از نظر آنها این موضوع نشان میدهد که اقتصاد ایران کماکان وابسته به ذخایر تجدید ناپذیر بوده و در صدور کالاهای صنعتی و خدماتی دیگر عملکردی ضعیف داشته است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، سیدکاظم اورعی، استاد اقتصاد مهندسی دانشگاه استرلینگ انگلیس این موضوع را نشانه رکود در مواد معدنی کشور میداند و معتقد است در شرایط رکود چون خریدار برای تولیدکننده تعیین تکلیف میکند، باخت از آن کشوری است که مواد خام را به تولید میرساند چون مجبور است با توجه به کمبود مشتری در داخل به بازارهای خارجی روی آورده و با قیمتی که آنان میخواهند کالای مورد نظر را به فروش برساند. از نظر او در شرایط کنونی بهتر است تا با به راه انداختن تولید داخلی، مواد معدنی خام با ارزش افزوده در کشور به تولید برسد و آنگاه صادر شود چراکه خام فروشی در اقتصاد ایران با توجه به نظام یارانهیی و سودهای بالای بانکی سمی مهلک به شمار میرود.
بررسی آمار صادرات غیرنفتی سال گذشته نشان میدهد که صدور کالاهای معدنی و متکی به منابع تجدیدناپذیر افزایش یافته است. به نظر شما دلیل آن چیست؟ آیا میتوان گفت که در دوره رکود داخلی تولیدکنندگان مواد خام به بازارسازی در خارج از مرزهای کشور روی آوردهاند؟
دلیل این است که بازار داخلی برای تولیدکنندگان کافی نبوده و جوابگوی هزینههای نقدی و ضروری آنها نیست بنابراین مجبور شدهاند به بازارهای خارجی پناه ببرند با هر شرایطی. در طول مدتی که اشاره کردید، تولیدکنندگان مواد معدنی با هر قیمتی و با هر شرایطی سعی کردند، کالاهای خود را بفروشند و در بسیاری مواقع با ضرر زدن به خودشان و به کشور.
کالایهایی را سراغ داریم که قیمت فعلی فروش صادراتی آنها تا حد یک چهارم قیمت سال 91 است. هر قیمتی که خریداران کالاهای خام پیشنهاد دادند، تولیدکنندگان ما قبول کرده به آنها فروختند چون مجبور بودند بنابراین با هر قیمتی و به هر خریداری که مراجعه کرد، کالاهای خام و البته بعضا فرآوری شده را فروخته و الان هم درحال فروش هستند. در این زمینه فکر نمیکنم بازارسازی خاصی انجام شده باشد. بازارسازی معمولا در زمان رونق اقتصادی صورت میپذیرد بنابراین تولیدکنندگان به خریداران خارجی پناه بردند ولی به همان خریداران قبلی خود.
افزایش سهم صادرات کالاهای غیرنفتی نظیر ذخایر معدنی به ویژه سنگهای تزیینی خام و سنگ آهن چه پیامی به سیاستگذاران میدهد؟ آیا میتوان گفت که زنجیرههای بعدی ایجاد ارزش افزوده برای این مواد ایجاد نشده یا آنها با ظرفیت کامل به تولید مشغولند و مازاد آن صادر میشود؟
هیچکدام از اینها درست نیست بلکه پیام این است که صنایع معدنی ما در حالت رکود بیسابقه قرار گرفتهاند و این را خریداران خارجی هم میدانند. در شرایط رکود اقتصادی، میگویند بازار متعلق به خریدار است یعنی فروشنده مجبور است به خریدار تمکین کند. برای خریدار هم بهتر است کالای خام بخرد تا ارزش افزوده را برای کشور خودش ایجاد کند نه برای کشور ما. سیاستگذاران اقتصادی در کشورهای همسایه نیز با وضع قوانین جدید به عملی شدن این تغییر کمک کردند.
