5 توصیه سودمند اقتصادی از هالیوود

کارل فاکس: «پول تنها چیزی است که اگر فردا نمیرید، به آن نیاز خواهید داشت.‌» ​

خودتان را گول نزنید، پول در این دنیا بسیار مهم است. بخشی از این نقل قول شما را به یاد یکی دیگر از مشاهدات رمانتیک در مورد پول می‌اندازد که پول همه چیز نیست یا با پول نمی‌شود شادی را خرید. ولی، بخش دیگر وضعیت را 180 درجه می‌چرخاند. به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از اقتصاد، در انتهای نقل‌قول، شما باور خواهید کرد که پول بسیار مهم است چرا که شما احتمالا فردا نخواهید مرد. شما در آینده نیاز مالی خواهید داشت تا هزینه‌ها را پرداخت کنید، پس بهتر است که از حالا خود را برای آن آماده کنید.

باشگاه مشت‌زنی (1999)- کارگردان: دیوید فینچر

تایلر داردن: «تبلیغات باعث شده که ما دنبال ماشین و لباس باشیم، همه ما شغل‌هایی داریم که ازشون متنفریم، فقط به خاطر اینکه بتونیم آشغال‌هایی رو بخریم که به هیچ دردمون نمی‌خوره.» با گم‌شدن در اقتصاد مصرف‌گرا، ما تمایل داریم تا چیزهایی را از دست دهیم که واقعا در زندگی مهم هستند. به جای کاهش وابستگی به کاری که از آن متنفریم، در تلاش برای پیداکردن شادی در چیزهای مادی هستیم که هر روز از جلوی ما رد می‌شوند. قبل از اینکه بدانید،‌ شما در خانه‌ای پر از جهل زندگی می‌کنید. قبل از خرج کردن،‌ در مورد چیزی که در زندگی واقعا به شما شادی می‌بخشد فکر کنید.‌

اتاق دیگ بخار (2000)- کارگردان: بن یانگر

جیم یانگ: «و هیچ چیز مانند یک تماس غیرقابل‌فروش نیست. با هر تماسی که می‌گیری یک فروش انجام می‌دی. یا به مشتری مقداری سهام می‌فروشی یا اون به شما به دلایلی که نمی‌تونه بگه می‌فروشه. در هر صورت فروش انجام شده، تنها سوال اینه که کی میخاد سهام رو ببنده؟ شما یا اون؟ ولی الان که تماسی نیست، در امانیم.»

فروشندگی، تنها توسط یک فروشنده حرفه‌ای انجام نمی‌شود. هر فردی در حال فروشندگی در زندگی با فروش نیروی خود است. شما وقتی که به ملاقات یا مصاحبه برای کار می‌روید یا هر موقعیت دیگری که قرار است در آن شخصی را متقاعد کنید، در واقع روی خود قیمت گذاشته‌اید. در هر صورت شما در فروش کیفیت خود به کارفرما یا موفق می شود یا شکست می‌خورید. کسانی که خود را بهتر به کارفرمایان بفروشند، پول بیشتری به جیب خواهند زد.

گرگ وال‌استریت (2013)- کارگردان: الیور استون

مارک هانا: «قانون اول وال استریت اینه که هیچ کس -برای من فرقی نمی‌کنه میخاد وارن بافت باشه یا جیمی بافت- هیچ کس،‌ حداقل بین ما کارگزارای بورس، نمی‌دونه که یه سهم میخواد بره بالا یا بیاد پایین،‌ بره اون‌طرف یا همینجوری دور خودش بچرخه. خب؟» دلایل خوب بودن جمله: این صداقت بی رحمانه در بهترین حالت است. ساعت‌های بیشماری صرف تجزیه تحلیل اخبار و چگونگی تاثیر آن بر سهام می‌شود، اما در پایان، واقعا کسی نمی‌داند چه چیزی اتفاق خواهد افتاد. بازار پر از سرمایه‌گذاران غیر منطقی است. تلاش برای پیش‌بینی کاری که آنها فردا انجام خواهند داد، احمقانه است. سعی کنید که هزینه‌ها و فعالیت‌های تجاری خود را به حداقل برسانید و با توجه به تحمل ریسک‌پذیری خود، سرمایه مناسبی را برای سهام تخصیص دهید.

تماس حاشیه‌ای (2011)- کارگردان: جی.سی. چاندر

ست برگمن:‌ «ویل؟ تو واقعا پارسال 2.5 میلیون یورو درآوردی؟‌»

ویل امرسون: «آره.»

ست برگمن: «این همه پول رو چه‌جوری خرج کردی؟‌»

ویل امرسون: «خیلی سریع اتفاق افتاد. می‌دونی، تو باید یاد بگیری که چه‌جوری پول تو جیبتو خرج کنی.»

پیتر سالیوان: «2.5 میلیون سریع خرج می‌شه؟»

ویل امرسون: «خیلی خب، بزار ببینم. مامور مالیاتی که نصفش رو واسه خودش برمی‌داره، پس یک‌میلیون و 200 هزار یورو بیشتر تو جیبت باقی نمی‌مونه. سیصد هزار تا همه که واسه قسط وام می‌دم. 160 هزارتا هم برای خانواده می‌فرستم. پس چقدر می‌مونه؟»

پیتر سالیوان:‌ «800 هزار تا؟‌»

«خیلی خب 800 هزار تا، 150 هزارتاشو ماشین خریدم، در حدود 75 هزارتا هم واسه رستوران دادم،‌ احتمالا 50 هزارتا هم واسه لباس و 400 هزار دلار هم واسه روز مبادا کنار گذاشتم.»

ست برگمن: «چه کار هوشمندانه‌ای.»

ویل امرسون: «آره، معلوم شد چون یه طوفانی در راهه.»

پیتر سالیوان: «ولی 125 هزارتا رو جا گذاشتی.»

ویل امرسون: «اونا خرج تفریح شد.»

این گفت و گو بین سه تحلیلگر بانک شامل چند درس مهم در امور مالی شخص است. اول اینکه مهم نیست چقدر شما پول دارید، مهم این است که کافی نیست. معمولا مردم راه‌های جدیدی برای خرج کردن پول خود پیدا می‌کنند. در مرحله بعد باید دقت داشته باشید که احتمالا بزگترین بخش از هزینه‌‌های خود را قبل از خانه و اتومبیل به خانواده اختصاص دهید. و سوم اینکه برای روز مبادای خود پول کنار بگذارید و مواظب خرج‌های تفریحی خود باشید.