۰ نفر

درآمد عملیاتی چیست و چه تفاوتی با حاشیه عملیاتی دارد؟

۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، ۱۵:۵۷
کد خبر: 713123
درآمد عملیاتی چیست و چه تفاوتی با حاشیه عملیاتی دارد؟

درآمد عملیاتی معیاری از میزان درآمد حاصل از عملیات اصلی یک کسب و کار است.

به بیان دقیق‌تر، این معیار به میزان سود حاصل از درآمدهای شرکت پس از کسر آن دسته از هزینه‌هایی اشاره دارد که مستقیماً با اداره تجارت مرتبط هستند مانند بهای تمام شده کالای فروخته شده (COGS)، هزینه‌های عمومی و اداری (G&A)، فروش و بازاریابی، تحقیقات و توسعه، استهلاک، و سایر هزینه های عملیاتی.

درآمد عملیاتی معیار مهمی برای سنجش سودآوری شرکت است. از آنجایی که این معیار هزینه‌های غیرعملیاتی مانند پرداخت‌های بهره و مالیات را در نظر نمی‌گیرد، امکان ارزیابی دقیق‌تر میزان کارایی عملکرد خطوط اصلی کسب‌وکار شرکت را امکان‌پذیر می‌سازد.

نکات کلیدی

درآمد عملیاتی رقم مفیدی است زیرا شامل مالیات‌ها و سایر اقلام یکباره‌ای نمی شود که ممکن است درآمد خالص را در یک دوره حسابداری خاص منحرف سازند.

یک نوع متداول از درآمد عملیاتی حاشیه عملیاتی است که با تقسیم درآمد عملیاتی بر درآمد کل محاسبه و به صورت درصد نشان داده می‌شود.

آشنایی با درآمد عملیاتی

درآمدهای عملیاتی در قلب تجزیه و تحلیل داخلی و خارجی نحوه کسب درآمد یک شرکت و همچنین میزان درآمد آن قرار دارد. برای تسهیل اداره شرکت برای مدیران اجزای منفرد هزینه های عملیاتی را می توان نسبت به کل هزینه های عملیاتی یا کل درآمد اندازه گیری کرد.

درآمد عملیاتی معمولاً در صورتهای مالی یک شرکت یافت می شود – به ویژه در بخش انتهایی صورت سود و زیان. اگرچه درآمدهای عملیاتی به حد سودآوری بسیار نزدیک است، اما درآمدهای عملیاتی آن «حد سودآوری» معروف نیست که در سطر انتهای صورت سود و زیان ثبت می‌شود و میزان کارایی یا ضعف عملکرد شرکت‌ها را واقعا نشان می‌دهد. این جایگاه به درآمد خالص یک شرکت تعلق دارد، پیشوند «خالص» نشان می دهد که پس از کسر مالیات، بازپرداخت بدهی‌ها، هزینه های بهره و سایر بدهی های غیرعملیاتی که یک کسب و کار با آن مواجه شده است، چه چیزی از درآمد باقی می ماند.

مهم

درآمد عملیاتی اصطلاحی است که به جای اصطلاحاتی مانند عواید عملیاتی، سود عملیاتی و درآمد  قبل از کسر بهره و مالیات (EBIT) استفاده می‌شود.

درآمد عملیاتی در مقابل حاشیه عملیاتی

بسیاری از معیارهای مختلفی که از درآمدهای عملیاتی ناشی می‌شوند نیز برای مقایسه سودآوری یک شرکت معین با سودآوری همتایان آن در صنعت قابل استفاده هستند. یکی از مهمترین نمونه این معیارها، حاشیه عملیاتی است که مدیران و سرمایه گذاران برای مشاهده نشانه‌ای از روند سودآوری شرکت تغییرات آن را از فصلی به فصل دیگر به دقت دنبال می‌کنند.

حاشیه عملیاتی که به صورت درصد بیان می‌شود با تقسیم درآمد عملیاتی بر کل درآمد محاسبه می شود. که معادله آن به شرح زیر است:

مدیران شرکت‌ها از این معیار درآمد برای سنجش سودآوری تصمیمات مختلف تجاری در طول زمان استفاده می کنند. وام دهندگان و سرمایه گذاران خارجی نیز به حاشیه عملیاتی شرکت توجه زیادی دارند زیرا نسبت درآمدهای باقی مانده را برای پوشش هزینه های غیرعملیاتی مانند پرداخت سود تعهدات بدهی نشان می دهد.

نوسان شدید حاشیه عملیاتی شاخص اصلی ریسک تجاری است. به همین ترتیب، بررسی حاشیه‌های عملیاتی و روندهای گذشته یک شرکت در طول زمان، روش خوبی برای سنجش احتمال تداوم یا عدم تداوم افزایش شدید درآمد شرکت است.

نمونه ای از درآمد عملیاتی

فرض کنید شرکت گجت در یک بازه سه ماهه معین 10 میلیون دلار درآمد، 5 میلیون دلار هزینه عملیاتی، 1 میلیون دلار هزینه بهره و 2 میلیون دلار هزینه مالیات داشته است. درآمد عملیاتی شرکت گجت 5 میلیون دلار (10 میلیون دلار درآمد – 5 میلیون دلار هزینه عملیاتی) خواهد بود. حاشیه عملیاتی آن 50٪ است (5 میلیون دلار درآمد عملیاتی  10 میلیون دلار درآمد).

سپس درآمد خالص با کم کردن هزینه های بهره و مالیات و سپس خالص کردن هرگونه سود و زیان یکباره یا غیرعادی از سود عملیاتی به دست می آید. بنابراین درآمد خالص شرکت گجت 2 میلیون دلار می‌شود.

ملاحظات ویژه

گاهی اوقات شرکتی برای لحاظ کردن هزینه های یکباره‌ای که مدیران شرکت معتقدند بخشی از هزینه های عملیاتی تکرارشونده نیستند رقم درآمد عملیاتی «تعدیل شده» مطابق روش‌های حسابداری خارج از اصول پذیرفته شده حسابداری ارائه می‌کند.

واقعیت سریع

درآمدهایی که به غیر از اصول پذیرفته شده حسابداری گزارش می‌شوند به روش‌های حسابداری دیگری تعلق دارند و با درآمدهای محاسبه شده مطابق اصول پذیرفته شده حسابداری (GAAP) که شرکت های ایالات متحده ملزم به استفاده از آن‌ها در صورت های مالی خود هستند، تفاوت دارند.

بسیاری از شرکت ها درآمدهای به غیر از اصول پذیرفته شده حسابداری را در کنار درآمدهای خود بر اساس این اصول گزارش می کنند.

یک مثال بارز هزینه های ناشی از تجدید ساختار است (نوعی از اقدامات شرکتی که شامل اصلاح قابل توجه بدهی، عملیات یا سازمان یک شرکت به عنوان راهی برای محدودسازی آسیب مالی و بهبود کسب و کار انجام می‌شود.) مدیران شرکت‌ها ممکن است این هزینه ها را به درآمد عملیاتی تعدیل شده و بالاتر فعلی اضافه کنند. با این حال، منتقدان این روش می‌توانند به این نکته اشاره کنند که اگر هزینه‌های تجدید ساختار به طور منظم اتفاق بیفتند، نباید به‌عنوان هزینه‌های یکباره طبقه‌بندی شوند.