در چنین شرایطی، تولیدکننده ایرانی هم مجبور بوده که خواسته خریدار را اجابت کند. دو امکانی که گفتید به این دلایل صحیح نیست: اول اینکه چطور شد، زنجیرههای بعدی ایجاد ارزشافزوده تا دو سال قبل موجود بود ولی حالا ناگهان محو شدهاند؟ این زنجیرهها همگی موجودند و سرمایهگذاریهای هنگفتی برای ایجاد آنها قبلاً انجام شده است. دوم اینکه میدانیم و آمار هم نشان میدهد که همه این ظرفیتها در حال کار کامل نیستند یعنی حدود 50% ظرفیت تولیدی آنها بلااستفاده است. پس پیامهایی که اشاره کردید نادرست است و پیام صحیح اینست که در شرایط رکود، تولیدکنندگان موادمعدنی برای ادامه حیات بنگاه خود مجبور بودهاند، کالاهای خام را به هر قیمتی صادر کنند.
با توجه به اینکه صنایع معدنی از مصرفکنندگان اصلی مواد معدنی خام هستند، این نوع صنایع هماکنون در چه وضعی به سر میبرند و دارای چه بازاری در داخل و خارج هستند؟
تقاضای داخلی برای مواد معدنی بسیار منقبض شده و به همین دلیل حدود نیمی از ظرفیت کارخانههای مصرفکننده مواد معدنی بیکار هستند. این کارخانهها سرمایه بسیار بزرگی برای کشور محسوب میشوند که عملا استفادهیی از آنها نمیشود. نبود طرحهای عمرانی و هزینههای سرسام آور دولتی باعث شده کارخانههای بزرگ کشور با کمبود شدید تقاضا و افزایش هزینهها روبرو شوند و سپس با توقف کارخانهها و اخراج کارگران بعضی از آنها توانستهاند تا حدودی فقط خود را زنده نگه دارند.
در این میان، حجم نقدینگی در کشور نه تنها پایین نیامده بلکه بطور مثال در سال 94 مقدار 29درصد اضافه شد. مشکل اینجاست که همین حجم نقدینگی که میتوانست همانند موتور محرکه، بطرف کارخانههای تولیدی مواد معدنی سوق داده شود، در عمل به طرف بانکها و موسسات مشابه سرازیر شده است. نتیجه این است که اگرچه در مجموع، درآمدها در اقتصاد کم نیست ولی به جای اینکه حجم نقدینگی به تولید و اشتغال در واحدهای تولیدی اختصاص داده شود به بانکها و فعالیتهایی نظیر رباخواری و ملاکی توسط بانکها سرازیر شده است.
در مورد بازار خارج که اشاره کردید، این را یادآوری کنیم که کالاهای معدنی مخصوصا به صورت خام فروشی که ما الان مجبوریم انجام دهیم به دلیل سنگین وزن بودن آنها، همیشه با محدودیتهایی روبهرو هستند. ما نمیتوانیم بازارهای خارجی را به عنوان منبع اصلی تقاضا برای کالای خود تلقی کنیم. در شرایط معمولی، این بازارهای داخلی هستند که بایستی بیشتر تولیدات معدنی را جذب کنند. به بازارهای خارجی فقط به عنوان یک بازار اطمینان بخش و اضافه باید بنگریم.
البته استثناهایی در جهان وجود دارد که شامل حال صنایع معدنی ما نمیشود. ممکن است استرالیا، لهستان یا بسیاری کشورهای آفریقایی را مثال بزنیم که در صنایع معدنی حتی به صورت خام فروشی، بیشتر تولیدات خود را صادر میکنند. شرایط آنها با ما متفاوت است. معادن آن کشورها غالبا بسیار بزرگتر و قیمتهای تمام شده در آنها با کمکهای گوناگون دولتهایشان بسیار پایینتر ایران است. این شرایط اصلا در ایران حکمفرما نیست بنابراین اقتصاد ایران ناچار است برای حفظ کارخانههای مواد معدنی خود به مصرف در داخل کشور امید داشته باشد.
