۰ نفر

اقتصادآنلاین گزارش می‌دهد؛

آیا میرجلیلی مسیر میرشجاعیان را برای رسیدن به صندوق بین المللی پول طی می‌کند؟! / نمایندگان ایران با حقوق حدود ۲۰۰ هزار دلاری خود در واشنگتن چه می‌کنند؟

۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۱۷
کد خبر: 665371
آیا میرجلیلی مسیر میرشجاعیان را برای رسیدن به صندوق بین المللی پول طی می‌کند؟! / نمایندگان ایران با حقوق حدود ۲۰۰ هزار دلاری خود در واشنگتن چه می‌کنند؟

در حالی ایران یکی از اعضای موسس و سهامدار صندوق بین المللی پول و بانک جهانی است و نمایندگان ایران همواره مدیر اجرایی حوزه انتخابیه خود در صندوق بین المللی پول و همچنین مشاور ارشد در بانک جهانی هستند که در سال‌های گذشته، نمایندگان ایران نه تنها دستاورد قابل قبولی در این دو سازمان مالی مهم و تاثیرگذار بین المللی نداشته‌اند، بلکه حضور آنها در نشست‌ها، سخنرانی‌‌ها، مناظره‌ها و ... بسیار کمرنگ بوده و شاید کمتر کسی حتی ایرانیان مقیم واشنگتن نام آنها را شنیده باشد!

اقتصادآنلاین – عاطفه حسینی؛ صندوق بین‌المللی پول (IMF) یک نهاد بین‌المللی است که بر اجرای سامانه پولی بین‌ المللی نظارت دارد و یکی از معتبرترین منابع ارزیابی و پیش‌بینی وضعیت اقتصاد جهانی محسوب می‌شود.

ایران هم جایگاه قابل توجهی در این نهاد داشته و ۰.۷۴درصد از سهم صندوق بین المللی پول را در اختیار دارد و به عبارتی، سهم رای ایران در صندوق بین المللی پول ۰.۷۴درصد است.

حوزه ایران در صندوق بین المللی پول شامل کشورهای افغانستان، الجزایر، غنا، ایران، لیبی، مراکش، پاکستان و تونس است که مجموع سهم آن در صندوق بین المللی پول ۲.۵۴درصد است و ایران با داشتن بیشترین سهم رای در این حوزه (یعنی ۲۹درصد آرا) مهمترین کشور این حوزه است.

اهمیت جایگاه ایران در این نهاد وقتی روشن می‌شود که بدانیم ایران همواره مدیر اجرایی حوزه انتخابیه خود در صندوق بین المللی پول است. این بدان معناست که نماینده ایران در صندوق بین ‌المللی پول همیشه به نمایندگی از ایران و هفت کشور دیگر حوزه انتخابیه خود در جلسات هیات مدیره شرکت می‌کند و رای می‌دهد. همچنین علاوه بر اینکه ایران همواره مدیر اجرایی حوزه انتخابیه خود در صندوق بین المللی پول است، می‌تواند ۱ الی ۳مشاور و یا مشاور ارشد نیز در حوزه انتخابیه داشته باشد که همگی از ایران برای این جایگاه‌ها ارسال می‌شوند. لازم به ذکر است تعداد مشاوران و مشاوران ارشد در هر دوره معین، به سهمیه‌ها در حوزه انتخابیه بستگی دارد.

سازوکار انتخاب مدیر اجرایی به این صورت است که ایران می‌تواند نامزد خود را به عنوان مدیر اجرایی معرفی و نامزد ‌کند و کشورهای حوزه انتخابیه باید نامزد موردنظر ایران را تایید کنند. معمولا کاندیداهای معرفی‌شده از سوی ایران، بدون هیچ مانع عمده‌ای توسط کشورهای حوزه انتخابیه تایید می‌شوند و در دوره‌های قبلی نماینده ایران یعنی میرآخور و مجرد در صندوق بین ‌المللی پول بالغ بر ده سال در این جایگاه حضور داشته‌اند.

بانک جهانی نهاد بین‌المللی دیگری است که ایران در آن صاحب سهم است. این نهاد یک موسسه مالی بین‌المللی است که به منظور پیگیری پروژه‌های سرمایه‌ای، به دولت‌های کشورهای کم‌درآمد و متوسط وام اعطا می‌کند. این مرکز شامل چند موسسه است که بانک بین‌ المللی بازسازی و توسعه (IBRD) و انجمن توسعه بین‌الملل (IDA) از مهمترین آنها هستند.

