۰ نفر

رضا رخشان تهیه کننده پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران در گفت و گو با اقتصادهنرآنلاین؛

کار ما فروختن سرگرمی به مردم است

۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۹:۳۲
کد خبر: 352773
کار ما فروختن سرگرمی به مردم است

بیش از یک دهه است که سینمای سرگرمی در کشور ما، بر سینمایی که رویکردهای هنرمندانه تر دارد برتری پیدا کرده. عمده فیلم های سرگرم کننده به نوعی در دسته بندی فیلم های کُمدی قرار می گیرند، این سینما با اتکاء بر علاقه مندی عموم مردم و فروش بالایی که دارد، باعث شده است که سرمایه گذران این بخش با رغبت و اطمینان بیشتری سرمایه گذاری کنند.

از طرفی منتقدان این فیلم ها آن‌ها را برای فرهنگ مضر می دانند و سینمای پر فروش را در مقابل سینمای هنری قرار می دهند. فیلم "هزار پا" به کارگردانی "ابوالحسن داودی" و تهیه کنندگی "رضا رخشان" از جمله فیلم هاییست که سال گذشته مورد استقبال قرار گرفت. هزار پا رکوردهای سینمای پرفروش را جا به جا کرد و بیش از 38 میلیارد تومان فروش داشت. با تهیه کننده این فیلم "رضا رخشان" گفت و گو کرده ایم و روند ساخت این فیلم را مورد بررسی قرار دادیم. رضا رخشان از فیلمبرداری به سینما وارد شد ولی چند سالی ست که تهیه کنندگی را پیش گرفته است. او معتقد است که بیش از داشتن هر استعدادی در هنر، شم او در شاخه تولید و تهیه کنندگی فیلم بالاست و در این کار موفقیت بیشتری دارد.

گفت و گو را از کمی عقبتر شروع میکنیم، از این جا که چگونه میشود که یک مدیر فیلم برداری به این سمت میرود که تهیهکننده سینما شود. این فرایند را چگونه طی کردید، آیا این یک روش متداول است یا روش شخصی شما است؟

 فکر می‌کنم که شما در گفت و گو‌های خود به فیلم ضد گلوله ساخته "مصطفی کیایی" برگردید. ضد گلوله هم یک کار موفقی بود و همه هم آن را دوست دارند. قبل از آن در سال 1377 برای اولین بار، کار‌های اولین فیلم مصطفی کیایی را انجام دادم؛ اما مجوز نداشتم. قبلا با "مسعود جعفری جوزانی" کار کرده بودم و از طریق او مجوز سینمایی کار را گرفتم. در آن زمان می‌گفتند می‌توانید مجوز ویدئویی بگیرید؛ ولی سینمایی کار کنید و به همین ترتیب ما پروانه ویدئویی کار کیایی را گرفتیم. او سه فیلمنامه به من داد که بخوانم وهر سه آن ها (بعد از ظهر سگی)، (فخری) و ( رأی سوخته) فیلمنامه های خوبی بودند که هر سه را از طریق یک فرد با نفوذ به تلویزیون فرستادیم؛ اما رد شد.

من فیلم‌سازی را خیلی دوست داشتم و کارم را از عکاسی برای فیلم مسافران ساخته "بهرام بیضایی" در سال 1370 شروع کردم. در آن زمان آقای بیضایی به من می‌گفتند که تو شَم تولید بالایی داری. علاوه بر ایشان، "علیرضا شجاع نوری" نیز این نکته را به من می‌گفتند. حتا زمانی قرار شد که به عنوان مجری طرح یکی از کار‌های  بیضایی کار کنم، اما درگیر کار دیگری شدم و این همکاری شکل نگرفت. با توجه به آنچه که آقایان بیضایی و شجاع نوری به من می‌گفتند، فکر می‌کردم که می‌توانم کار تهیه‌کنندگی را پی بگیرم، ضمن این که خودم هم کار تهیه را دوست داشتم. کارم را از عکاسی شروع کردم و به فیلم برداری رسیدم. مدتی فیلم برداری کردم و پس از آن چون مجوز ویدئویی داشتم، چند تله فیلم کار کردم و در ادامه سه فیلم‌نامه از کیایی  گرفتم. دو تا از فیلم‌نامه ها را خواندم و هر سه را از طریق شجاع نوری به تلویزیون فرستادیم. اما هر سه را رد کردند. مصطفی اصرار داشت که  فیلم‌نامه بعد از "ظهر سگی" را بخوانم و من فرصت نمی‌کردم، تا اینکه یک شب آن را خواندم، بنظرم فیلمنامه جذابی بود و تصمیم گرفتیم بسازیمش. قرار بود که مجوز ویدئویی بگیریم، اما سینمایی فیلمبرداری کنیم. ولی متأسفانه مدتی بعد وزارت ارشاد اعلام کرد، اگر کسی این کار را انجام دهد، پروانه سینمایی به او نخواهیم داد. بنابراین ما به آقای جوزانی متصل شدیم و پروانه کار مصطفی را از آن طریق گرفتیم و فیلم را ساختیم که  تا آن زمان هم پر فروش‌ترین فیلم "جوزان فیلم" بود.