همواره خام فروشی در ادبیات سیاستگذاران و مدیران کشور امری مذموم به شمار میرود آیا میتوان گفت که اصولاً نباید به سمت خام فروشی رفت؟ خام فروشی به ذاته پدیدهیی مذموم در دنیای تجارت به شمار میرود؟
مشکل اقتصاددانان ما همین است. یک واژه اقتصادی را انتخاب میکنند و سپس با هم بحث میکنند که آیا این پدیده خوب است یا بد؟ رسانهها هم به این موضوع دامن میزنند. در مورد تورم و استقراض داخلی و صادرات و دهها واژه اقتصادی دیگر همین موضوع صدق میکند. تنها هدف اقتصاد که همیشه ثابت است بالابردن سطح زندگی مردم کشور است. خام فروشی هم همین حالت را دارد. هم میتواند خوب باشد و هم بد. کاملا بستگی به شرایط حاکم بر اقتصاد کشور در هر زمان خاص دارد. در زمانی مثل الان که بیکاری زیاد است و کارخانهها خوابیدهاند، خامفروشی سم مهلکی است.
در حال حاضر باید هر چه امکان دارد برای نیروهای اقتصادی خود، اعم از نیروی کار یا ماشینآلات و کارخانهها کار و فعالیت خلق شود. اگر پس از خروج از رکود و رسیدن به رونق اقتصادی، طوری شد که بیکاری وکساد بر اقتصاد کشور حاکم نبود، آن وقت برای هر کالایی تصمیمی جداگانه باید گرفته شود.
مثلاً با وجود میزان ذخایر موجود مواد معدنی در ایران، صادرات سنگهای ساختمانی به صورت خام هرگز به صلاح نخواهد بود، حال آنکه فروش زغال سنگ خام، در صورت افزایش تولید و احداث تعدادی معادن بزرگ، برای اقتصاد کشور میتواند خوب باشد. علم اقتصاد بسیار پویاتر و پیچیدهتر از آنست که یک واژه خاص در همه جا و در همه زمانها و شرایط خوب یا مذموم باشد. تاکید میکنم که در حال حاضر و با وضعیتی که معادن و صنایع معدنی ما دارند، هیچ کاری بدتر از خام فروشی نیست.
کشورهای پیشرفته با ذخایر خام خود چه میکنند؟ آیا آنها بطور صد درصد همه مواد خود را به صورت محصول نهایی در بازارهای جهانی عرضه میکنند؟
باز هم جواب سوال شما بستگی به شرایط خاص هر کشور در زمانها و در حالات مختلف دارد. به عنوان مثال در استرالیا طی 30سال اخیر چندین معدن بسیار بزرگ با هدف صادر کردن تمام محصول احداث شده است. ذخیره در کشور فراوان است، قیمت تمام شده بسیار پایین و سیاستهای تولیدی و صادراتی دولتها بهشدت حمایتی است. جمعیت پایین و بیکاری هم کم است.
بنابراین خام فروشی به صرفه است. در کشور دیگری مانند امریکا، آنقدر بازار مصرف داخلی بزرگ است و آنقدر صنایع معدنی مواد خام معدنی را استفاده میکنند که عملاً نیازی به برون نگری ندارد. ژاپن از طرف دیگر، آنقدر ذخیره معدنی کم دارد که صلاح میداند مواد اولیه را تا آخرین مرحله ممکن فرآوری کرده و سپس آنها را صادر کند. آلمان مواد اولیهیی که خودش دارد را تا جایی که ممکن است فرآوری کرده و سپس صادر میکند. شرایط در همه جا متفاوت است ولی آنچه مسلم است خلق کردن ارزش افزوده که نتیجه آن میزان اشتغال و کسب ثروت است، برای هر کشوری مفید است.
