در حقیقت اگر ایران را در مسیر توسعه بررسی کنیم، به وضوح درمییابیم که به پیشنیازهای هر یک از مراحل توسعه توجه کافی صورت نگرفته و همین امر سبب شده تا باوجود مصرف کردن منابع، خروجی مطلوب حاصل نشود. در این میان، درحالی دستیابی به اقتصاد دانشبنیان در دنیای امروز مورد توجه قرار گرفته است که این هدفگذاری در آخرین مرحله توسعهیافتگی جوامع طبقهبندی میشود این درحالی است که ایران در مسیر توسعهیافتگی در خوشبینانهترین حالت در میانه راه قرار دارد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، در این رابطه محمد بحرینیان عضو هیات نمایندگان اتاق مشهد با تشریح مراحل توسعه، اینگونه عنوان میکند که خلق دانش و دستیابی به اقتصاد دانشبنیان در حال حاضر در ایران میسر نیست چراکه این عنصر در آخرین مرحله توسعهیافتگی قرار دارد و ایران تا وقتی مراحل پیشین را طی نکرده است، نمیتواند به خلق دانش دست یابد. به عقیده بحرینیان، هدررفت منابع ایران طی سالهای متمادی به علت فقدان کارآفرینان نوآور و کپیبرداری از یک ایده اولیه بوده است که جلوی تجمیع دانش را گرفته است؛ عنصری که دستیابی به یک جامعه پساصنعتی و پیشرفته را میسر میکند. با این حال، ایران امروز در مرحله در حال توسعه قرار گرفته است و برای حرکت به سمت مراحل بعدی به کارآفرینان نوآور و خلق دانش و اطلاعات نیاز دارد. مشروح سخنان محمد بحرینیان در نشست تخصصی «توسعهیافتگی و الزامات دستیابی به اقتصاد دانشبنیان» را در ادامه میخوانید.
منابع عظیمی که بازوی توسعه نبوده است
با مسیری که در حال حاضر طی میکنیم، نمیتوانیم به اقتصاد دانشبنیان برسیم. اما چرا ایران نمیتواند با مسیر فعلی به اقتصاد دانشبنیان دست پیدا کند. یکی از لوازم دستیابی به اقتصاد دانشبنیان دسترسی داشتن به منابع است. بنابراین در درجه نخست این سوال مطرح میشود که آیا منابع در ایران کم داشتیم؟ آماری که از سال1338 تا پایان سال94 جمعآوری کردهایم، نشان میدهد که درآمدهای حاصل از صادرات نفت و گاز ایران در این بازه زمانی 1377میلیارد دلار بوده است. برمبنای مستندات متعدد، طی این سالها صادرات پتروشیمی 96میلیارد دلار بوده است. صادرات سایر کالاهای غیرنفتی هم 181میلیارد دلار بوده است و بهطور کلی در این سالها 1686میلیارد دلار دراختیار ایران قرار گرفته است.
در همین حال، غیر از نفتی که صادر میشود، باقی آن نیز به اقتصاد تزریق میشود اما تعداد کمی از اقتصاددانان تا به حال به این بخش از نفت پرداختهاند. این مقدار نفت یا در قالب فرآوردههای نفتی است یا در قالب سوخت منازل، نیروگاهها و کارخانهها یا در قالب خوراک پتروشیمی. بنابراین این بخش هم باید معادلسنجی شود. براساس دو منبع میتوان در این رابطه اطلاعات کسب کرد؛ بانک مرکزی و ترازنامه انرژی وزارت نیرو. ترازنامه انرژی وزارت نیرو تا سال92 تهیه شده است بنابراین سعی کردیم همه دادهها را بر آن اساس بسنجیم. با محاسبات مختلف اعداد مربوطه حاصل شده است که ارزش نفتی را که بعد از صادرات داشتهایم، نشان میدهد و تایید میکند که ارزش دلاری این نفت بهشدت در حال افزایش است. آمارهای جمعآوری شده نشان میدهد از سال1338 تا سال1394، به میزان 2574میلیارد دلار دراختیار ایران قرار گرفته است، البته اگر استنادات بانک مرکزی را مبنا قرار دهیم.
در همین حال، از برنامه اول توسعه پس از انقلاب، 2157میلیارد دلار یعنی 83درصد منابع را دراختیار داشتیم. اگر این محاسبات را با مبنای ترازنامه انرژی انجام دهیم، این مبلغ 3019میلیارد دلار خواهد بود. ارزش دلاری مصرف هم 2625میلیارد دلار به دست میآید که البته این ارقام تا سال1392 است. در این رابطه هم اگر برنامه اول توسعه را مبنا قرار دهیم، 86درصد منابع را در این اقتصاد تزریق کردیم. اما آیا این تنها منابع بوده است؟ متاسفانه خیر.