شما به استعداد و شم تولید که بهرام بیضایی معتقد بود در وجودتان است، اشاره کردید، آیا این به این معناست، که شما مستعد مدیریت پروژهها هستید یا اینکه شناخت بازار و مخاطب هم در وجودتان است؟

منظور ایشان از شم تولید، همان کار‌های اجرایی تولید بود که انتخاب قصه و سایر کارها را شامل می شد. نسخه دست‌نویس فیلمنامه "سگ‌کشی" نوشته بهرام بیضایی را خواندم و همان زمان به ایشان  گفتم این فیلم، پر فروش‌ترین فیلم شما خواهد شد. از این نظر شناخت بازار و مخاطب هم در ذیل همین شم تولید قرار می‌گیرد. من زیاد اهل کتاب نیستم؛ اما بی‌نهایت فیلم می‌بینم و شاید به همین دلیل خوب می‌فهمم که چه فیلمی مخاطب را جذب می‌کند؛ از این جهت فکر می‌کنم انتخاب‌های خوبی در کارنامه کاری ام دارم.

قطعا شما از دوران کودکی با بافت عمومی مردم ارتباط داشتید، در این مورد برایمان توضیح دهید، با توجه به شناختی که از مردم دارید، آن ها  به چه چیزی میخندند، از چه چیزهایی خوششان و از چه چیزهایی بدشان میآید؟

شخصی، گروه  نویسندگان فیلمنامه "هزار پا" را به من معرفی کرد و گفت این‌ها کار طنزشان بد نیست. در ابتدا از آنها خواستم، که یک فیلم‌نامه به من بدهند که ببینم فرم نوشته‌هایشان چگونه است. قصه‌ای داشتم که الآن اسمش (بولدوزر) است. این گروه را برای همین قصه دعوت کرده بودم. نام قصه‌ای که از آنها گرفتم، (آخرین عملیات) بود. از قصه خیلی خوشم آمد چرا که به نظرم طنز نویی بود. فیلم‌نامه را از آن ها خریدم و اسمش را به "هزار پا" تغییر دادیم. تمام حقوق مادی و معنوی فیلمنامه را از آنها خریدم. البته قرار بر این شد که‌ باز‌نویسی کار را خودشان انجام دهند. همچنین حق کتاب را خواستند که من هم این حق را به آنها دادم. اما الآن می‌توانم هزار پای 2، 3 و... را بسازم. در حال حاضر مردم دیگر به مسخره‌بازی نمی‌خندند. در این فیلم‌نامه چیز‌هایی وجود داشت که من ترغیب شدم  تا آن را کار کنم، هم قصه خوبی  و هم طنز جدیدی داشت و  شاخ و برگ مناسبی داشت. بنابراین قرارداد بستم و فیلمنامه را خریدم.

چرا اسمش را از  "آخرین عملیات" به "هزار پا" تغییر دادید؟

به این دلیل که اسم آخرین عملیات تداعی کننده جنگ است و فیلم‌های جنگی خیلی برای مردم جذابیت ندارد.  یک شب تا صبح فکر کردم که چه اسمی برای فیلم بگذارم. ابتدا رضا عطاران را برای نقش اول فیلم انتخاب کردم و بعد با کارگردان قرارداد بستم. این که شخصیت اصلی فیلمنامه پا نداشت، نکته جذابی بود و به همین دلیل اسم فیلم را هزار پا گذاشتم. وقتی این اسم را به آقای داودی گفتم، بنظرش اسم بسیار خوبی آمد، رضا عطاران هم نظرش همین بود و هر سه نویسنده فیلمنامه نیز این تغییر را پذیرفتند.

