۰ نفر

ابراهیم متقی :

رفتار غیرعقلانی ترامپ به نفع ایران است

۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۶:۵۰
کد خبر: 140607
رفتار غیرعقلانی ترامپ به نفع ایران است

موافقت یا مخالفت با برجام یکی از مهم‌ترین مناظرات و مباحث مطرح شده در فضای فعلی کشور است، توافقی که یک سالی است وارد ادبیات سیاسی و رسانه‌ای کشور شده و اظهارات بسیاری را پیرامونش برانگیخته است.

در این میان شنیدن اظهارات یک استاد دانشگاه که تدریس واحد قدرت، سیاست و امنیت در آمریکا را سال‌هاست در کارنامه دارد، خالی از لطف نیست، حتی اگر این حرف‌ها در مخالفت با برجام گفته شود.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان ، در ادامه متن گفت‌وگو با دکتر ابراهیم متقی استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه تهران را می‌خوانید:

با گذشت یک‌ سال از توافق برجام میان ایران و ۱+۵ آیا نتایج حاصل از این توافق را می‌توان در قالب بازی برد- برد تحلیل کرد، چنان که مقامات و مردان عرصه دیپلماسی بر آن تاکید کرده اند؟

بازی برد- برد در سیاست بین‌الملل مربوط به کشورهایی است که از قابلیت تکنیکی، تخصصی و راهبری برخوردار هستند. کشوری که در روند مذاکرات دارای استراتژی باشد و برای این استراتژی خود پیش‌نویس تهیه کند و سپس الگوهای لازم را متناسب با رویکرد بازیگران دیگر تببین کند، به موفقیت نائل خواهد شد. از زمان «سون تزو» (نویسنده چینی هنر رزم که بر فنون رزم تاثیر بسزایی گذاشت) روی این موضوع بحث شده که اگر می‌خواهی بر حریف غلبه کنی باید به قابلیت‌هایی دست پیدا کنی و همچنین اول باید خودت را بشناسی و دوم حریفت را. اگر خودت را شناختی و حریف را نشناختی شرایط تقریبی است و اگر حریف را شناختی و خودت را نه ابهام خواهی داشت، ولی اگر نه خودت را شناختی و نه حریف را، بدان نتیجه‌ای جز مشکلات فزاینده نخواهی داشت. روند شکل‌گیری برجام بسیار شتابزده بود و باید دانست که موضوعات راهبردی هرگاه با شتابزدگی پیوند داشته باشند، نتایج پرمخاطره‌ای را رقم خواهند زد. واقعیت این است که ما به آمریکا خوشبین نبودیم و وزارت امور خارجه ایران، طرح لازم را برای دیپلماسی هسته‌ای نداشت، به همین دلیل است که در روند یک بازی یا کنش دیپلماتیک کسی به نتایج بیشتری دست می‌یابد که از ابزار بهتر، قابلیت و شناخت بیشتری در چارچوب راهبردهای مناسب و توانمندی‌های بین‌المللی برخوردار باشد. بنابراین این ذهنیت که بازی ایران و ۱+۵ در قالب بازی برد- برد است، برای من یک ابهام بسیار بزرگ است، چون بازی برد- برد یا هر نوع بازی دیگری بر اساس نتایج حاصل از آن قابل ارزیابی است. در بازی‌هایی که انجام می‌شود امیدهایی وجود دارد و شعارهایی داده می‌شود اما نتیجه آن چیزی است که حاصل می‌شود.