ما از منابع خارجی هم در چند قالب استفاده کردهایم. بدهیهای خارجی یعنی وامهایی که بانک جهانی و IMF دراختیار ما قرار داده است و جریان ورودی خالص سرمایهگذاری مستقیم خارجی که دراختیار کشور قرار گرفته و قابل بازپرداخت هم نبوده است. این نشان میدهد ما متجاوز از 3هزار میلیارد دلار در کمترین حالت و 4هزار میلیارد دلار در بیشترین حالت، منابع دراختیار داشتهایم. این درحالی است که کشوری همچون کرهجنوبی، یکچهارم این منابع را استفاده کرده است. مالزی یکششم این منابع را استفاده کرده و چین با این عظمت دو برابر این منابع را استفاده کرده است. اما وقتی به شاخصهای دیگر نگاه میکنیم، متوجه میشویم که در نقطهیی گیر داریم. یکی از این شاخصهای مهم در این رابطه سرانه تولید ناخالص داخلی است.
با توجه به منابع عظیمی که طی این سالها دراختیار ایران قرار داشته است و با توجه به رقم تولید ناخالص داخلی ایران، این سوال در ذهن ایجاد میشود که اثر این منابع چه بوده است؟ متاسفانه بررسی روند تولید ناخالص داخلی ایران طی سالهای یادشده نشان میدهد که GDP ایران حتی نتوانسته است یک روند با شیب مثبت داشته باشد. درست است که در بررسی روند تولید ناخالص داخلی سایر کشورها هم یک نوسان مشاهده میشود اما شیب مثبت است.
وضعیت ایران در حوزه تجارت جهانی هم قابلتوجه است. براساس آمار، ایران از تجارت جهانی 0.38درصد سهم دارد. حال اگر از این رقم 0.32درصد سهم نفت را هم جدا کنیم، سهم ایران از تجارت جهانی تنها 0.06درصد است. بنابراین در برابر حجم عظیم تجارت جهانی هیچ نیستیم. این درحالی است که منابع عظیمی در اختیار این کشور قرار گرفته است. در همین حال بزرگترین موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در اختیار ایران قرار گرفته و نتوانستهایم از آن استفاده کنیم.
5مرحله توسعهیافتگی
نظریه «روستو» برای توسعه کشورها 5مرحله تعریف کرده است. تجربه کسانی که مرحله فلاکت را گذراندهاند، مثل مالزی، کرهجنوبی، سنگاپور، تایوان، مالزی و چین نشان میدهد آنها فهمیدهاند توسعه به طی کردن مراحلی نیاز دارد. این کشورها زیرمجموعه هر مرحله از توسعه را درک کردهاند. کلید قضیه اینجاست که باید ذیلهای هر یک از مراحل توسعه را درک کنیم. در این رابطه 5مرحله جامعه ابتدایی، جامعه توسعه نیافته، جامعه در حال توسعه، جامعه توسعه یافته و جامعه پساصنعتی و پیشرفته تعریف شده است. عنصر اصلی جامعه ابتدایی شکاری، کار بوده است. در مرحله دوم، جامعه توسعه نیافته قرار دارد که عنصر اصلی آن زراعت و تقسیم محصول است. در این بخش عنصر کار وجود داشته و زمین به آن اضافه شده است. در مرحله سوم، جامعه در حال توسعه است که کار و زمین جزو عناصر آن بوده و سرمایه هم به آن اضافه شده است. مرحله چهارم، جامعه صنعتی است که عناصر مرحله قبلی را دارد و کارآفرین نوآور هم دارد.