کار کردن با یک کارگردان حرفهای که سابقه کار در ژانرهای مختلف را دارد، چگونه است؟ در حال حاضر بعضی از فیلمهایی که فروش خیلی زیادی داشتند، عمدتا به عنوان فیلمهای تهیهکننده نامیده میشوند چرا که کارگردانی نشدند و به گیشه آمدند و پول زیادی هم به دست آوردند؛ یعنی ممکن است که اگر کارگردان فیلمی را مستقل بسازد نتیجه نگیرد. اصرار شما برای کار کردن با یک فرد حرفهای چه بوده است؟

آقای داودی کارش را خوب بلد است و من جلو‌تر را خوب می‌دیدم. داودی اگر بخواهد کُمدی کار کند، کُمدی خوبی می‌سازد و خوب هم فروش می‌رود. من و ایشان رفاقت سی ساله داریم. خیلی زیاد با هم فیلم می دیدیم و حالا یک آرشیو غنی داریم. داودی چند فیلم هم داشت که فروش خوبی داشت، از جمله (من زمین را دوست دارم)، (جیب بر‌ها به بهشت نمی‌روند) و چند فیلم دیگر. پس از انتخاب رضا عطاران احساسم این بود که بهترین گزینه برای کارگردانی این کار ابولحسن داودی است. دوستم بود و شناخت خوبی نسبت به او داشتم و می‌دانستم که اشتباه نمی‌کنم. سر صحنه از من فیلمبرداری شده که گفته‌ ام این فیلم بالای 35 میلیارد تومان فروش می رود.

مردم نسبت به چند مؤلفه به صورت پیش فرض، استقبال نشان می‌دهند، رضا عطاران نیز جزو کسانی ست که مورد توجه مردم است، حتی اگر آن فیلم، ضعیف باشد. آیا کارکرد شما به عنوان تهیهکننده، بخاطر همان حس درونی و یا شم بوده، یا این که نگاه شخصی هم به طنز دارید؟

به نظر من نخستین چیزی که به حرف شما باز می‌گردد، قصه است. ممکن است داودی و یا عطاران،  فیلمی بسازند که قصه خوبی نداشته باشد و خوب هم نتیجه ندهد. اولین مسئله مهم برای من قصه بود و می‌دانستم که نتیجه می‌دهد. قصه را جدا‌گانه به یکی دو نفر دیگر هم دادم و یکی از آن ها گفت که این قصه را نساز، اما من بر انجام این کار مصر بودم. بنابراین از نگاه من، اولین مسئله مهم قصه و بعد چیدمان افراد و عوامل کار است. احساس می‌کنم عوامل فیلم هزار پا خوب در کنار هم چیده شده اند و برد من در همین مسئله بود.

در خصوص برچسب سینمای ابتذال که هزار پا هم میتواند نماینده آن باشد، چه صحبتی دارید؟

به نظرم کار اصلی ما فروختن سرگرمی به مردم است. با این عقیده پیش می‌روم و به دنبال فیلم‌های دیگر نیستم. به نظرم فیلم ضد گلوله هم فوق العاده است و آن را هم پای فیلم های "مارمولک، لیلی با من است" و "ورود آقایان ممنوع" می‌دانم. هر کسی را دیده ام بازخوردش به فیلم هزارپا مثبت بوده  و آن را دوست داشته است. شما کدام فیلم را دیده‌اید که تا این حد در اینستاگرام پخش شود؟! البته عده‌ای هم مدعی روشنفکری هستند و می‌گویند این فیلم مبتذل است؛ اما باید ببینیم که مردم چه می‌گویند. من سعی می‌کنم فیلمی که می سازم، پیش از هر چیز مردم آن را دوست داشته باشند. سعی می‌کنم فیلم بی‌کلاس و مبتذل نسازم. من به دوستی می‌گویم این فیلمی که تو ساختی از نظر من فیلم نیست و من اصلاً آن را قبول ندارم. قبول ندارم به این معنا نیست که بروم یک فیلم بد‌تر از آن بسازم، من می‌گویم این فیلم را قبول ندارم و هزار پا را می‌سازم.

