به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از فرهیختگان ، پوپولیستها حرفهای ساده می زنند. عوام گرایانه فکر می کنند. اندیشه آنها تهییج خلق به نفع خودشان است. تلاش می کنند لباس ساده به تن کنند و عامدانه پروتکلها و آداب عمومی سیاسی را نادیده میگیرند. حین سخنرانی مدام از مردم صحبت میکنند و مدعی میشوند که همه خواستههایشان به خاطر مردم است. تصمیمهای آنها برخلاف آنچه میگویند مردمی است، یک تفاوت مهم نسبت به تلاشهای واقعی برای زندگی بهتر مردم دارد؛ آنها به معنی واقعی عامیانه، عوامپسندانه و غیرتخصصی تصمیم میگیرند. آنها پوپولیست نام دارند.
پوپولیسم چیست؟
پوپولیسم یا عوامگرایی از اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت. در متون تاریخی سیاسی و در افق اندیشه سیاسی، خاستگاه این مفهوم، آمریکای لاتین عنوان شده است. عوامگرایی و مردمفریبی با نگاه سوسیالیستی پیوند عمیقی دارد، به قدری که گاهی تفکیک این دو از یکدیگر غیرممکن به نظر میرسد، بنابراین عوامگرایی در نظام شوروی نیز ارزش به حساب میآمد.
پوپولیسم چند ویژگی اصلی و تا بهخواهی خردهویژگیهای فرعی دارد. افرادی که از این روش برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند سعی میکنند تا با جلب پشتیبانی مردمی کار خود را پیش ببرند. آنها با اتکا به وعدههای کلی و مبهم همواره مردم را امیدوار نگه میدارند و عموما سعی میکنند با حرف های تند و تیز، کاستیهای خود را مخفی کنند. پوپولیستها به قانون کاری ندارند و تلاش میکنند با استفاده از اهرم مردم کار خود را پیش ببرند.
ظهور و سقوط پوپولیستها
اگر چه واژه پوپولیسم از سال 1860 از سوی متفکران روس مطرح شد، نمود نزدیک و تجربه عینی آن در آمریکای لاتین دهههای اخیر به وضوح قابل مشاهده بود. تاریخ معاصر آرژانتین نام «خوآن دومینگو پرون» را فراموش نخواهد کرد. او را عنصر اصلی در ایجاد جنبش پوپولیستی در آرژانتین و بهطور کلی آمریکای لاتین میخوانند پرون در دو مقطع 1946 تا 1955 و 1973 تا 1974 بهعنوان رئیسجمهوری نظامی آرژانتین قدرت را در دست داشت. او تغییرات عمدهای را در کشور بر پایه بنیانهای عوامگرایانه ایجاد کرد. راه سوم ایجادشده در تقابل با قدرتهای شرق و غرب در آرژانتین از ابتکارات پرون بود که البته در عمل مانند همه راهکارهای مشابه نتیجهای جز رکود اقتصادی، فساد و تورم ایجاد نکرد.
کوبا نیز که سالها اختلافهای عمیقی با ایالات متحده داشت و این کشور را بهعنوان دشمن درجه یک خود مینامید برای این دشمنی هزینههای زیادی متحمل شد. اگرچه بخش عمدهای از این هزینهها به خاطر تحریمهای آمریکا علیه این کشور بود، سیاستهای بسته فیدل کاسترو و تداوم آن از سوی برادر کوچکترش رائول موجب شد. کوبا در نهایت در سالهای اخیر برای فرار از فضای ورشکستگی تلاش کرد تا با مذاکره با آمریکا از این فضا فاصله بگیرد. اما مدل شکستخورده کوبا را میتوان در ونزوئلا مشاهده کرد. در این کشور با روی کار آمدن هوگو چاوز مردم به سنگری برای اهداف سیاسی تبدیل شدند. بعد از درگذشت چاوز و روی کار آمدن مادورو، جانشین رئیسجمهوری فقید دنباله کار چاوز را پیگیری کرد تا آنجا که امروز ونزوئلا با بحران و قحطی روبهرو است و مردم در این کشور برای دریافت کالاهای اساسی زندگی خود اعتراض میکنند. سیاستهایی که چاوز به تقلید از پرون در ونزوئلا دنبال کرد نتیجهای جز گسترش بیکاری، فقر، تورم گسترده، دو قطبی شدن و شکافهای طبقاتی نداشت.
