۰ نفر

سروش صحت، فیلمساز، بازیگر و نویسنده در گفت‌وگو با اقتصادهنرآنلاین مطرح کرد:

یکی از امن‌ترین سرمایه‌گذاری‌ها، سرمایه‌گذاری در هنر است

۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۹:۳۸
کد خبر: 352547
یکی از امن‌ترین سرمایه‌گذاری‌ها، سرمایه‌گذاری در هنر است

"سروش صحت" مردی خندان و نام‌آشناست. لبخند همیشگی و صمیمیت معروف او باعث شده است به عنوان یک بازیگر، نویسنده و فیلمساز، علاوه بر معروفیت، محبوب هم باشد. او اصالتا اهل نائین است اما در اصفهان به دنیا آمده و بزرگ شده. کارش را بازی در تلویزیون آغاز کرده و سالهاست می‌نویسد و سریال می سازد. صحت امسال نخستین فیلم بلند سینمایی‌اش را ساخته است. "جهان با من برقص" با بازی علی مصفا، در جشنواره جهانی فجر به نمایش در آمد و تحسین شد. در این جشنواره او موفق شد سیمرغ سیمین بهترین فیلم را از آن خود کند.

با سروش صحت در روزهای آغازین ماه رمضان و در پشت صحنه سریال پر طرفدارش"فوق لیسانسه ها" به گفت و گو نشستیم. او معتقد است هنر محل امنی برای سرمایه گذاری ست. این گفت و گو هر چه به آخر نزدیک می شود جذاب تر می شود.

گفته می شود نخستین فیلم شما تحت عنوان "جهان با من برقص" دارای استانداردهای بالایی ست. آیا این استانداردها محصول تمام سال های کاری شما و تجربه های مختلف، از بازیگری تا نویسندگی ست؟ و آیا انتظار این تحسین ها و جایزه را داشتید؟

فیلم را دو سه سالی با "ایمان صفایی"(نویسنده) در ذهنمان داشتیم. قبلتر از فیلم ساختن می ترسیدم. فکر می کردم نمی تونم از پسش بر بیایم و هنوز آماده نیستم. ولی از یکی دو سال پیش احساس کردم وقتش کم کم فرا رسیده. با ایمان( صفایی) یک ایده اولیه داشتیم که برایش تهیه کننده پیدا نمی کردیم. اما آقای "محمدرضا تخت کشیان" خواندند و بلافاصله قبول کردند. ما خیلی خوش شانس بودیم. چون این فیلم ساختنش کمی ریسک داشت. و موضوع خیلی تلخی در این فیلم مطرح می شود. مرگ. اما قرار بود یک لحظه هایی با این مرگ شوخی هم بشود. فیلمی بود که بخش هاییش می باید مفرح باشد و بخش هایی هم غم انگیز. این نوع داستان خیلی تجربه نشده بود. روی فیلمنامه شش ماه متمرکز شدیم و نزدیک به یک سال خیلی کار کردیم. حاصل، از آن چیزی که انتظار داشتیم بیشتر مورد استقبال قرار گرفت. من امیدوارم در اکران عمومی هم مردم خوششان بیاید.

بله. البته انتخاب بازیگرها و چیدمان آنها هم به شکلی ست که حتما استقبال خواهد شد...

در بازیگری واقعا همه بی نظیر بودند. جای هیچ کدام از بازیگرها یک نفر دیگر را نمی شود گذاشت.

ساز و کار سرمایه گذاری این فیلم چطوری بود؟ سرمایه گذارها از جانب تهیه کننده وارد شدند یا شما هم دخیل بودید؟

سرمایه گذارهای کار چهار نفر بودند. در واقع من و آقای تخت کشیان هم ورود کردیم و در کنار دو نفر دیگر قرار گرفتیم. رقم و عددش رو تهیه کننده می داند.

"جهان با من برقص" فیلم پر هزینه یا به قولی ولخرج به حساب می آید؟

فیلم ولخرجی نیست ولی پُر بازیگر است.

