اختصاص بودجههای کلان، بخصوص برای کاشت گیاه و مالچ پاشی نه تنها درمان مشکل خوزستان نیست، بلکه هر گونه دخالت بدون تحقیق دقیق در سرزمینی که از بحران «ترانزیشن (گذار) اکولوژیکی» رنج میبرد – یعنی عبور از مرحله تالابی به بیابانی - بسیار مخرب و خطرناک است و خود میتواند منشأ مشکلات جدید و حتی تشدید گرد و خاک و بیابانزایی شود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران ، برای ایجاد پوشش گیاهی در یک منطقه به گیاهانی نیاز است که قادر به انجام فتوسنتز باشند. برای انجام فتوسنتز حضور آب و دی اکسید کربن لازم است. برای اینکه آب و دی اکسید کربن بتوانند در عمل فتوسنتز انرژی خورشیدی را به انرژی شیمیایی تبدیل کرده و ماده آلی درست کنند نیاز به بذر گیاه و خاک مناسب است. ما در خوزستان مشکلی به نام بذر نداریم، حتی در شورترین نقاط ساحلی میلیاردها بذر گیاهان خودرو وجود دارد. عامل محدودکننده رویش گیاه، شوری و آب است. آب در خاکهای شور به دلیل فشار بالای اسمزی نمیتواند مورد استفاده گیاه قرار گیرد. به عبارت دیگر گیاه در معرض خشکی فیزیولوژیکی قرار میگیرد. به همین دلیل در چنین رویشگاههایی یا باید رطوبت بسیار بالا باشد که در آن گیاهان شورپسند بتوانند با مکانیسمهای خاص خود بر مشکل خشکی فیزیولوژیکی غلبه کنند یا باید شوری بواسطه شستوشوی سالانه کاهش یابد. الگوی طبیعی هر دو شکل، در طبیعت فراوان است. اما در مناطق پست و به اصلاح چالهها، به دلیل تجمع خاک رسی و شوری بالا، ایدهالترین و بیخطرترین فرم، حفظ شرایط تالابی است. در طبیعت گیاهانی وجود ندارند که بتوانند شوریهای بسیار بالا را تحمل کنند و به همین دلیل ادعای ایجاد پوشش گیاهی در بستر شور مناطقی مانند بستر دریاچه ارومیه، میقان، حوض سلطان، بختگان و گاوخونی غیر ممکن و غیر علمی است. حداکثر میتوان در مناطق حاشیهای پوشش گیاهی شورپسند ایجاد کرد که حفظ آن فقط در صورت وجود آب ممکن است. حفظ این مناطق به صورت تالاب بهترین گزینه است، چون آب شور در مقایسه با آب شیرین کمتر تبخیر میشود و موجودات خاصی برای پایداری اکولوژیکی تالابهای شور در طبیعت وجود دارد.
اما دشت خوزستان نیز یک دشت آبرفتی است. به دلیل دمای بالا و تبخیر، خاک خوزستان بشدت مستعد شوری است. در گذشته که سیلابهای طبیعی به خوزستان میآمد، هم باعث انتقال خاک غنی از مواد غذایی به دشت میشد و هم با عبور از دشت باعث کاهش نمکی میشد که در فصل گرما در سطح خاک جمع شده بود؛ این رمز پایداری و سرسبزی استان خوزستان بود. بر اساس بیش از 30سال تجربه و تحقیق در دشت خوزستان و دیگر اکوسیستمهای شور ایران و کشورهای مجاور اعلام میکنم که چاره گرد و خاک خوزستان کاشت مجدد گیاه نیست چون تنها گیاه درختچهای که مستعد کشت در مناطق با آب تحت الارضی بالا است گز است. گز گیاهی است که بشدت به آب نیاز دارد و از طرفی با غدههای نمکی خود نمکهای زیر خاک را در سطح خاک جمع میکند. گزها در دراز مدت فقط در صورتی امکان بقا دارند که در فصل پرباران، آب جاری و سیلاب نمکهای جمع شده در سطح خاک را شستوشو دهد. به همین دلیل گزها اغلب در حاشیه رودخانهها رویش دارند. در غیر این صورت تجمع نمک باعث خودکشی گیاه میشود. لذا انتظار میرود که بعد از مدتی ریزگردهای بیشتری ایجادشود که البته به دلیل عملیات کشت و کار، ناپایداری خاک تشدید شده و حتی بقای گونههای بومی را هم تهدید میکند. لذا برای حل مشکل خوزستان باید برنامه دقیق و بر اساس همان اصل پارسیمونی راه حل سادهتر را – یعنی برگشت به حال تالابی–در دستور کار قرار گیرد. به همین دلیل پیشنهاد میشود:
1. کارگروهی مستقل از دستگاههای اجرایی با شرکت و همکاری همه محققان داخلی و حتی خارجی، مانند ستاد احیای دریاچه ارومیه تشکیل شود.