تحلیل شما درباره اینکه این توافق یک بازی دو سر برد نبوده، بر چه مبنایی است؟

از آغاز مشخص بود که فرآیند دیپلماسی هسته‌ای، به این دلیل که مبتنی بر شناخت نبوده و استراتژی‌های لازم را نداشته است، هیچ گونه نتیجه‌ای به بار نمی‌آورد. الگوی رفتاری آمریکا هم از ابتدا مشخص بود، الگویی که مبتنی بر «دیپلماسی اجبار» است که عموما قدرت‌های بزرگ از آن بهره می‌گیرند. این الگوی رفتاری همچنین مبتنی بر دو ابزار با تاکتیک‌های انعطاف‌پذیر است. ابزار اول ایجاد محدودیت‌های حقوقی و راهبردی بین‌المللی و دوم تمایل به مذاکره و همکاری است. بنابراین آمریکایی‌ها نگاهشان معطوف به الگوی رفتاری بود، در حالی که ما امید داشتیم به دستاوردهایی نائل شویم. برای اینکه بازی برد- برد را کالبدشکافی کنیم باید ببینیم طرفین از یک بازی چه هدفی دارند و اگر هر دو به هدف یا حداقل بخشی از آن رسیدند، این می‌شود بازی برد- برد. اگر یکی رسید و دیگری نرسید این دیگر نامش در ادبیات راهبردی و بین‌الملل برد- برد نیست. هدف آمریکا و قدرت‌های بزرگ این بود که زیرساخت‌ها و قابلیت‌های هسته‌ای ما را کنترل، راستی‌آزمایی، متوقف و محدود کنند. ۴ هدف اساسی داشتند، اما ما یک هدف داشتیم و آن هدف این بود که به تحریم‌ها پایان دهیم. نکته‌ای که وجود دارد این است که در هیچ متنی از مذاکرات و توافقات انجام شده، طرف مقابل تعهد نکرده است که تحریم‌ها را پایان دهد. حتی تا امروز نمی‌دانم از کجا استنباط می‌شود که تحریم‌ها روی کاغذ برداشته شده است. در واقع زمانی می‌توانیم بگوییم تحریم‌ها از روی کاغذ برداشته شده که وزیر امور خارجه آمریکا یا رئیس‌جمهور این کشور دستور پایان دادن به تحریم‌ها را صادر کنند که تاکنون چنین دستوری صادر نشده است. بر این اساس نتایج حاصل از بازی نشان می‌دهد که هدف مورد نظر ایران محقق نشده است و این دیگر نامش بازی برد- برد نیست.

با توجه به زمینه مطالعاتی شما که قدرت، امنیت و سیاست در آمریکا است، به نظر شما دلیل اصلی عدم برداشت تحریم‌های ضد ایرانی ریشه در چه رویکردی از سوی مقامات واشنگتن دارد؟

باید گفت که آمریکا و ساختار دولت این کشور اساسا نمی‌تواند تحریم‌ها را علیه ایران پایان دهد. زیرا ایران در لیست گروه‌های تروریستی قرار داده شده و حتی در آخرین گزارش وزارت خارجه آمریکا در جولای ۲۰۱۶ و دستور رئیس‌جمهوری آمریکا در اگوست ۲۰۱۶، بحث مربوط به موقعیت ایران بین کشورهای تروریستی مورد تاکید قرار گرفت. بنابراین کشورهایی که در این لیست قرار دارند، تحریم علیه شان اعمال خواهد شد یا به صورت کامل برداشته نخواهد شد. نکته بعدی این است که در توافق برجام، پایان دادن به تحریم‌ها در جدول زمانی تعریف شده، بازده زمانی ۸ ساله ای دارد. همچنین در آنچه در متن توافق آمده، گرته نشده که به تحریم‌ها پایان داده می‌شود بلکه گفته شده که تخفیف تحریمی داده می‌شود، بنابراین آمریکا بحث خود را در Fact Sheet یا «گزارش برگ» مشخص کرده و بر همان مبنا عمل می‌کند. این در حالی است که در ایران خیلی تلاش شد تا وزارت خارجه ایران فکت‌شیت ایران را منتشر کند اما مقامات گفتند آنچه مصاحبه کردیم فکت‌شیت ایرانی، است در حالی که آنچه از اسمش برمی‌آید فکت‌شیت به معنای گزارش کاغذی است و همین است که ماهیت حقوقی دارد. بنابراین من در دو سال و دو ماه قبل در دانشگاه علامه طباطبایی و در نشستی که بسیاری از مقامات وزارت خارجه آمده بودند و گفتند که تا شهریور ۹۳ تحریم‌ها برداشته خواهد شد، گفتم اگر تا شهریور ۹۴ تا دو سال بعد، سه سال بعد و حتی چهار سال آینده تحریم برداشته شود من دیگر درس آمریکا را ارائه نمی‌دهم، چرا که کار دیپلماتیک کردن قواعد دارد و اگر می‌خواهید کار دیپلماتیک کنید حداقل باید کتاب «مبانی تحلیل سیاست بین الملل» جی. کی. هالستی را یک ورق بزنید تا ببینید که تحریم یکی از الگوهای رفتاری سیاست بین‌الملل است و ببینیم آنها چه الگویی را پیش می‌گیرند درباره تحریم. به همین دلیل است که نگاهم این است که تاکتیک مقامات ایرانی در ارتباط با مذاکره با آمریکا مشکل داشت. چرا که آمدند در یک فضای برنامه جامع توافق کردند و دستورکار آن توافق را ما که ننوشتیم، آمریکا نوشت و ما فقط کامنت گذاشتیم و بحث و مناظره کردیم و طبیعی است که آنها با سیستم حقوقی پیچیده‌ای که دارند، می‌دانند که چگونه از شورای امنیت و قواعد حقوقی استفاده کنند، به همین دلیل است که قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت پشت قباله «برنامه جامع اقدام مشترک» است و کابوس آن قطعنامه و فشار حقوقی آن، بر سر ما خواهد بود.

