اشتغال در پیادهروهای شهر!
درس خواندهاند و حالا باید وارد بازار کار شوند؛ کاری مرتبط با رشته تحصیلیشان، جایی که سالها برای فعالیت در آن زحمت کشیده و هزینه کردهاند.
هر روز که میگذرد، آگهیهای استخدام را برای یافتن کاری همشأن با مدرک دانشگاهیشان، مصممتر دنبال میکنند، «به یک مهندس مکانیک (آقا)، با سابقه حداقل پنج سال نیازمندیم»، «به یک مسئول فنی مواد غذایی با سابقه کار نیازمندیم»، «فقط مدرسان حرفهای و با سابقه بیمه تماس بگیرند» و «شرکت انتقال آب به مهندس ناظر با 6 سال سابقه نیازمند است». تماس با هر یک از شمارههای اعلامشده، کافی است تا یأس ناشی از نداشتن رزومه چندین ساله، ذهنشان را درگیر کند. هنوز مهر فراغت از تحصیلشان خشک نشده، حرف از سابقه کاری میزنند و کولهباری از یأس و ناامیدی مهمان روزهای شیرین جوانیشان میشود. هر قدمی که بهسوی کارکردن برمیدارند، راه خداحافظی با رؤیاهای دوران کودکیشان هموارتر میشود؛ رؤیای خطاب قرارگرفتن با عناوینی چون دکتر، مهندس و نشستن پشت میزهایی که روزگاری برای دستیابی به آن از خواب شب و تفریح روزهای نوجوانی هزینه کردهاند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از وقایع اتفاقیه ، حکایت زندگی و کار دهه شصتیها و هفتادیهای تحصیلکرده، داستان صرف هزینههای گزاف کلاسهای کنکور و آزمونهای شبیهسازی شده مؤسسات و آموزشگاههای معروف است؛ هزینههای چند صد هزار تومانی برای نشستن در اتاق مشاوره کارشناسان و دلبستن به طبل مثبتاندیشی آنها. در میان این گروه، برخی هم هستند که حتی نام و نشانی از رشتهای که در آن درس خواندهاند در آگهیهای کاریابی ندیده و سرخوردهتر از دیگر جوانان تحصیلکرده قدم در جادههای بیکاری گذاشتهاند، برخی بهدنبال کار آزاد رفته و عدهای هم در اندیشه مهاجرت به کشورهای دیگر روزگارشان را سپری میکنند. برای برخی از آنها داشتن ذهنی آکادمیک و ورود به بازار کار و صرف هزینههای میلیونی در راه علم، نتیجهای جز پشیمانی و افسوس نداشته و انگیزه و کشش لازم برای ورود به مقاطع تکمیلی را از آنها گرفته است.
عدهای از آنها برای صرف هزینههای چند میلیونی و تحصیل در رشتههایی که از بازار کار خوبی برخوردار نیستند، حسرت میخورند، عدهای برای هزینههای زندگی در خوابگاه و خانههای دانشجویی افسوس میخورند و بیشترشان هم حسرت ازدستدادن زمانی را میخورند که میتوانستند در بازار کار برای کسب تجربه و پسانداز صرف کنند. پای صحبت خیلی از جوانان که مینشینی، نبود بازار کار را برای پسران تأسفبارتر از دختران توصیف کرده و میگویند برای پسران تحصیلکرده شرایط کار بسیار سختتر است، آنها مسئول تأمین پول و مخارج زندگی هستند، علاوه بر همه اینها، صرف دو سال سربازی برای آنها به قیمت اشغال تمامی ادارات دولتی و خصوصی بهوسیله دخترها تمام میشود.
خداحافظی با استخدام بدون سابقه کار
در میان آگهیهای استخدامی که بیشتر سابقه کاری را در اولویت قرار دادهاند، آگهیهای بدون نیاز به تجربه کاری، توجه هر جویندهای را بیش از همه به خود جلب میکنند. آگهیهایی که کولهباری از اعتمادبهنفس کاذب را در میان جویندگان کار تقویت و به آنها یادآوری میکنند که برای کار در این مراکز نیازی به سابقه و تجربه ندارند. برخی از اینها، گروهی هستند که جویندگان را به محض ورود ملزم به پر کردن فیشهای چند میلیون تومانی میکنند و به آنها وعده میدهند تا در صورت شرکت در این کلاسها، فرصت استخدام را برایشان فراهم آورند. به گفته یکی از جویندگان کار؛ «وقتی برای کار در آموزشگاه زبان وارد یکی از مراکز شهر شدم، با داشتن مدرک کارشناسی در این رشته دو میلیون تومان پرداخت کرده و حدود 6 ماه در کلاسهای تربیت مدرس شرکت کردم تا برای فعالیت دراینزمینه با من تماس بگیرند اما هنوز بعد از گذشت دو سال همچنان بیکار هستم و با بدقولی آنها همه امیدم را از دست دادهام.»
