هنگامی که رسانهای در مورد دنیای استارتآپ و فناوری زنان صحبت میکند، اغلب بر نیمه خالی لیوان متمرکز میشود. ما در مورد میزان پیشرفت میخوانیم و اینکه کماکان به سوی برابری جنسیتی در امر مدیریت پیش میرویم و همچنین تبعیض گستردهای که پیش روی توسعه دهندگان خانم وجود دارد بحث میکنیم. پروندههای حقوقی مورد توجه همگان از سوی زنان مانند Ellen Pao کانون توجه فرهنگی را طرح کرد که بیشتر شبیه بازگشت به دهه ۵۰ بود تا صنعتی که قرار است راهنمای ما به سوی آینده باشد.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از دریک آنلاین، البته این درست که پیشرفت خیلی زیاد هم جالب نیست. با وجود این، تمرکز منحصر به فرد بر سرنوشت بد و ملالتها به چشمپوشی از این واقعیت گرایش دارد که بسیاری از زنان در دنیای استارتآپی پیشرفت خوبی دارند. پژوهشهای متعدد نشان داده است که کسب و کارهای دارای رهبران زنان موفقتتر و سودآورتر از موارد مشابه بوده که دارای اعضای هیئت مدیره مرد بودهاند؛ در نهایت، آغاز دنیای سرمایهگذاری باید مورد توجه قرار گیرد. دادههای مربوط به شرکت سرمایهگذاری حاکی از آن بود که سرمایهگذاریها در شرکتها با بنیانگذاران زن، پیشرفت ۶۳ درصدی نسبت به تیمهای مردانه داشته است.
همگام با بیداری جهانی در مورد این واقعیت که زنان در کسب و کارهای استارتآپی بهتر هستند، فرصت رهبری برای آنان فراهم آمد. در واقع، تعداد زنان موسس استارتآپها نسبت به قبل بیشتر شده و میتوان گفت که این رقم از ۹ درصد در سال ۲۰۰۹ به ۱۸ درصد در سال ۲۰۱۴ رسیده است.
در تمام دنیای کسب و کار، سقف شیشهای تا حد زیادی دست نخورده مانده اما شکافهای بیشتری ممکن است برای زنان در استارتآپها به نسبت جاهای دیگر نمایان شده باشد. سبکهای مدیریتی بسیار ساختار یافته و ذهنیتهای قدیمی مردسالارانه کماکان در بسیاری از بخشها وجود دارد، اما استارتآپها به واسطه ماهیتشان از قابلیت تدوین قوانین منحصر به فرد خود و ایجاد فرهنگ و ساختارهای مدیریتی برخوردارند به گونهای که راه را برای رهبران زن باز کردهاند.
در نتیجه، رهبر شرکت در اکثر استارتآپها بسیار متفاوت از کسب و کارهای سنتی به نظر میرسد. اغلب، پلههای کمتری برای صعود از منظر یک کسب و کار وجود دارد. این بدان معناست که بسیاری از زنان موانعی در سر راه صعود خود مشاهده نکرده و فرصت نمایش رهبری خود را در حرفهشان دارند.
ماهیت مشارکتی و سریع السیر دنیای استارتآپ بدان معناست که همه باید در این عرصه دست به دست یکدیگر داده و انواع نقشها را مدنظر قرار دهند. در این نوع مدل کاری، کارآفرینان هوشمند میدانند که زمان کمی برای هدر دادن در زمینه تعصبات دارند و باید به زنان اجازه ورود بدهند. هنگامی که نخستین شرکت استارتآپی خود را شروع کردم، به سرعت دریافتم که به منظور رسیدن به جایگاه رهبری، به انجام کارهای اساسی آن هم پیشتر از سایرین نیاز دارم و باید به تحلیل هرآنچه که از مشتریان و مشتریان بالقوه میشنوم و میبینم نیاز دارم و باید تفکر روشمندم را بر این فرآیند اعمال نموده تا در نهایت دیدگاههایم را به عرصه ظهور برسانم. هنگامی که توانستم بینشهایم را گسترش دهم، بدون تردید کسب و کار خود را با مدیریت ارشد در میان میگذارم. جنسیتم هرگز عامل بادارنده نبوده وت مرکز مدیریت به طور کامل بر اعتبار مسئله بوده و هرگز به تعصبات قدیمی توجه نکرده است.
فرهنگ کاری اکثر استارتآپهای ایجاد شده اغلب به بهرهمندی بانوان توجه دارد. در حالی که اکثر استارتآپها در سالهای اولیه خود به ساعات کاری طولانی نیاز دارند، اما به محض حرکت به مرحله بعدی و نیاز به رقابت با سایر استارتآپها به لحاظ نخبگان دارند و در نتیجه تاکید آنها بر مزایایی است که توازن زندگی ـ کار را مدنظر قرار داده باشد مانند ساعات کاری انعطافپذیر، مرخصی والدین و قدرت پردازش زنان. این نوع توازن فقط مزیتی برای پیشرفت زنان محسوب نمیشود بلکه برای کمک به مقیاس استارتآپ ضروری است. یک زندگی سالم و حتی خلق و خو و طیف گستردهای از تجربیات و منافع همگی ریشه در توازن داشته و موجب ترغیب خلاقیت و به ثمر رسیدن ایدههای بزرگ میشود. خوشبختانه، استارتآپ فعلی من یعنی The Big Know، به خصوص از این نوع برنامه کاری متعادل حمایت میکند و آن را سرلوحه رشد کسب و کار و توسعه حرفهای خود تلقی نموده است.
به عنوان سرمایهگذار و دنیای کسب و کار در ایجاد ارتباط بین رهبری زنان و سود و زیان، ما به تغییر تاریخی در چگونگی اجرای کسب و کارها توجه کرده و این کار را با دنیای فناوری و استارتآپ شروع کردیم. زنان فرصتی برای شکلدهی به صنعت نوظهور خواهند داشت. امروزه استارتآپها مکانی فوقالعاده برای عرصه فعالیت زنان و برخورداری از آیندهای روشن خواهد بود.