(سهم رای ایران در بانک بین‌المللی بازسازی و توسعه IBRD) بانک جهانی، ۱.۳۳درصد و سهم رای حوزه انتخابیه ایران در این نهاد، ۲.۹۵درصد است و باز هم ایران با داشتن بیشترین سهم رای در این حوزه (یعنی ۴۵.۳ درصد آرا) مهمترین کشور این حوزه است.

برخلاف صندوق بین المللی پول که ایران همواره مدیر اجرایی حوزه انتخابیه خود است، در حوزه انتخابیه ایران در بانک جهانی، مدیر اجرایی از دو کشور الجزایر و پاکستان به صورت چرخشی انتخاب می‌شود و نماینده ایران در بانک جهانی همیشه یک مشاور ارشد است و البته گاهی بسته به سهمیه‌های دفتر، می‌تواند مشاور هم داشته باشد و بنابراین ایران در این نهاد نقش کم‌رنگ‌تری در مقایسه با صندوق بین‌المللی پول دارد.

عملکرد ضعیف نمایندگان ایران در سالهای گذشته

انتخاب نماینده ایران در بانک جهانی بر عهده وزیر اقتصاد است و نماینده ایران در صندوق بین المللی پول توسط رییس کل بانک مرکزی منصوب می‌شود.

در ۴سال گذشته، ایران به صورت غیر حرفه‌ای و قبل از اتمام دوره دو ساله نمایندگان، ۳مشاور ارشد یعنی میرشجاعیان، خالصی و میرجلیلی را در بانک جهانی تغییر داده است. سوال مهم اول این است که با توجه به حضور ۵ساله و کمرنگ و بی‌تاثیر میرجلیلی از آبان ۱۳۹۸ الی مرداد ۱۳۹۴ به عنوان مشاور ارشد مدیر اجرایی بانک جهانی در واشنگتن، چرا او دوباره برای این سمت انتخاب شده و شخص دیگری برای این جایگاه مهم در نظر گرفته نشده است؟ آیا اینکه میرجلیلی تحصیلات خود را در دانشگاه امام صادق گذرانده، با توجه به حضور پررنگ امام صادقی‌ها در دولت، در این انتصاب موثر بوده است؟ مخصوصا با توجه به اینکه میرجلیلی عضو هیات علمی یک مرکز ناشناخته به اسم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است و به لحاظ علمی هم جایگاه قابل توجهی ندارد!

 سوال دوم این است که چرا در مورد تغییر نماینده ایران در بانک جهانی و رفتن دوباره میرجلیلی به واشنگتن که در اوایل ۱۴۰۱ اتفاق افتاده، خبری در رسانه‌ها پیدا نمی‌شود و کماکان نام و تصویر خالصی به عنوان نماینده ایران در سایت بانک جهانی مشاهده می‌شود؟

همانطور که گفته شد جایگاه ایران به عنوان مدیر اجرایی در صندوق بین المللی پول بسیار معتبرتر از مشاور ارشد در بانک جهانی است و عبدالناصر همتی رییس وقت بانک مرکزی، میرشجاعیان را در حالی‌که بیش از یک سال به عنوان مشاور ارشد در بانک جهانی فعالیت می‌کرد، در شهریور ۱۳۹۹ به سمت مدیر اجرایی در صندوق بین المللی پول منصوب کرد و او جایگزین مجرد شد. در حال حاضر هم اخبار رسیده حاکی از آن است که بانک مرکزی از عملکرد میرشجاعیان در صندوق بین المللی پول ناراضی بوده و در صدد تغییر او است. حال سوال مهم دیگری که مطرح می‌شود این است که با توجه به جایگاه بالاتر ایران در صندوق بین‌المللی پول در مقایسه با بانک جهانی، آیا میرجلیلی در حال برنامه‌ریزی برای جایگزینی میرشجاعیان به عنوان مدیر اجرایی در صندوق بین‌المللی پول است و یا به عبارتی همان مسیر میرشجاعیان را برای رسیدن به صندلی مدیر اجرایی در صندوق طی خواهد کرد؟ آیا این می‌تواند دلیل عدم اطلاع‌رسانی در مورد انتصاب دوباره میرجلیلی در بانک جهانی و باقی ماندن نام خالصی به عنوان نماینده ایران در سایت بانک جهانی بعد از حضور نزدیک به ۶ماه میرجلیلی در این سمت، باشد؟