2. بدون انجام تحقیق بیطرف و دقیق، هر نظری مانند داستان فیل مولوی است. لازم است بودجه مناسبی برای انجام تحقیق علمی (بدون دخالت دستگاههای اجرایی ذینفع) اختصاص یابد و این مبلغ بدون دردسرهای پیچیده بروکراسی در اختیار محققان داخلی و خارجی مستقل قرار گرفته تا بدون عجله بتوانند موضوع را به دقت با روشهای علمی بررسی کنند. این تحقیقات نیز با استفاده از روش علمی و داوریهای تخصصی بعد از پذیرش در مجلات معتبر میتواند بهعنوان سند قابل اتکا برای اجرا استفاده شود. گزارشهای سفارشی دستگاههای اجرایی همیشه از دقت لازم برخوردار نیست، چرا که دستگاهها تمایل دارند با کسانی قرارداد ببندند که منافع آن دستگاه تأمین شده و احتمالاً خرابکاریهای قبلی آن دستگاه آشکار نشود. بدترین نوع قرار داد، سپردن پاسخ سؤالهای مهم اکولوژیکی به شرکتهای مشاور است که منافع آنها در گرو تأمین نظر و تأیید دستگاههای اجرایی است. همین شرکتهای مشاور سالها سد سازیهای ویرانگر را توجیه کردند و برای حفظ منافع خود تغییر کاربریهای غیر علمی را به دستگاههای اجرایی تجویز کردهاند. مشکل استان خوزستان یک معضل اکولوژیکی است. بنابر این، انجام تحقیقات اکولوژیکی – نه مهندسی- ضرورت خوزستان و کل ایران است. متأسفانه با وجود حرفهای قشنگی که در هفته پژوهش زده میشود، گویی دستگاههای اجرایی و سازمان برنامه وبودجه به پژوهش اعتقادی ندارند و مانع اختصاص بودجه به تحقیقات علمی مستقل بودهاند. بودجههای قطره چکانی پژوهش فقط برای تولید انبوه و بیمحتوای مقالات هدفگذاری میشود تا اینکه از محققان بخواهند پاسخ علمی به سؤالات اساسی بدهند.
3. نگارنده به ضرس قاطع اعلام میکنم که دخالتهای مهندسی در ساختار هیدرولوژیکی کشور و جاده سازیهای وسیع و کشاورزی خارج از توان، بخصوص در استان خوزستان منجر به خشک شدن تالابهای استان شده است. چرای بیرویه در کوهپایههای زاگرس نیز مزید بر علت شد و از منابع مهم ناپایداری خاک و ایجاد گرد و خاک است. با توجه به ماهیت دشتهای شور و رسی منطقه، نرسیدن آب به این مناطق آنها را مستعد تشکیل ریزگرد کرده است. متأسفانه، نه تنها خوزستان، که تقریباً همه کشور با سیاستهای مخرب وزارت نیرو با افراط در سدسازی و گاهی هم افراط در آبخیزداری توسط سازمان جنگلها و مراتع بشدت آسیب دیده و لازم است گروه مستقلی تشکیل و بررسی کنند که سدها و آب بندهایی که باعث خشکی دشت خوزستان شده است را بردارند. جادهسازی نیز در دشتهای مسطح مانند سد عمل میکند و اگر ارتباط هیدرولوژیکی دو طرف جاده قطع شود، نقش مهمی در خشکی دشتهای کم شیب دارد. این مشکل در جاده آبادان به ماهشهر، ماهشهر به هندیجان و تالاب هورالعظیم به خاطر چاههای استخراج نفت بسیار جدی است. لذا کارگروه مستقل باید بتواند این مشکلات را شناسایی و از اقتدار لازم برای ارائه پیشنهادهای اساسی برخوردار باشد. اگر چه میتوان حدس زد که مصلحتهایی مانع تشکیل چنین کارگروهی میشود، ولی کدام مصلحت مهمتر و واجبتر از حفظ سرزمین ایران است که ادامه بحران گرد و خاک امنیت ملی و یکپارچگی کشور را با خطر جدی مواجه میکند. آیا برداشتن یکی دو سد یا اصلاح جادههای غیر اصولی و منع چرای بیش از ظرفیت و تعطیلی کشاورزی مضر مصلحت است یا به هم ریختگی سرزمین زرخیز خوزستان، تشدید ناامنی و ایجاد موج مهاجرت به سایر نقاط کشور؟
4. در سال 1935میلادی امریکا دچار طوفان گرد و خاک شد، یکشنبه سیاه 14 آوریل در تاریخ امریکا نقطه عطفی شد که در کتابهای درسی به آن اشاره میشود. یک سال بعد در 1936 قانون حفاظت خاک به تصویب رسید. این قانون توانست جلوی فرسایش خاک را بگیرد. متأسفانه با وجود اینکه کشور ما سالهاست درگیر معضل ریزگرد است و با وجود آنکه بر خلاف امریکا مالکیت زمین دولتی است، هنوز نه کسی میتواند جلوی چرای بیرویه و دیم بیحاصل را بگیرد و نه مانع دخالتهای مخرب دستگاهها شود. لذا تشکیل گروهی مستقل متشکل از حقوقدانان و دانشمندان برای تدوین لایحه حفاظت خاک ضروری است.
با توجه به انتقادات تندی که نمایندگان مجلس از دستگاههای دولتی دارند و تأکید رهبر معظم انقلاب برای حل مشکل ریزگردهای خوزستان، باید مجلس بدون ملاحظات منطقهای با تصویب چنین قانونی دست دستگاههای اجرایی، نظارتی و قضایی را در برخورد با طرحهایی که منجر به ناپایداری سرزمین ایران میشود باز کنند تا ریشه ریزگردها و تعدی به محیط زیست با اعمال قانون برطرف شود. باید دانست که راه حل کوتاه مدتی برای مسأله ریزگردها وجود ندارد. این مسأله نیاز به بازگشت شرایط طبیعی دارد و این مستلزم پذیرش اشتباهات گذشته است.
اگر مسئولان به صراحت به اشتباهات در مدیریت آبی کشور اعتراف نمایند، راه برای بازگشت و اصلاح اشتباهات فراهم میشود. ولی اگر همچنان راه حلهای مقطعی و مسکن تجویز شود، فقط محل درآمدی برای عدهای خواهد شد و مسئولان مجبور به پاسخ به مردمی خواهند بود که بیاعتمادی آنها از هر اعترافی به اشتباه تلختر است.