اعدام، پایان تکه تکه کردن همسر!
مرد جوان که همسر سابق خود را به قتل رسانده و جسدش را مثله کرده بود؛ بهدار آویخته شد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد ، در تاریخ ٢٤ خردادماه سال ٨٨ مردی به کلانتری الموت شرقی استان قزوین مراجعه کرده و گفت: دخترش از دو روز پیش از منزل خارج شده و هنوز به خانه بازنگشته است، این فرد اعلام کرد که دو روز پیش فردی با ما تماس گرفته بود و ادعا میکرد که دخترمان نزد اوست و به زودی به خانه برمیگردد. با ثبت اظهارات شاکی ماموران پروندهای با موضوع «فقدانی» تشکیل و رسیدگی به آن در دستور کار خود قرار دادند. در آغاز رسیدگی به پرونده و با بررسیهای به عمل آمده مشخص شد که این زن و شوهر با همدیگر اختلافهای بسیار شدیدی دارند. از این رو با تحقیقات بیشتر همسر این زن به عنوان متهم دستگیر شد. سرانجام متهم در ادامه رسیدگی به پرونده در آذر ماه سال ٩١ به قتل همسرش اعتراف کرد و در رابطه با سرنوشت همسرش گفت: «از سال ٨٥ که همسرم را با فردی به نام مهدی دستگیر کردند دیگر رابطهای با هم نداشتیم. نمیخواستم او را ببینم، حتی نمیخواستم درباره این اتفاق از زبان او چیزی بشنوم. اما بعد از سه سال تصمیم گرفتم که درباره مهریه با او صحبت کنم و نظرش را درباره این موضوع بدانم. تا اینکه بالاخره در روز ٢٢ خرداد ٨٨ به منزل پدرش
زنگ زدم و با او در اطراف روستا قرار گذاشتم. در محل قرار به همسرم اصرار کردم تا از گرفتن مهریه انصراف دهد ولی او قبول نکرد. خیلی زود کارمان به بگو مگو رسید و بعد با هم جر و بحث کردیم. اعصابم خرد شده بود و نمیدانستم باید چه کاری انجام دهم. از آنجا که ما برای صحبت کردن جایی را در لبه پرتگاه انتخاب کرده بودیم وقتی بلند شدیم او را هل دادم و همسرم به داخل پرتگاه افتاد. صدایش میزدم اما جوابی نمیشنیدم. وقتی بالای سرش رفتم، دیدم از سرش خون میآید. به ذهنم رسید برای بند آمدن خونریزی سرش را با روسری ببندم اما رنگ صورتش سیاهتر شد و بعد نفسش قطع شد. همسرم را دیدم که جسد بیجانش روی سنگ افتاده بود و نفس نمیکشید. او مرده بود. من میترسیدم کسی جسد او را پیدا کند و راز جنایت برملا شود. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا جسد را از بین ببرم. به بازار رفتم و برای این کار یک چاقوی تیز آشپزخانه خریدم. تصمیم گرفتم او را مثله کنم. بعد از مثله کردن جسد او را داخل آب انداختم. اما بعد از چهار روز وقتی برای چهارمین بار به محل رها کردن جسد رفته بودم پاهای مقتول را کنار آبشار پیدا کرده و دفن کردم.» به دنبال اعترافات متهم به جنایت و تکمیل
تحقیقات، کیفرخواست متهم صادر شده و پرونده برای صدور حکم به دادگاه کیفری یک قزوین ارجاع شد. متهم که با درخواست قصاص از سوی اولیای دم روبهرو شده بود در جلسه دادگاه نیز بار دیگر به قتل اعتراف کرد و گفت: «آن روز میخواستم همسرم را متقاعد کنم که از گرفتن مهریه منصرف شود اما او قبول نکرد. از روی عصبانیت او را به سمت پرتگاه هل دادم که باعث فوتش شد.» دادگاه کیفری استان نیز پس از بررسی اعترافات متهم او را به قصاص محکوم کرد. حجتالاسلام اسماعیل صادقی نیارکی، دادستان عمومی و انقلاب قزوین در این رابطه میگوید: «متهم در خصوص قتل عمد به قصاص نفس با چوبهدار در محل زندان مرکزی قزوین پس از دریافت تفاضل دیه محکوم شد. همچنین از جهت جنایت بر میت و بریدن سر نیز به پرداخت یک دهم دیه کامل انسان، از حیث بریدن دو دست به یک دهم دیه کامل، از حیث بریدن دو پا به پرداخت دیه و از جهت پاره کردن شکم به عنوان دیه جنایت بر میت به ٧٤ ضربه شلاق تعزیری محکوم شد. » سرانجام با تایید این حکم در دیوان عالی کشور متهم به دار مجازات آویخته شد.
ارسال نظرات