شما در گفت و گویی از تعامل با بازیگر و دست مزد بالای بازیگرها انتقاد کرده اید. در این خصوص و هم چنین راجع به دریافت ارزی دستمزدها بگویید.

ببینید تمام این‌ها مکمل هم هستند و باید وجود داشته باشند که فیلم پیش برود. باید قصه، کارگردان و بازیگر خوب باشد. اما به نظر من اصلاً درست نیست که به بازیگر‌ها دست مزد‌هایی تا این حد بالا پرداخت شود. من فکر می‌کنم این دست مزدهای بالا، بازیگر‌ها را هم با مشکل مواجه می‌کند.

چه کسی یا چهساز و کاری این موضوع را رواج داد؟

کاملا مشخص است، پول‌هایی که معلوم نیست از کجا آمده است و به بازیگر‌ها می‌دهند، آن ها را خراب می‌کند و بازیگر‌ها خودشان هم نمی‌دانند که چه می‌کنند. قطعا خود شما می‌دانید، فیلم‌هایی هستند که پول‌های کلان به بازیگر‌هایشان داده اند و همین طور پیش رفته اند و دارند سینمای ایران را نابود می‌کنند.

این به این معنیست که به طور مثال شما برای فیلم هزارپا، پول کلانی به رضا عطاران نداده اید؟

قرار داد تمام بازیگر‌هایم را با عددی حدود هشتصد و خورده‌ای میلیون تومان بستم. ما فروش هزار پا را دو میلیارد برآورد کردیم و بر اساس آن با بازیگر‌ها قرارداد بستیم.

شما متولد چه سالی هستید؟

من متولد سال 1343 هستم.

این که ما با دیدن یک فیلم به گذشتهای برویم که برایمان آزاردهنده و دردناک بوده است، مثل مزاحمت پلیس، که در بعضی فیلمها از جمله هزار پا وجود دارد و  خندیدن به آن، به رویکرد شخصی  و سبقه شخصی شما باز میگردد؟ و یا چون امروز، نسل دهه 60 بزرگ شده و یادآوری این مسائل برایش خاطره انگیز و خنده دار است، باعث شده است به این موارد اشاره کنید و یا در واقع  به شم شناخت بازر مربوط است؟

در هر صورت مردم نسبت به گذشته نوستالژی دارند و من هم این حس را دارم؛ البته شم شناخت طنز من هم بالا است و می‌فهم چه کسی کجا و به چه چیزی می‌خندد. زمانی که قصه هزار پا را خواندم، چیز‌هایی که از گذشته داشت برای من جالب و جذاب بود، چون خود من هم این مسائل را تجربه کرده بودم.

شما گفتید که به مردم سرگرمی میفروشید، از طرف دیگر من گفت و گویی از شما خواندم که ضمن مطرح کردن دغدغه سینمای هنری گفته بودید که سینمای بدنه و اقتصادی که فقط هدفش فروش سرگرمی به هر نحوی به مردم است، سبب آسیب به سینمای هنری میشود.

هر دوی این‌ها باید در کنار هم باشند.

چگونه میشود؟ گاهی یکی آن دیگری را نفی میکند.

می‌بینید که اصغر فرهادی سینمای هنری می‌سازد و مردم هم استقبال می‌کنند.

اما در تجربیاتی که شما داشتید، جنبه سرگرمی قویتر است. اگر مجبور باشید در فیلمی جنبه هنری آن را بالا ببرید، باز هم فیلم میسازید؟

صادقانه به شما بگویم، اگر از من بپرسند دوست داری تهیه‌کننده چه فیلمی باشی، می‌گویم (نرگس، ساخته رخشان بنی اعتماد، سال 1370)، (قدمگاه، ساخته محمدمهدی عسگرپور، سال 1382) و (دهلیز،ساخته بهروز شعیبی، سال 1392) را دوست دارم. و به دنبال چنین کار‌هایی هستم. و دوست دارم هم جنبه سرگرمی و هم جنبه هنری در فیلم حفظ شود.