انرژی اولیه توسعه یافتگی در حقیقت کارآفرینان بودند. در تمام کشورهایی که عنوان شد، در درجه اول به کارآفرینان توجه شده است. در مرحله بعدی باید از این کارآفرینان حمایت شود، برای آنها ظرفیتسازی لازم صورت گیرد و درنهایت نظارت وجود داشته باشد. این سوال مطرح میشود که کارآفرین نوآور چه چیزی را وارد کشور میکند؟ این همان نکتهیی است که ما در آن دچار ضعف هستیم و نمیتوانیم به اقتصاد دانشبنیان برسیم. وقتی یک کالا برای نخستینبار توسط کارآفرین نوآور وارد کشور میشود، باید سازماندهی داشته باشد. اگر این سازماندهی تکثیر افقی شود، اثر آن از بین خواهد رفت. اما متاسفانه چیزی که در ایران بهصورت مکرر مشاهده میشود، کپیهای متعدد از یک ایده اصلی است. آیا تا بهحال به این فکر کردهایم که چرا نمیتوانیم در کشور یک مگاپروژه را اجرا کنیم؟ به این دلیل ما تکثیر افقی کردهایم و یاد نگرفتهایم که سازماندهیهای متعدد
چگونه است. سازماندهی یک دانش ضمنی است که باید روی هم جمع شود تا بتوانیم مگاپروژهها را اجرا کنیم. در حقیقت ضعف اصلی این است که ما کارآفرین نوآور در کشور نداریم. در سال1338 که کشور با بیچارگی ارزی مواجه بوده، 65کارخانه نساجی در کشور تاسیس شده است. در همین زمان 120کارخانه یخ احداث شده است. این درحالی است که باید از خرد مقیاس بودن خارج شویم و به کارآفرین نوآور کمک کنیم تا بزرگ مقیاس شود و تکثیر افقی هم نباید انجام دهیم. علاوه بر کارآفرین نوآور، چیزی که یک جامعه توسعه یافته احتیاج دارد، اطلاعات است. با این حال متاسفانه فقر آماری را میتوان به خوبی در ایران دید. وقتی کشورهایی همچون کرهجنوبی را بررسی میکنیم، میبینیم کارآفرین نوآور نیاز به دیدگاه و محاسبات آماری دارد. در همین جا، نکته مهم دیگر این است که دولتها مستقل از ذینفعان عمل کنند. وقتی کرهجنوبی برنامه اول توسعه خود را شروع کرد کارآفرینان را محور اصلی قرار داد. از 7هزار شرکت، 1600شرکت را نگه داشت و در ادامه آن را هم به 600شرکت رساند این درحالی بود که اقتصاد کرهجنوبی یک اقتصاد بازار به تمام معناست اما دولت در این زمینه دخالت میکند چون باید حافظ کارآفرینان باشد. بنابراین دولت درراستای حمایت از کارآفرین نوآور در بالاترین سطح مستقل از ذینفعان عمل میکند. این درحالی است که دولتهای ما نتوانستهاند مستقل از ذینفعان باشند. به عنوان یک مثال عینی درمورد خودروهای قاچاق دیدیم که مقام معظم رهبری گفتند آتش بزنید اما عدهیی میگویند آنها را بفروشیم.
محدودیت اطلاعاتی به بهانههای پوپولیستی
نکته مهم دیگر که در بررسی جوامع توسعه یافته باید به آن توجه کرد، خلق داده است چون بدون داده نمیتوان کارآفرینی کرد. پایه دولت الکترونیک کرهجنوبی در سال1961 میلادی گذاشته شده است. این درحالی است که ما همچنان فقر آماری داریم و این فقر آماری را تحت عناوین پوپولیستی همچون حریم شخصی توجیه میکنیم.
متاسفانه اطلاعات در ایران انتشار داده نمیشود و با چشم بسته هم نمیتوان کارآفرینی کرد. اهمیت خلق داده بسیار بالاست چراکه بعد از این مرحله است که اقتصاد مقیاس را درک میکنیم. به عنوان تبعات منفی بیتوجهی به این مرحله میتوان چند مثال ساده زد. آیا 485کارخانه رب گوجه میتواند در تحقیق و توسعه سرمایهگذاری کند؟ خیر چون در این مورد تنها تکثیر افقی انجام شده است. این درحالی است که از تحقیق و توسعه است که فناوری زایش پیدا میکند. زایش فناوری هم در جامعه توسعه یافته میسر میشود که عناصر آن کار، زمین، سرمایه، کارآفرین نوآور، اطلاعات، تحقیق و توسعه و فناوری است.
آخرین مرحله توسعه که اختلاف میان جامعه پساصنعتی و پیشرفته و جامعه توسعه یافته را تعیین میکند، دانش است. رسیدن به مرحله جامعه پساصنعتی و پیشرفته که در حال حاضر کرهجنوبی در این مرحله قرار دارد، نیازمند طی کردن 5مرحلهیی است که به تفکیک عنوان شد. اگر این مراحل طی نشود، تمام تلاشها بیمایه باقی میماند. در این مراحل است که نیازها شناخته میشود و مسیر تکامل طی میشود.
حال این سوال ایجاد میشود که وقتی مراحل اول را طی نکردهایم، ایجاد دانش به چه سرانجامی میرسد؟ باید اینگونه پاسخ داد که تا وقتی تمام مراحل پیشین طی نشود، نمیتوان به خلق دانش دست یافت، بههمین دلیل است که میبینیم منابع مصرف میشود اما تنها جزیرهها و جرقههای جدا افتادهیی ایجاد میشود که نمیتواند در یک مقیاس قرار گیرد و تجاریسازی شود. در حقیقت منظور از فناوری در آخرین مرحله توسعه یعنی در یک جامعه پساصنعتی و پیشرفته، انباشته شدن دانشهای ماست. چون در مراحل قبلی هم اعم از سرمایه، زمین و... هم باید دانش داشته باشیم. در حقیقت منظور از دانش در این مرحله، انباشت دانش است.