۰ نفر

وای به روزی که بگندد نمک

۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۵۳
کد خبر: 136813
وای به روزی که بگندد نمک

عمارت مسعودیه تهران توسط صندوق احیاء و بهره‌برداری از اماکن تاریخی و فرهنگی (از زیرمجموعه‌های سازمان میراث فرهنگی) اشغال شده و این صندوق اسباب و اثاث اداری را به این عمارت بزرگ منتقل کرده است.

ستاد اجرایی فرمان امام خانه حاکم تهران در زمان سلطنت قاجار را برای تخریب و تبدیل به برج به مزایده گذاشته است. خانه اعیانی ملک خاتون، همسر رضا شاه پهلوی نیز تخریب شد و ظاهرا شهرداری مجوز احداث یک برج را در محل این خانه قدیمی صادر کرده است.

در متن تمام اخبار اسف‌بار بالا، یک نهاد دولتی یا حاکمیتی وجود دارد که اتفاقا نقش منفی این اخبار هم هست. هر کدام از اتفاقات فوق داستان مخصوص به خود را دارد. صندوق احیاء و بهره‌برداری از امکان تاریخی و فرهنگی به بهانه عدم‌اجرای تعهدات قراردادی توسط بهره‌بردار پروژه عمارت مسعودیه، قرارداد را به‌طور یک‌طرفه فسخ کرده است. البته که این قرارداد بخش‌های مختلفی داشته است. همه فعالان حوزه میراث می‌دانند که وضعیت این عمارت قبل از واگذاری چگونه بوده است و همچنین می‌دانند که بهره‌بردار این پروژه همان بهره‌بردار هتل سرای عامری‌های کاشان است که خانه تخریب‌شده‌ای که سال‌ها در اختیار سازمان میراث فرهنگی بود را تحویل گرفت و علی‌رغم عدم‌ایفای تعهدات قراردادی توسط صندوق احیاء، این خانه را به یکی از بهترین هتل‌های ایران تبدیل کرد. خبر انتخاب این هتل به‌عنوان یکی از بهترین هتل‌های خاورمیانه و همچنین انتخاب این پروژه به‌عنوان بهترین نورپردازی سال 2015 میلادی را بسیاری شنیده‌اند. ستاد اجرایی فرمان امام هم به‌دلیل حساسیت‌های ایجادشده در مورد بنای قاجاری که به مزایده گذاشته شده بود، این بنای تاریخی را از لیست مزایده خارج کرد. این دو بنا (عمارت مسعودیه و خانه حاکم تهران) هنوز در بلاتکلیفی به‌سر می‌برد. خانه همسر رضاشاه اما به بدترین سرنوشت دچار شد و اکنون که این یادداشت نوشته می‌شود کار از کار گذشته است.

در کشورهای توسعه‌یافته نهادهای حاکمیتی مسئول سیاست‌گذاری و نظارت بر اقدامات حفظ آثار و میراث تاریخی و فرهنگی کشور هستند. البته که رسانه‌های آزاد نیز نقشی بی‌بدیل در اطلاع‌رسانی ایفا می‌کنند و هم‌زمان جامعه و نهادهای مدنی با حساسیت بالا موضوع نگهداری از آثار تاریخی را زیر نظر دارند. همه این عوامل در کنار هم موجب می‌شود که بناهای به‌جا مانده از گذشته، به دارایی‌هایی ارزشمند بدل شوند و سپس با برنامه‌ریزی مناسب سرمایه‌ها به سمت این آثار فاخر سرازیر می‌شوند. در ایران اما نهادهای حاکمیتی تنها به فکر کسب درآمد (آن‌هم تنها در کوتاه‌مدت) هستند و همین موضوع باعث می‌شود که، سازمان میراث فرهنگی برعلیه شرکتی که در حفظ بناهای تاریخی سرمایه‌گذاری کرده، اقدام کند، ستاد اجرایی بدون توجه به ارزش یک بنای تاریخی آن را به مزایده بگذارد و یا شهرداری مجوز تخریب و احداث برج در محل یک میراث تاریخی مهم را صادر کند. با این اوصاف چه آینده‌ای برای بناها و اماکن مهم فرهنگی و تاریخی متصور هستیم؟ البته که آن‌چه امروز بر سر این بناها می‌رود خود پاسخی است برای این سوال.

نگهداری از آثار فرهنگی و تاریخی اقدامی عاجل می‌طلبد و هم دولت و هم سایر مراجع حاکمیتی باید تمام این آثار را در اختیار شهرها قرار دهند تا این دارایی‌های ارزشمند در جهت ارتقای کیفیت زندگی شهروندان قرار بگیرد. نهاد حاکمیت باید به شیوه مناسبی سیاست‌گذاری کند و اتفاقا نه تنها خود به سمت کسب درآمد از این بناها حرکت نکند، بلکه ایمنی و آسایش سرمایه‌گذاران این حوزه را نیز فراهم آورد. در همه جهان این وظیفه نهادهای حاکمیتی است، اما در کشور ما ظاهرا یک نفر باید خود این نهادها را از تخریب و ویرانگری بازبدارد.

هرچه بگندد نمکش می‌زنند

وای به روزی که بگندد نمک

*    دکترای مدیریت مالی، دانشگاه شهید بهشتی