اما گاهی فروش و سرگرمی جنبه دیگر را حذف میکند و هزار پا بیشتر سرگرمی است تا هنر.

من کار‌های "جیمز فرانسیس کامرون" را خیلی دوست دارم. او در اوج، حماسی عاشقانه (تایتانیک)را ساخت و برد. ما هم باید سعی کنیم این گونه کار کنیم. من فکر می‌کنم اگر فیلم هنری هم بسازم، موفق می‌شوم.

شما با انتخاب کارگردانهای هنری برای کارهایتان تا حدی در این مسیر حرکت کردید؛ اما هنوز نتیجه نگرفتید، در نتیجه سرگرمی بر کارهایتان غالب بوده است.

خشان: بله در کار‌هایی که تا کنون ساخته‌ام این گونه بوده است، اما در پروژهای آتی این طور نخواهد بود.

در خصوص دریافت دست مزدها به صورت ارز هم توضیح ندادید.

ما سعی می‌کنیم که وارد این داستان‌ها نشویم. فیلم بعدی من که بیاید می‌بینید که مسیر درستی رفته است. حس من این است که وقتی دست مزد یک بازیگر به صورت نجومی بالا می‌رود و آن را به صورت دلار و یورو می‌خواهد، ضربه محکمی به سینمای ایران وارد می‌کند. ما باید تا آنجا که می‌توانیم از این مسائل پیشگیری کنیم.

رابطه سرمایهگذار و تهیهکننده خیلی شفاف نیست، به ویژه از نظر مخاطبانی که در هنر کار اقتصادی میکنند. ما به عنوان یک رسانه اقتصادی سعی داریم که سرمایهگذاران را بیشتر با این فضا آشنا کنیم. شما چگونه سرمایهگذاران را قانع میکنید که پول خود را وارد سینما کنند؟

من سعی می‌کنم در کار‌هایم با صداقت پیش بروم و در حال حاضر به دلیل فروش فیلم هزار پا و فیلم قبلی ام حس می‌کنم که راهم را اشتباه نرفته ام و فکر می‌کنم در حال حاضر اگر به سرمایه‌گذاری پیشنهاد همکاری دهم، قطعا خواهد پذیرفت. 

پیش ازاین که این تجربه را در کارنامه تان داشته باشید، جذب سرمایه گذار چگونه بود، سرمایهگذاری که تلقی از هنر ندارد چگونه قانع میشود که در سینما سرمایهگذاری کند؟

به گمان من ابتدا باید یک سرمایه‌گذار را وارد یک کار پر فروش کرد که بتواند در موارد بعدی اعتماد کند، علاوه بر آن من سعی می‌کنم صادقانه همه چیز را به سرمایه‌گذار بگویم، هر چیزی برد و باخت دارد و من این را به سرمایه‌گذار می‌گویم و فکر می‌کنم با این شیوه پیش رفتن نتیجه می‌دهد.

در انتخاب سرمایه گذار برای همکاری، مرز بندی یا خط قرمزهایی هم دارید، آیا برایتان مهم است که سرمایهگذار پولش را از کجا آورده است؟

ازرضا عطاران پرسیدم که چرا پیشنهاد‌های با مبالغ بالا را قبول نمی‌کنی؟ گفت: من باید بدانم که این پول از کجا آمده است. من هم سعی می‌کنم این گونه کار کنم و برایم مهم است که پول سرمایه‌گذار از کجا آمده است. به طور مثال سرمایه گذار یکی از کارهایم شرکت (گلرنگ) بوده است   و خوب مشخص است که پولشان از کجا آمده است و تا به حال با افراد در بخش خصوصی همکاری کرده ام.

در کارهایتان اسپانسر خدماتی هم دارید؛ یعنی کسانی که برگشت سرمایه برایش مهم نباشد؟

شما فکر نکنید که اسپانسر برگشت سرمایه ندارد. به طور مثال سامانه 724 را برای فیلم هزار پا آوردیم که هم در داخل و هم خارج برایش تبلیغات شد.