کشور ما سرشار از سنگ آهک است و با توجه این ذخایر عظیم سیاستگذار در مقطعی به سرمایهگذاران را به تولید سیمان در کشور تشویق کرده است. حال یا به دلیل رکود صنعت سیمان ما بطور کامل تولید ندارد یا اینکه به اندازهیی که میخواهد سنگ آهک خود را از بازارهای داخلی فراهم میکند. به نظر شما در چنین شرایطی صدور سنگ آهک به دور از منافع ملی است؟ آیا سنگ آهک خام حتماً باید در بازار داخلی مورد استفاده قرار گیرد؟
حالا سوال شما دقیقتر شد. زمان خاص، کشور ایران، ماده معدنی و ماده فرآوری شده مشخصی را نام بردید. در این شرایط فروش ماده خام اصلاً برای کشور بصرفه اقتصادی نیست. همانطور که گفتید اگرچه میزان ذخایر سنگ آهک در کشور بسیار زیاد است ولی باز هم استخراج و مصرف مواد معدنی به دلیل ماهیت تجدیدناپذیر بودن آنها، بایستی با احتیاط و داشتن دید دراز مدت انجام شود. از طرفی سنگ آهک به صورت خام بسیار ارزان و از طرف دیگر موارد مصرف آن به صورت فرآوری شده در جهان بسیار زیاد است. سنگ آهک حتی به صورت فقط خرد شده و دانهبندی شده در جادهسازی استفاده میشود. کمی فرآوری بیشتر آن را به صورت میکرونیزه در میآورد که در انواع صنایع مختلف موارد مصرف بسیار زیادی دارد. سنگ آهک را کلسینه میکنند و از آن چه به صورت جامد و چه مایع در صنایع زیادی استفاده میکنند.
مطلب دیگری که اشاره کردید صنعت سیمان کشور است. کارخانههایی از این قبیل در کشور ساخته شده که در حال حاضر بسیاری از آنها تعطیل شدهاند. تعدادی کشور در دنیا هستند که حتی یک کارخانه سیمان ندارند. از این نظر ایران در سال 92 مقام پنجم را در جهان دارا بود.
سیمان به عنوان شاخص توسعه کشورها، کالایی مرغوب و مطلوب است و مشتریان زیادی در سرتاسر جهان دارد. بنابراین سنگ آهک موجود را میتوان به سیمان تبدیل کرد و سپس بفروش رساند که در این حالت، هم ارزش افزوده نصیب کشور خواهد شد و هم تعداد زیادی افراد به کار گماشته میشود. بنابراین: خیر. فروش سنگ آهک خام به صلاح نیست بلکه با کمی هدایت و حمایت بایستی آن را در صدها کارخانه و کارگاه که در کشور موجودند ولی در حال حاضر ظرفیت تولیدی اضافه دارند، فرآوری نموده و محصولات آنها را به خارج از کشور صادر کرد. یکی از پر استفادهترین مواد معدنی سنگ آهک است که در ایران فراوان است.
با توجه به اینکه ما نیاز داریم تا مواد خام را به صورت رقابتی تولید کرده و در بازارهای جهانی به فروش برسانیم آیا صدور مواد معدنی خام و عرضه آن در بازارهای صادراتی به نفع اقتصاد نیست؟
بگذارید جواب شما را با نتیجه تحقیقات علمی شخصیام جواب بدهم. اینکه خامفروشی یا عدم خامفروشی بصرفه است یا نه به چهار عامل بستگی دارد. نخست؛ میزان نسبی ذخایر موجود در کشور، دوم؛ میزان تولید سالانه، سوم؛ توانایی صنعتی و سطح تکنولوژی و در نهایت اشتغال کامل.
سوال اینست که خام فروشی بشود یا نه. برای جواب این سوال تمامی چهار عامل بالا بایستی در نظر گرفته شوند. یعنی تمامی این چهار شرط برای مقرون به صرفه بودن خام فروشی ضروری است. به این صورت اگر جمع میزان ذخیره یک ماده معدنی خاص در کشوری بیش از 300 برابر مصرف سالانه آن باشد میتوان خام فروشی را انجام داد. همچنین اگر میزان تولید سالانه ماده معدنی خاصی بیشتر از یک درصد میزان ذخیره باشد، میتوان خام فروشی آن ماده معدنی را آغاز کرد. به علاوه این دو شرط، کشور باید ظرفیت خالی در صنایع تولیدی معدنی خود نداشته باشد یا اینکه سطح تکنولوژی موجود در آن به اندازه کافی پیشرفته نباشد تا بتواند ارزش افزوده بیشتر تولید کند. اگر چنین حالتی وجود داشته باشد، خام فروشی به صرفه است. شرط آخر اینست که اگر حالت اشتغال کامل در کشور حکمفرما باشد میتوان صادر کردن مواد خام معدنی را آغاز کرد. در غیر اینصورت در ازای انجام صادرات مواد خام، خدمات نیروی کار وارد میشود که در این صورت، نتیجه مثبت اقتصادی از انجام عمل فرآوری برای کشور حاصل نخواهد شد. محاسبات دقیق را بگذاریم به عهده کسانی که باید تصمیمگیری کنند.