با این تفاسیر، حتی نمی‌شود گفت که توافق برجام در کمترین دستاورد خود، توانست سایه جنگ را از سر کشور ما بردارد؟

هیچ نشانه‌ای از جنگ وجود نداشت. من تمام مواضع و رویکردهای مقامات دفاعی و راهبردی و نظریه پردازان آمریکا را خوانده‌ام. حتی اوباما در خاطراتش می‌گوید که «در جلسه شورای امنیت ملی گزینه جنگ و زدن تاسیسات هسته‌ای ایران مورد بحث قرار گرفت که من مخالفت کردم و یک نفس راحت کشیدم.» بنابراین اینکه افرادی می‌گویند که جنگ را از سر کشور برداشتم باید از آنها پرسید کدام جنگ؟ در هیچ کجای رویکردها، مواضع، الگوهای رفتاری و سیاست‌های آمریکایی‌ها چه در حوزه اطلاعاتی و امنیتی و چه حوزه‌های دفاعی و دیپلماتیک این بحث مطرح نبود.

بحث نفی ورود آمریکا به جنگ با ایران را تنها در دوره اوباما مطرح می‌کنید یا اینکه در دوره‌های گذشته یا آینده و به طور مثال با روی کار آمدن نامزد جمهوریخواهان نیز این بحث منتفی است؟

ما توافق را در بستری که شکل گرفته است، بررسی می‌کنیم و نمی‌توانیم تضمین دهیم که امروز جنگ امکان‌پذیر است یا نه. اما زمینه جنگ قبلا وجود نداشت، امروز بیشتر وجود دارد. تاریخ نشان داده که اگر شما قابلیت و ابزار خود را بدهید طرف مقابل در وضعیت انتظارات فزاینده قرار می‌گیرد. چنانکه در ارتباط با لیبی و صدام حسین این قضیه خود را نشان داد. در واقع قدرت‌های بزرگ و بازیگران موثر نظام بین‌الملل، اول توان تلافی جویانه شما را می‌گیرند و بعد مبادرت به اقدام نظامی می‌کنند، چراکه در استراتژی آمریکا این امر آمده که زمانی می‌توانی جنگ را شروع کنی که بتوانی خودت آن را کنترل و سپس تمامش کنی. اگر آمریکایی‌ها در آن زمان جنگ را شروع می‌کردند، نمی‌توانستند آن را تمام کنند و دوم اینکه جنگ باید در یک زمان محدود به پایان برسد که پیش از برجام، جنگ در یک محدوده زمانی تعیین شده پایان نمی‌گرفت و گستره جنگ فراگیرتر می‌شد.

شما برخلاف بسیاری که معتقدند تنش‌های منطقه‌ای ایران کمتر شده است، معتقدید که ایران در دوره اخیر با تهدیدها و تنش‌های فزاینده‌ای در منطقه مواجه شده است؟

در نظر بگیرید انعطاف ما در حوزه دیپلماسی بیشتر شده اما چرا عربستان و فضای منطقه‌ای بیشترین هجمه و فشارهای راهبردی علیه ما اعمال کردند به طوری که در هیچ بحرانی همانند این دو سال در وضعیت محدودیت قدرت نسبی منطقه‌ای قرار نداشته‌ایم. نگاه کنید که «شورای همکاری خلیج فارس» و کشورهای عضو آن دارند علیه ایران اقدام می‌کنند. «اتحادیه عرب» در حال اقدامات امنیتی و نظامی علیه ایران است و از همه مهم‌تر «سازمان همکاری اسلامی» ما را به ۴ دلیل متهم و محکوم می‌کند و این اوج فقدان راهبردی است که علیه ما در استانبول بیانیه چهارماده‌ای صادر شود اما ما رئیس‌جمهورمان را ببریم استانبول که در اجلاسیه سازمان همکاری اسلامی شرکت کنند و در نهایت بیانیه علیه ایران صادر شود. در این مملکت عرق ملی و منافع ملی به دلیل فقدان شناخت پیامدهای یک کنش کاهش یافته است وگرنه بردن رئیس‌جمهور به استانبول توهین ملی به کشور، به ساختار دیپلماتیک و رئیس‌جمهور است و من به عنوان یک شهروند و استاد دانشگاه از رئیس‌جمهور و ساختار دیپلماتیک کشورم می‌خواهم در اوج عزت و اقتدار باشند. نباید چنین باشد که رئیس‌جمهور صبح امروز تصمیم بگیرد که به یک اجلاسی مانند شورای همکاری کشورهای اسلامی برود و ظهر آنجا باشد، بلکه از دو هفته قبل اجلاسیه کارشناسان برگزار می‌شود، یک هفته قبل اجلاسیه مدیران اداری، سه روز قبل اجلاسیه مدیران کل، دو روز قبل اجلاسیه معاونان وزیر و اگر این روند طی شود خواهیم دید که چه بیانیه‌ای دارد علیه کشور صادر می‌شود و قطعا با دانستن آن نباید به چنین اجلاسی برویم. بر این اساس معتقدم باید به واقعیت‌های سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی بر اساس آنچه وجود دارد و نه آنچه ما امید داریم، نگاه کنیم.