سرمایه گذارها کمتر با هنر آشتی هستند. چطور می شود اعتماد آن ها را جلب کرد که متوجه شوند سرمایه گذاری در هنر امن است؟

من فکر می کنم اتفاقا در ایران و همینطور در کل جهان یکی از امن ترین سرمایه گذاری ها سرمایه گذاری در هنر است. کارهایی که استانداردها رو رعایت بکنند، در نقاشی در سینما، در نمایش دارد جواب می دهد. و سرمایه گذاران روز به روز بیشتر وارد این حوزه می شوند. و اتفاقا سینما روند رو به رشدی در سرمایه گذاری دارد. چون مردم هنوز سینما می روند. چون سینما تفریح خیلی گرانی نیست. کما این که اغلب کسانی که در هنر سرمایه گذاری کردند دوباره این کار را تکرار کرده اند و این نشان می دهد برایشان بازگشت سرمایه وجود داشته.

بله ولی شاید سینمایی که شما آن را نمایندگی می کنید لزوما سینمای پر فروش نباشد. به اصطلاح سینمای بدنه نمی تواند باشد. چرا باید سرمایه گذارها جای سرمایه گذاری برای فیلم های بی مایه اما پرسود سراغ سینمای شما بیایند؟

خب طبیعی ست که سرمایه گذاران می خواهند جایی سرمایه بگذارند که خیالشان راحت باشد ولی می شود با کمی ریسک پذیری و تحقیق سرمایه را جایی وارد کنند که نوعی از هنر متفاوت وجود دارد. نوعی از سینما که نیازمند کمک بیشتر است...

خب این به سطح فرهنگی سرمایه گذاران هم بر می گردد.

به نظر من سرمایه گذاران اگر جایی سرمایه گذاری کنند که کیفیت و استانداردهای هنری هم لحاظ شده باشد؛ بعدش خودشان هم خوشحال ترند. نوعی از هنر که هم اقبال عام دارد هم اقبال خاص، تا جایی که من دیدم سرمایه گذارها حالشان با این نوع سرمایه گذاری بهتر است. شاید بهتر باشد مشاور هایی انتخاب شود که به این سرمایه گذاران مشورت بدهند.

نکته دیگر هم این است که سرمایه گذاران گاهی سلیقه شخصی خودشان را به تهیه کننده و فیلمساز تحمیل می کنند.

خب کار مشاور کنترل همین موضوع است. کاری که توی دنیا باب است و توی ایران هم دارد جا می افتد خوشبختانه. یکی دیگر هم این است که سرمایه گذار بگوید من دارم روی سه تا کار سرمایه گذاری می کنم دوتاش کلا برای سود و زیان و بدنه باشد، ولی یکی ش هم فیلمی باشد که توی سرمایه گذاری در آن کمی ریسک بیشتری ست ولی ارزش هنری بیشتری دارد. این باعث می شود که سرمایه گذار هنر نوع دیگری از چرخش سرمایه را هم تجربه کند.

کمی بر گردیم عقب‌تر و به رویکرد روایی ای که شما معمولا توی کارهایتان دارید آیا محصول آن شخصیت چند وجهی و با مطالعه شماست؟ به هر حال خیلی ها از شما خاطره حضور در کتابخانه دارند. یا مثلا تجربیاتتان در ستون نویسی روزنامه، بازیگری، درساخت سریال و فیلم تاثیر گذاشته اند؟

به گمانم همه‎‌ تجربیات با هم اند. من و ایمان(صفایی) ده سال با هم می رفتیم کتابخانه "ارسباران". الان چند سالی هست می رویم کتابخانه ملی. آنجا با هم حرف می زنیم. با بقیه حرف می زنیم. کمی کتاب و مجله می خوانیم و کمی هم می نویسیم. معتقدم آدمیزاد از هر آنچه می شنود، می بیند، بو می کند و روبرو می شود دارد تاثیر می گیرد.

گاهی هنر به عنوان یک سبک زندگی انتخاب می شود نه فقط به عنوان شغل و رشته کاری. به نظر می رسد شما جزو هنرمندانی باشید که هنر را از کُنج آتلیه ها یا دفاتر فیلمسازى  و خلوت ها به متن زندگی آوردید.

والله من زیاد احساس هنرمند بودن ندارم! من دارم زندگی م رو می کنم! من از بچگی روزنامه خوندن دوست داشتم. مجله خوندن دوست داشتم. هنوز هم همون کارها رو می کنم.

شما از تلویزیون شروع کردید. به هر حال تلویزیون صنعت سرگرمی ست تا هنر. آیا بنا دارید همچنان در تلویزیون مشغول باشید؟

من همین الان اینجا که نشسته ایم مشغول ساختن یک سریال برای تلویزیونم: فوق لیسانسه ها. و من اصلا از این مرزبندی ها ندارم که حالا فقط سینما، حالا فقط رسانه و غیره. نه! کارهایی که دوست دارم انجام می دهم.