محاسبات سر انگشتی ما نشان میدهد که درایران و در دراز مدت، هیچ ماده معدنی این شرایط را ندارد. مگر اینکه اطلاعات موجود در چهار مورد بالا در آینده تغییر کند. این را هم بگویم که تمامی محاسبات ما و شرطهای یاد شده برای مقادیر زیاد و زمانهای طولانی صادق است. یعنی اگر مقدار ناچیزی ماده معدنی یا حتی موادی مثل شن و ماسه یا خاک کشاورزی طی مدت زمان محدودی به یک کشور همسایه صادر میشود ملاک نتیجهگیری صحیح نیست.
به فرض اینکه صنایع داخلی ما نیازمند مواد خام معدنی باشند اما آیا مشتری نقد خارجی را بهتر نیست که دریابیم یا اینکه بگوییم چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
از نظر اقتصاد کلان و منافع ملی تقریباً همیشه بهتر است ماده معدنی فرآوری شده و ارزش افزوده برای کشور تولید کند یعنی همان چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. ولی این روزها این کار در عمل انجام نمیشود. بدین معنا که صنایع فرآوری مواد معدنی به خاطر رکود عمیق و بیدلیلی که بر اقتصاد کشور حکمفرماست، برای تامین نقدینگی مورد نیاز خود مجبورند مواد خام را با قیمتهای ناچیز به خارجیان بفروشند. انتظار هم از آنها چیز دیگری نیست.
وقتی کارخانهیی برای پرداخت حقوق کارگران خود مشکل دارد، وقتی سازمانهای مالیاتی و بانکها، شمشیرهای تیز خود را بالای سر تولیدکنندگان قرار میدهند، کارخانهها و معادن چارهیی جز خامفروشی و ارزان فروشی ندارند. کارخانهها مجبورند منافع ملی را فدای منافع شخصی یا بنگاهی کنند. در چنین شرایطی این وظیفه دولت است که گره از کار تولیدکنندگان بگشاید تا آنها نیز ضمن تامین منافع بنگاهی، کاری نکنند که به منافع ملی صدمه زده شود. سیاستهای دو سه ساله اخیر بر خلاف این بوده است.
وابستگی کالاهای صادرات غیر نفتی کشور به ذخایر معدنی چه تهدیدها و فرصتهایی برای اقتصاد ایران پیش رو دارد؟
این بیشتر یک فرصت است و تهدیدی در کار نیست. کالاهای معدنی برخلاف نفت از تنوع زیادی برخوردارند. ایران در صحنه جهانی هم حداقل در خصوص بیست ماده معدنی حرف برای گفتن دارد و هر یک کدام از این مواد، مشتقات زیادی دارد. تعداد همگی آنها به صدها ماده میرسدکه ریشه در بخش معدن دارند. طبیعی است که در زمانهایی بعضی از آنها دچار رکود یا کاهش قیمت شود ولی نوسانات جمع آنها بسیار کمتر از نوسانات قیمت نفت است و بنابراین در درازمدت کالاهای معدنی جایگزین بسیار خوبی برای نفت هستند.
اکنون فرصت بسیار مناسب است که با اعتقاد به بخش معدن ایران و کمی هدایت و حمایت از طرف دولت، کاری کنیم که بخش معدن جای نفت را بگیرد. بخش معدن ایران از ظرفیت کافی برای برای شکوفا کردن اقتصاد کشور برخوردار است. مهمترین مساله اینست که دولت پتانسیل بخش معدن را باور کند. در دراز مدت ما راهی جز اتکا به بخش معدن نداریم. هم ذخایر معدنی فراوانی داریم و هم تعداد و کیفیت فارغالتحصیلان و متخصصان ما در جهان جزو بهترینهاست. سیاستهای اقتصادی کشور حداقل در مورد بخش معدن بایستی به سرعت انبساطی شود تا این بخش از اقتصاد کشور را از رکود بیسابقه و بیدلیل خارج کند. بخش معدن و مواد معدنی میتواند این کار را انجام دهد.