فروشندگی یا منشیگری
فروغ، دختری 29 ساله است که با مدرک کارشناسی ارشد در رشته مدیریت بازرگانی از یکی از دانشگاههای دولتی حالا دیگر رؤیای مدیربودن را در ذهن ندارد. وقتی از او درباره کارهایی که به او پیشنهاد میشود، میپرسم، در پاسخ میگوید: «همه شرکتها افراد با تجربه کاری مرتبط را استخدام میکنند و برای من که هیچ سابقهای ندارم، بیشتر کارهای فروشندگی یا منشیگری با درآمد 200 هزار تا 300 هزار تومانی را پیشنهاد میدهند، من هم ترجیح میدهم، بیکار بمانم تا اینکه بخواهم در محیطی مغایر با علاقهام کار کنم.» به گفته او: «کارکردن بهعنوان یک زن در بازار کار با مشکلات بیشتری همراه است و با حقوقهای پایین و دغدغههای زیاد نمیتوان هر کاری را قبول کرد.» هاله دختری 30 ساله با مدرک کارشناسی در رشته حسابداری است و حالا به گفته خودش بعد از گذشت چندین سال، رشتهاش دیگر گرمی بازار کار گذشته را ندارد و باید بهعنوان یک منشی کارهای دفتری یک شرکت عمرانی را با حقوق 500 هزار تومان در ماه انجام دهد.
پخش تراکت با مدرک کارشناسی
در میان فارغالتحصیلان و دانشجویان عدهای هم هستند که با مدرک کارشناسی و شاید بالاتر، کارهایی از قبیل پخش تراکت را بهعنوان یکی از فرصتهای خوب در زمینه کسب تجربه معرفی میکنند و با اهدافی بلندمدت سراغ این کار میروند. به گفته یکی از فعالان این رشته؛ «بعضیها فکر میکنند که پخش تراکت یک کار بدون آینده است و هیچ چیز مفیدی در آن برای یادگیری موجود نیست اما به نظر من تراکت میتواند یک شروع خوب برای واردشدن به دنیای کسب و کار باشد ولی در ابتدا باید فقط به دید یک شروع به آن نگریست و انتظار دیگری نداشت.» به عقیده او، پخش تراکت در دو نوع معمولی و حرفهای است و باید برای رسیدن به نوع حرفهای آن از انواع ابتدایی شروع کرده و درآمد مناسب و تجربه خوبی کسب کرد. او در اینباره میگوید: «باید جوری برنامهریزی کنید که دو سال بعد از شروع پخش تراکت بتوانید با دست کاملا پر، وارد مرحله بعدی کسب و کار شوید، کارهایی مثل مغازهداری. من معتقدم با یک برنامهریزی حرفهای دوتا شریک و دوست میتوانند بعد از دو سال پخش تراکت حرفهای، یک مغازه خیلی خوب در گذری پررفتوآمد بزنند. یا اگر بخواهند در همان راستای تراکت کارشان را ادامه بدهند، میتوانند در آینده به یک شرکت چاپ و تبلیغات خوب فکر کنند.» به گفته این فعال، برای پخش تراکت حرفهای میتوان ساعتی معادل 10 تا 15 هزار تومان را کسب کرد.
آمارها با تعریفهای مختلف از اشتغال بالا و پایین میشوند
«آمار شاغلان بیشتر شده، بیکاری کمتر شدن» شاید شما هم بارها این صحبتها را از طرف مقامات مسئول شنیده باشید، بازار کار اما چیز دیگری میگوید. پس از آنکه در حد فاصل سالهای 84 تا امروز، ورود به دانشگاهها آسانتر شده و دانشگاهها هم تعدادشان افزایش پیدا کرد، آمار بیکاری هم بیشتر شد. حالا دیگر جوانان تحصیلکرده دوست دارند به فراخور مدرک تحصیلیشان، شغلی آبرومند داشته باشند، شغلی که به آنها تضمین یک زندگی راحت بدهد، بههرحال، آنها سالها درس خواندهاند که در آسایش زندگی کنند نه اینکه با دغدغههای بیکاری دستوپنجه نرم کنند. اینکه آمارهای ارائهشده تا چه اندازه به واقعیت نزدیک هستند، مشخص نیست اما یکی از کارشناسان که انتقاد زیادی به آمارهای ارائهشده از سوی دولت نهم و دهم داشت، میگفت: قبل از این دولت، هر جوانی را که هفت روز کار نکرده بود، بیکار مینامیدند ولی الان این آمار را به 10 روز افزایش دادهاند، یعنی اگر یک جوان در 10 روز، یک روز کار کند و درآمدی داشته باشد، جزء بیکاران محسوب نمیشود؛ بنابراین آمار بیکاران کاهش پیدا کرده در صورتیکه عملا تعداد آنها تغییری نداشته است، در واقع، با تغییر در تعاریف، آمار را دستکاری میکنند؛ البته فراموش نکنید که دانشجویان و سربازها جزء بیکاران طبقهبندی نمیشوند.