ندای بازگشت
اکنون دوباره پوپولیست ها ندای بازگشت سردادهاند. احمدی نژاد سفرهای استانی خود را آغاز کرده است. همان حرفهای عوامگرایانه آغاز شده است. در دوره احمدی نژاد فساد به اوج خود رسید و پرونده های متعدد اقتصادی که حاکی از اختلاس های اقتصادی بود باز شد. اختلاس سه هزار میلیاردی مهمترین پرونده ای بود که دولت او را نشانه گرفت. همچنین بابک زنجانی که این روزها در زندان به سر می برد کسی است که در دوره احمدی نژاد و توسط برخی افراد رشد کرد و به اسم دور زدن تحریمها، پولهای وزارت نفت را برداشت کرد و آنها را پس نداد. نیکلا سارکوزی نیز مهمترین رقیب انتخاباتی در فرانسه است. او نیز تلاش دارد به کاخ ریاست جمهوری بازگردد. دو سال پیش نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور سابق فرانسه به اتهام فساد بازداشت شد. در مجموع 6 پرونده علیه ساکوزی که در سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ رئیس جمهور فرانسه بود در جریان است.
دونالد ترامپ نیز اگرچه تاکنون تجربه ریاست جمهوری نداشته اما او را یکی از پوپولیستهای معروف آمریکا نامیده و یادآور شدهاند که حضورش در مسند ریاست جمهوری آمریکا خسارت جبران ناپذیری به بار می آورد.
سرنوشت پوپولیستهای آمریکای لاتین
حیات پوپولیستها در شعارها و خطابههایی است که بیان میکنند. آنها مردم عادی را که در کشاکش روزمرگی با اتفاقات رودررو میشوند هدف میگیرند، از این رو به سادگی در هر دورهای میتوانند جمعیتی را با خود همراه کنند. خطر پوپولیستها همین توانایی برای همسو کردن بخشهایی از جامعه است. برزیل، آرژانتین، نیکاراگوئه و بولیوی همانقدر در خطرند که ایران و هر کشور دیگری. اگر در سالهای قرن بیستم این مفهوم را منحصر به آمریکای لاتین و برخی دیکتاتورهای کشورهای عربی در نظر میگرفتند، امروز مرزهای آن به اروپا و آمریکا نیز رسیده است. در فرانسه ممکن است نیکولا سارکوزی به الیزه بازگردد، در هلند راستهای افراطی با استفاده از عواطف عمومی و استفاده از اسلامهراسی تلاش میکنند به قدرت برسند.
برخی احزاب با گرایشهای فاشیستی در آلمان از مردم استفاده میکنند تا در مقابل سیاستهای پذیرش پناهجویان مقاومت کنند و آمریکا از همیشه به این خطر نزدیکتر است. کارشناسان و تحلیلگران، دونالد ترامپ را بیهویتترین سیاستمدار در سالهای اخیر میدانند. او حتی عضو حزب جمهوریخواه نیست و در دورهای از زندگی سیاسی خود در حزب دموکرات عضو بوده است. او یک پوپولیست تمامعیار است که خواستههای سطحی و عوامانه را در قالب سخنرانیهای انتخاباتی بیان میکند. در ایران نیز مانند تمام دنیا خطر بازگشت پوپولیستها وجود دارد.
آنها که کارنامه خود را نادیده میگیرند به شیوهای عمل میکنند که گویی هیچگاه مسئولیتی بر عهدهشان نبوده است. آنها با ابتداییترین و مبتذلترین شیوه بیان سعی میکنند مردم را با خود همراه کنند. شاید نوع مقابله با این خطر خود متهم به عوامگرایی شود، اما همسو نشدن با شعارهای ابتدایی و اتکا بر خرد عمومی به دور از احساساتی رفتار کردن در شرایط سخت، یگانه باطلالسحر عوامگرایان است.