به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، جلسه رسیدگی به این پرونده دیروز در شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. در ابتدای جلسه نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و در توضیح آنچه در پرونده منعکس شده بود، گفت: دو سال قبل مأموران پلیس در جریان آتشسوزی منجر به جرح در یک کارگاه در شهرک آزادی قرار گرفتند. بعد از مهار آتش دو مجروح این حادثه به بیمارستان منتقل شدند و حال یکی از آنها به نام ایمان وخیم گزارش شد. ساعاتی بعد از این حادثه ایمان جان خود را از دست داد. مأموران در تحقیقاتی که از کارگران کارگاه انجام دادند، متوجه شدند فردی که در بیمارستان فوت کرده، با برادرش آرش درگیری مالی داشته و همین درگیری منجر به این اتفاق شده است. یکی از کارگران به مأموران گفت: آرش به کارگاه آمد، با برادرش جروبحث کرد و بعد روی ایمان بنزین ریخت و او را آتش زد. فرد دیگری که مجروح شد، برادر دیگرشان احسان است که سعی داشت میان برادرانش میانجیگری کند که او هم دچار سوختگی شد.
نماینده دادستان ادامه داد: وقتی پلیس آرش را بازداشت کرد، او منکر اتهام قتل عمدی برادرش و آتشزدن او شد و گفت: من و برادرم اختلاف مالی داشتیم. او به جای پول به من کالا داده بود. من گفتم چیزی که دادی، قابل فروش نیست و نمیخواهم. خیلی تحت فشار بودم و عصبانیت شدیدی داشتم. به کارگاه برادرم رفتم و خواستم اجناسی را که برای من کنار گذاشته، آتش بزنم که بگویم من دیگر از حقم گذشتم؛ اما ایمان و احسان هم آمدند. من موقع آتشزدن فقط بنزین را روی اجناس ریختم. در یک آن دیدم که ایمان آتش گرفته است. احسان خواست ایمان را نجات دهد که دستش سوخت. ما سعی کردیم به برادرم کمک کنیم؛ اما نتوانستیم.
نماینده دادستان در ادامه توضیح داد: هرچند پدرومادر مقتول نبست به جرم پسرشان اعلام گذشت کردند؛ اما کیفرخواست علیه متهم با توجه به اظهارات شهود و گفتههای همسایهها با عنوان قتل عمد صادر شد و با توجه به اینکه اولیایدم اعلام گذشت کردند، درخواست مجازات متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم به اتهام اخلال در نظم عمومی را دارم.
در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل عمدی برادرش را رد کرد و گفت: من و برادرم درگیری مالی داشتیم. او باید پولی به من میداد که سر موقع آن پول را نداد و گفت به جایش جنس ببر. برادرم در کار بستهبندی بود. به من گفت پوکه کپسول به جای پول میدهد تا من آنها را بفروشم. من گفتم این پوکهها فاسد است و ارزش ندارد و من آن را نمیخواهم؛ اما برادرم زیر بار نمیرفت که پول را بدهد و من تحت فشار شدیدی بودم. روز حادثه به محل کار برادرم رفتم. احسان در را باز کرد و من وارد ساختمان شدم. بنزین را برداشتم روی اجناسی که برایم کنار گذاشته بود، ریختم. در همان حین احسان رسید و گفت چه میکنی که با هم جروبحث کردیم. ایمان به صدای ما از اتاقش بیرون آمد و با او هم جروبحث کردم و بعد فندک زدم که اجناس را آتش بزنم و بگویم از خیر همهچیز گذشتم. اصلا نفهمیدم چه شد که یکدفعه دیدم ایمان روی زمین افتاده است و بدنش میسوزد.
در ادامه برادر متهم که در محل حضور داشت، به جایگاه دعوت شد. احسان گفت: آرش روی ایمان بنزین نریخت. من آنجا ایستاده بودم و دیدم که چه شد. او روی پوکههای کپسول بنزین ریخت و با من و ایمان جروبحث کرد. ایمان پشت من ایستاده بود. من سعی کردم جلوی او را بگیرم که برادرانم با هم درگیر نشوند. او به سمت شیر آب خیز برداشت و میخواست آتش را خاموش کند که خودش سوخت. در بیمارستان هم قبل از اینکه به اتاق عمل برود، گفتم چه شد که سوختی. ایمان گفت سُر خوردم و روی زمین افتادم.
در ادامه پدر مقتول و متهم در جایگاه قرار گرفت. او از قضات درخواست کرد که پسرش را آزاد کنند و گفت: آرش متأهل است. مرگ ایمان به ما ضربه بسیار سنگینی وارد کرد و همه اعضای خانواده را در شرایط بحرانی قرار داده است. اگر بخواهید آرش را هم زندانی کنید، دوباره بحران به زندگی ما برمیگردد؛ چون او متأهل است. او فرزند ماست و مشکلاتش، مشکلات ماست. آنها برادر بودند و با اینکه گاهی دعوا میکردند؛ اما همیشه پشت هم بودند و همدیگر را حمایت میکردند. من اطمینان دارم که آرش به عمد برادرش را نکشته است. من بهعنوان پدر هر دو آنها درخواست بخشش پسرم آرش را دارم تا به خانهاش برگردد و کنار خانوادهاش باشد.
بعد از گفتههای طرفین پرونده و وکیلمدافع متهم آخرین دفاع از متهم اخذ شد و هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.