یعنی مثلا اگر دوست داشته باشید ممکن است یک نمایشگاه عکاسی هم بگذارید؟

اگر بلد باشم بله! عکاسی یک تخصص است. من عکس خیلی دوست دارم و بیننده جدی عکس هستم. ولی عکاس که نیستم. به نظر من این مهم است که آدم بتواند استانداردهای خودش را رعایت کند و هر کاری که می کند این استانداردها را لحاظ کند.

رویکردتان به طنز از کجا می آید؟ یعنی چرا از طنز استفاده می کنید؟

چون دارم در تلویزیون برنامه می سازم. طنز و تلویزیون یعنی طیف وسیعی از مخاطبان که تمام ایران را پوشش می دهد. از جاهای خیلی دور تا مرکز. سینما اما تعریف دیگری دارد. من وقتی دارم برنامه تلویزیونی می سازم هدفم سرگرم کردن مردم در همه جای ایران است، تا جایی که از دستم بر می آید.

با این اوصاف ارتباط مستقیمی با مردم دارید. این توانایی را چطور به دست آوردید؟

بله. هم من هم ایمان(صفایی) در خانه یا دفتر کارمان کار نمی کنیم. داریم توی جاهای عمومی کار می کنیم. اخبار را گوش می کنیم و از این ها ایده می گیریم. مثلا شما نشسته اید اینجا  این مچ بند را بسته اید. من متوجه می شوم شمایی که فرضا ریش دارید می تونید این مچ بند را هم ببندید...

یعنی خیلی دقت می کنید و ریز بین هستید

بله. چیزهای زیادی یادم می ماند.

آیا توجهتان به طنز از زیستن تان در اصفهان هم نشات می گیرد؟ با توجه به این که اصفهانی ها بذله گو و شوخ هستند و طنازان زیادی به تاریخ ایرانی معرفی کرده اند؟

من که اصولا آدم با مزه ای نیستم! در اصفهان بی مزه تر هم می شوم. ولی شوخی های آدم ها را برای هم تعریف می کنم و این برای خودش روشی ست.

اگر بخواهید از تمام تجربیات مختلفتان یکی را انتخاب کنید کدام را انتخاب می کنید و پیش می برید؟

دوتاش رو انتخاب می کنم. کارگردانی و نویسندگی. چون وابسته به هم هستند.

اگر برگردیم به آغاز کار حرفه ای شما و ارتباطش با رشته تحصیلی تان. بفرمایید چه ربطی بین تحصیلاتتان و کار هنری تان هست؟

من فوق دیپلم رادیولوژی دارم. لیسانس شیمی و فوق لیسانس آلودگی و حفاظت محیط زیست دریا!

اون وقتی که من داشتم درس می خواندم اصلا به بازی و سینما و این ها فکر نمی کردم. خواننده جدی ادبیات بودم و دوست داشتم رمان نویس بشوم. اما خانواده ام اصرار داشتند پزشک شوم. می گفتند در کنارش به ادبیاتت برس. درسم متوسط بود و پزشکی قبول نشدم! رفتم طرف رادیولوژی و شیمی و این ها. آن موقع فوق لیسانس زیاد نبود و کار برای این مقطع زیادتر بود. یک دوره ای معلم شیمی شده بودم.

این ها قبل از حضورت در تلویزیون و "جُنگ 77" در کنار گروه "مهران مدیری" بود؟

بله بله. و معلم شیمی خوبی بودم. چون متوجه شدم بچه ها از یک چیزهایی خوششون میاد و من باید کمک کنم از اون راه ها درس رو یاد بگیرند.

خب این نشان می دهد که توی هر شغلی وارد شدی توانایی دارید مخاطبتون رو "آنالیز" کنید. آیا این بررسی را روی جامعه فعلی هم انجام می دهید و برای کارهای آینده تان چه برنامه هایی دارید؟

برای آینده هم همین مسیری که تا حالا آمده ام پیش می برم. به نظر من غم و شادی از هم جدا نیستند. هر اتفاقی هرچقدر هم تراژیک باشد باز هم براش رگه هایی از طنز باقی می گذارم. هر رویدادی هرچقدر هم طنز آمیز باشد رگه هایی از غم در آن وارد می کنم. این ها کلاف در هم پیچیده ای هستند. یک روزهایی این غالب است و یک روزهایی آن.