اما با نگاهی به انتخاب‌های ایران در بانک جهانی و صندوق بین المللی پول سوالاتی مطرح می‌شود؛ برای مثال، معیارهای انتخاب ایران برای نامزدهای خود در این دو نهاد مالی بین المللی چیست و چرا میرشجاعیان در ابتدا، به عنوان مشاور ارشد به بانک جهانی و سپس به عنوان مدیر اجرایی به صندوق بین المللی پول فرستاده می‌شود؟ و در حال حاضر گزینه ایران برای جایگزینی میرشجاعیان کیست و دارای چه صلاحیت‌هایی است؟ و اگر قرار باشد میرجلیلی جایگزین میرشجاعیان شود، چرا وزیر اقتصاد او را به عنوان مشاور ارشد در بانک جهانی منصوب کرده است؟ در این صورت اگر میرجلیلی به صندوق بین المللی پول انتقال پیدا کند، ایران دوباره مجبور به جایگزین کردن نماینده خود در بانک جهانی در کمتر از یک سال می‌شود که با توجه به اهمیت ثبات در این جایگاه بین‌المللی و اینکه طول دوره حضور نماینده ایران در این موقعیت می‌تواند به شناخته‌ترشدن و ایجاد فرصت برقراری تعاملات کمک کند، چنین تغییری سریعی وجهه جالبی برای کشور نخواهد داشت.

همچنین باید پرسید که نمایندگان ایران در بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در دهه گذشته چه دستاوردهایی داشتند؟ آیا نمایندگان ایران توانسته‌اند درباره پرونده‌های ایران در واشنگتن و در میان سیاستمداران، سیاستگذاران و دانشگاهیان، سازمان‌های غیردولتی، اتاق‌های فکر و کارشناسان صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی صحبت کنند و نظر آنها را در مورد مسایل مختلف مربوط به ایران و منطقه غرب آسیا و جهان جلب کنند؟

نمایندگان ایران باید توجه داشته باشند که جایگاه آنها در این دو نهاد مالی بین المللی، صرفاً یک صندلی اداری نیست و باید بتوانند درگیر دیپلماسی عمومی فعال باشند، با کارشناسان و افراد در بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، اتاق‌های فکر، سازمان‌های غیردولتی، سفارت‌خانه‌ها و گروه‌های ایرانی و مسلمانان محلی گفتگو و مذاکره کنند نه اینکه از این نهاد صرفا به عنوان یک حیاط خلوت استفاده شود.

این درحالی است که نمایندگان ایران در این نهادها معمولا خودشان را به دفاتر خود در صندوق بین المللی پول و بانک جهانی محدود کرده‌اند و حداقل وظایف اداری که از آنها انتظار می‌رود را انجام می‌دهند و هیچ تلاشی برای گفتگو یا برقراری ارتباط با افراد و نهادهایی خارج از حوزه انتخابیه خود انجام نمی‌دهند.

همچنین نمایندگان ایران در بیان افکار خود، شرکت در سخنرانی‌ها و مناظرات در محیط‌های مختلف، نوشتن نظرات و خلاصه سیاستی‌ها و نشان دادن حضور خود در محافل مختلف در صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی در واشنگتن دی سی، حضور بسیار کمرنگی داشته‌اند و بهتر است بگوییم، غایب بوده‌اند!

به نظر می‌رسد معمولا این نمایندگان به واشنگتن می‌روند و به سادگی حقوق سالانه نزدیک به ۲۰۰هزار دلاری بانک جهانی و بالغ بر ۲۰۰هزار دلاری صندوق بین المللی پول را در ازای انجام حداقل کار اداری و وظایف خود، دریافت می‌کنند و فقط به زندگی خصوصی و مالی خود اهمیت می‌دهند؛ بدون توجه به ایران، جهان در حال توسعه و اقتصاد جهانی!

این مسائل و اهمیت بالای نهادهای بین‌المللی و نقشی که نمایندگان ایران می‌توانند ایفا کنند، لزوم بررسی بیشتر ساختار و عملکرد این افراد را آشکار می‌کند تا این نهادها از حالت تاریکخانه فعلی خارج شوند!