فضای کنونی کشور نشان می‌دهد که آرامش نسبی بر کشور حاکم شده است، آن هم پس از سیاست‌های تنش‌زای دولت احمدی‌نژاد، و بر این اساس است که مردم از برجام راضی هستند و از آن حمایت می‌کنند، تحلیل شما چیست؟

الگوی کنش مردم الگویی غریزی است اما الگوی کنش نخبگان مبتنی بر جلوه‌هایی از تجمع و تداوم عقلانیت است. همین جامعه زمانی که احمدی‌نژاد می‌گفت قطعنامه‌های شورای امنیت کاغذپاره‌ای بیش نیستند و آن‌قدر قطعنامه صادر کنید که فلان شود، مردم برایش هلهله می‌کشیدند و من بودم که در نشریات مطلب می‌نوشتم که آقایان دچار توهم نشوید. قطعنامه‌های شورای امنیت لازم الاجراست. الان هم می‌بینیم که ۶ قطعنامه را در دل قطعنامه ۲۲۳۱ متمرکز کرده‌اند. اینکه مردم شاد و امیدوار باشند خوب است اما تجربه نشان داده است که در سال ۵۶ استقبال زیادی از سیاست‌ها می‌شد، در سال ۱۳۷۰ استقبال از سیاست‌های اقتصادی هاشمی می‌شد اما در سال ۷۱ اعتراضات گسترده شکل گرفت. همین وضعیت در ارتباط با احمدی‌نژاد هم بود، در دوره رئیس دولت اصلاحات هم بود، چنان که در انتخابات شورای شهر، تاجزاده به عنوان عضو علی البدل انتخاب شد یا همین الان عده‌ای از کسانی که به مجلس رفته‌اند، وقوفی نسبت به سیاست و قدرت و سیاست‌سازی ندارند.

ورودی به انتخابات آمریکا داشته باشیم. آیا انتخاب کلینتون یا ترامپ در مسند ریاست‌جمهوری این کشور می‌تواند تاثیری بر پیشبرد یا پسرفت اجرای توافق‌نامه برجام داشته باشد یا خیر؟

نه کلینتون و نه ترامپ هیچ کدام کاری در ارتباط با برجام انجام نخواهند داد، اما هر دو پایان دادن به تحریم‌ها را با مانع روبه رو می‌کنند. چون بخشی از برجام مربوط می‌شود به تعهدات ما که ما همه را انجام داده‌ایم و بخش دیگر مربوط به فضایی است که از طریق دیپلماسی و کشورهای دیگر باید در وضعیت تعهد قرار گیرند. همچنین باید نشانه‌هایی از توازن در بین حقوق و تکالیف وجود داشته باشد و از آنجا که این توازن به چشم نمی‌خورد آمریکا نیازی به انعطاف‌پذیری در بحث تحریم‌ها نمی‌بیند و تحریم‌های جدیدتری را علیه ایران وضع خواهد کرد.

انتخاب کدام‌یک از این دو بیشتر می‌تواند منافع ملی را تامین کند یا به عبارت دیگر انتخاب کدام یک کمتر به ضرر ایران خواهد بود؟

من نسبت به هیلاری کلینتون خوشبین نیستم. چرا که او فردی کاملا عرب‌محور و اسرائیل‌محور است و کسی است که زمینه‌های به قدرت رسیدن داعش در منطقه را فراهم کرد و از آنجا که رویکردش ائتلاف با اعراب و اسرائیل است، فشارهای منطقه‌ای علیه ایران در صورت به قدرت رسیدنش بیشتر از ترامپ است.

آنچه از رفتارها و صحبت‌های ترامپ نتیجه‌گیری می‌شود این است که او فردی غیرعقلانی و تا حدی ناآگاه است، چطور می‌گویید این رفتارهای غیر عقلانی به ضرر ایران نیست.

هرچه عقلانی نباشد به نفع ماست و هر چه عقلانی و بروکراتیک باشد به نفع خودشان است و برعکس. همان جوری که در دوره ریگان نفس راحت‌تری کشیدیم و در دوره ترامپ همچنین می‌شود.