برنامه ای برای ساخت هزار پای 2 و3 دارید؟

برای ساختن هزارپای 2 و 3سرمایه‌گذار‌های زیادی با پول‌های درستی به ما پیشنهاد داده اند، اما تا زمانی که قصه شکل نگیرد در این مورد هیچ کاری نخواهم کرد.

خیلی از مردم این فیلم را به دلیل همکاری زوج رضا عطاران و جواد عزتی ، دوست دارند، درست است؟

تمام این‌ها مکمل هم هستند؛ اما به نظر من مسئله نخست شکل گرفتن قصه به شکل درست است. مسئله دیگری هم که وجود دارد این است که باید تماشاگر را شناخت و بدانید که تماشاگر چه چیزی را دوست دارد. اگر اتفاق بیفتد و تمام عوامل درست کنار هم چیده شود، می‌خواهیم یک فیلم اکشن بسازیم. شاید شما بگویید فیلم اکشن ایرانی نمی‌فروشد؛ اما من به جرأت می‌گویم که به خوبی خواهد فروخت. فردی مثل جیمز کامرون، فیلم  (ترمیناتور1 ) را می‌سازد که "آرنولد شوارتزنگر" در آن نقش منفی دارد و فیلم "ترمیناتور2" آن قدر قدرتمند است که نقش آرنولد مثبت می شود و نتیجه هم می‌گیرد. اما پس از آن چند ترمیناتور دیگر هم می‌سازد، اما نتیجه نمی‌دهد. این همان چیزی است که من می‌گویم، که درست بودن قصه و چیدمان افراد، مورد اهمیت اند. است. اکشنی که از آن گفتم، طنز ندارد؛ اما عشق دارد، چیز‌هایی دارد که جذاب است. فیلم نرگس یکی از بهترین فیلم‌های بعد از انقلاب است. فیلمی که فیلم‌نامه بسیار درستی دارد و تمام مهره‌های آن درست چیده شده‌اند. در حال حاضر ما فیلم‌نامه‌های این چنینی کم داریم. من دوست دارم مخاطب که از سالن سینما بیرون می‌آید لذت برده باشد. لااقل کار من فروختن سرگرمی به مردم است. دلم می‌خواهد مردم از دیدن فیلم لذت ببرند.

به عنوان سؤال آخر، آیا ممکن است  زمانی به کار فیلم برداری باز گردید و فقط به همین کار بپردازید؟

فیلمبرداری و عکاسی را خیلی دوست دارم؛ اما احساس می‌کنم که در این کار موفق‌تر هستم و خداوند هم بیشتر هوایم را دارد. من در عکاسی همیشه کاندید می‌شدم و جایزه هم گرفته‌ام، اما خوب پول چندانی ندارد. زمانی هم یک فیلم کوتاه ساختم که کاندید بهترین فیلم کوتاه داستانی در خانه سینما شد. اما کار کارگردانی را دوست نداشتم. کار تولید را بیشتر دوست دارم و فکر می‌کنم در آن موفق‌ترهستم و نتیجه هم گرفتم.

انتقادی که وجود داشت این بود که میگفتند سازندگان هزار پا یک فیلم را دو بار به مردم فروختند.

در مورد پخش فیلم، من دوست داشتم که در یک پک دو تایی پخش شود که متأسفانه نشد. به مؤسسه سوره هم که پخش ویدئویی فیلم را بر عهده داشت گفتیم؛ اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد. قوانینی در ارشاد وجود دارد که بر اساس آن نمی‌شود فیلمی را در دو قسمت منتشر کرد. ما فیلم را در قالب مینی سریال منتشر کردیم؛ اما دوست نداشتیم این گونه باشد. قرار بود که فیلم را با زمان بالا در سینما پخش کنیم؛ اما اجازه ندادند، به این دلیل که می‌گفتند سینما سانس‌ها را از دست می‌دهد؛ بنابراین ما هم زمان آن را کاهش دادیم. فیلم در نسخه شبکه خانگی، بلند‌تر از نسخه سینمایی است. دلیل این دو بار فروختن هم این بود که اگر در یک دیویدی قرار می‌دادیم، کیفیت فیلم پایین می‌آمد؛ حتی دیویدی ناین هم پاسخ گو نبود.