میکردید! اکنون نیز هر گزینهای که انتخاب کنید، مزیتهای مختص گزینههای دیگر را از دست میدهید؛ چون احتمالا هر گزینه مزایا و معایب خاص خودش را دارد.
۶.فراموشی آموزه های دوران کودکی
گاهی فلج تحلیلی ما تاحدی از این ناشی میشود که پدر و مادرمان در دوران کودکی همیشه به ما میگفتند محتاط باشیم و فقط چیزهایی را بخریم که واقعا به آنها نیاز داریم؛ چون «درآوردن پول سخت است و نباید آن را با بیدقتی خرج کنیم». همین مسئله موجب میشود که بهطور غیرمنطقی دربرابر انتخابهای بد مقاومت کنیم و از خودمان بپرسیم آیا این بهترین گزینه است؟ آیا گزینه بهتری هم وجود دارد؟ اگر بعدا از چیزی که خریدم، خوشم نیامد، چطور؟ اگر چیزی که میخرم، عیبهای پنهانی داشته باشد که در زمان خرید متوجه آنها نشدم، چطور؟ اگر بعدا گزینه بهتری پیدا شود، چه؟ این یعنی تصمیم اشتباهی گرفتهام!
اگر همیشه در تصمیمگیریها منفعل هستید و احساس میکنید که فلج تحلیلیِ شما همواره وجود دارد، شاید ماجرایی در کودکی موجب شده است که اینگونه عمل کنید.
۷.به شهودتان اعتماد کنید
«شهود» یک احساس، ادراک یا بینش است که اغلب اوقات درک کامل منشأ آن دشوار است. شهود ممکن است منبع مهمی از اطلاعات باشد، بنابراین آن را نادیده نگیرید. البته شهود با تحریکپذیری کاملا متفاوت است و نباید ایندو را با هم اشتباه گرفت. تحریکپذیری انگیزهی انجام کاری برای برآوردن نیازهای لحظهای است که اغلب (و نه همیشه) سبب میشود تصمیماتی بگیرید که بعدها پشیمان شوید.
۸.محدودیت زمانی
برای تصمیمگیری خود محدودیت زمانی تعیین کنید. معیار تعیین محدودیت زمانی باید میزان اهمیت تصمیم موردنظر باشد (نکته اول). ازآنجاکه زمان نسبی است و هر تصمیم با دیگری متفاوت است، هیچ قانون قطعی و ثابتی برای تعیین این محدودیت زمانی وجود ندارد. بهطورکلی میتوانید در تصمیمهای کوچک محدودیت زمانی چنددقیقهای و در تصمیمهای متوسط محدودیت زمانی چندروزه تا چندهفتهای برای خود تعیین کنید. برای تصمیمهای بزرگ نیز هر مقدار که لازم است، زمان صرف کنید. البته معمولا میتوان ظرف چند ماه به نتیجهای رسید و تصمیمگیری کرد.
*امیدواریم راهکارهای ذکر شده کمی ذهن شما را از آشفتگی حین تصمیم گیری رها سازد و در آخر باز هم آن توصیه قدیمی ها را فراموش نکنید و "همه تخم مرغ هایتان را در یک سبد نگذارید"!