۰ نفر

چاقو کش معروف تهران چگونه به راه راست بازگشت؟

۱۴ مرداد ۱۴۰۱، ۲۱:۴۵
کد خبر: 658731
چاقو کش معروف تهران چگونه به راه راست بازگشت؟

ماجرای زندگی بعضی آدم‌ها پر است از اتفاقات‌ ریز و درشتی که با آن می‌توان کتاب قطور نوشت. کتابی خواندنی و عبرت‌آموز که برگ برگش آدمی را به حیرت وا می‌دارد.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از همشهری‌آنلاین، «امین فرزانه» خیر و چهره خوشنام پایتخت از جمله این افراد است که ۲دوره زندگی کاملاً متفاوت برای خود رقم زده و در هر دو نیز سرآمد و شهره بوده‌است. کسی که این روزها همسایگان به سرش قسم می‌خورند، مورد احترام خاص و عام است، دستی در کارهای خیر دارد، به کهریزک می‌رود و...

اما زندگی‌اش روی دیگری هم داشته که هیچ‌گاه رهایش نمی‌کند؛ رویی پر از تاریکی و شرارت که در آن چاقوکشی و حضور در نزاع دسته‌جمعی و آسیب رساندن به خود و خانواده و اهل و عیال و همسایه دیده می‌شود تا دستگیری و زندان و موارد بسیار دیگر. بقیه را از زبان او می‌خوانید.

جوانی فرزانه

یک شهر از دستش عاصی بودند

تقریباً پای ثابت بیشتر دعواهای خیابانی که به گفته خودش بر سر یک بوق زدن یا کل کل‌های پوچ اتفاق می‌افتاد بوده و این را افتخار می‌دانست که در یک روز بتواند در ۱۵ نقطه تهران درگیری به وجود آورد. فرزانه می‌گوید: «کلاس اول دبستان را ۳ ساله خواندم. در نخستین نزاع منجر به چاقوکشی در ۱۳سالگی به زندان کانون اصلاح و تربیت فرستاده شدم. مادرم بی‌سواد بود و تا سر خیابان نمی‌توانست تنها برود، ولی به خاطر من تمام تهران را گز می‌کرد و از این زندان به آن زندان به ملاقاتم می‌آمد. آن سال‌ها تیمساری به نام «امیدیان» بود. یکبار در زندان از من سؤال کرد: چطور می‌توانی در یک روز همزمان در ۱۵ نقطه تهران زد و خورد و کتک‌کاری کنی؟!»

بعد سرش را تکان می‌دهد می‌افزاید: «‌هر جا شری بود، خودم را می‌رساندم. دست خودم نبود.»

سر جمع ۱۲ سال از عمر ۶۰ ساله‌اش را در زندان‌های مختلف گذرانده است. او مدتی عضو تیم‌ملی دو و میدانی بوده و مدال طلای دو ۱۵۰۰‌متر را هم کسب کرده ولی همین شرارت‌ها و به قول خودش «حادثه‌جو» بودنش به او مجال حضور در تیم‌ملی را نداده است. چون فکر می‌کرد قلدری برایش جایگاه مهم‌تری می‌آورد. موقع ازدواج قول می‌دهد که سر به راه شود، ولی نمی‌شود یا نمی‌گذارند. معتقد است شر همه جا پیدایش می‌کرد.
حامد بهداد
 

دست به ضریح امام‌حسین(ع) شدم

تا اینکه بالاخره ورق بر می‌گردد. بلیت سفر به کربلا را یک دوست برایش مهیا و او عزم رفتن به زیارت امام سوم شیعیان می‌کند. فرزانه می‌گوید: «بچه‌هایم بزرگ شده بودند. نوه داشتم. خسته شده بودم. باید کاری می‌کردم. دست به ضریح شدم و از امام حسین(ع) خواستم مرا نجات دهد. وقتی به شهرم برگشتم همسایه‌ها برایم بنر زده بودند.»

بالاخره آن اتفاق خوب میوفتد. امین فرزانه توبه می‌کند و دیگر دنبال خلاف نمی‌رود. او این بار چون به امام شهید قول داده بوده، زیر قولش نمی‌زند و مرد اهل زندگی و خانواده می‌شود. به مردم بی‌بضاعت کمک و برای دختران یتیم جهزیه آماده می‌کند، حجره‌اش را به نام لوتی‌ها نامگذاری می‌کند و مرام لوتی‌گری نیز پیشه می‌کند. زمانی به دلیل اینکه در دعواهایش با کله در صورت طرف مقابل می‌رفت به «امین کله» معروف بود، الان همسایه و غریبه برای مردم‌داری و دست به خیر بودنش از او به نام «امین آقا» یاد می‌کنند.

امین آقا فرزانه

 

نوکری مردم عبادت است

امین آقا فرزانه در فیلم «حمال طلا» هم بازی کرده و حالا مردم از داشتن این همسایه به خود می‌بالند چون دستگیر آدم‌هایی بسیاری است زمانی امنیتشان را مختل کرده و پلیس از دست او و کارهایش ذله شده بود. او که زندگی امروزش را تاحدودی مدیون پلیس هم می‌داند، می‌گوید: «بارها پلیس‌های امنیت منطقه دستگیرم می‌کردند، ولی صحبت‌هایم را می‌شنیدند و وقتی متوجه می‌شدند که دارم سعی می‌کنم تغییر کنم کمکم می‌کردند وگرنه می‌توانستند مرا در زندان بیاندازند و فرصت تغییر را از من بگیرند.»

امین آقا، تابستان و زمستان لباس آستین بلند می‌پوشد برای اینکه نوه‌هایش جای ضربات چاقو و تتوهای مختلف را در بدنش نبینند و از آن درباره‌اش نپرسند که مایه شرمندگی شود. پایش را به همین دلیل به هیچ استخری نگذاشته، دست‌ها، کمر و جای جای بدنش به دلیل ضربات چاقو آسیب دیده و همه اینها را عواقب سال‌های بدی کردنش می‌داند که باید تاوان دهد. او تأکید می‌کند: «اگر مردم به من الان احترام می‌گذارند، این احترام صادقانه و کاملاً دلی است ولی قبلاً احترام و محبتشان از روی ترس بود.»

فرزانه از سال‌ها پیش در بازار تهران مشغول کسب وکار است و دستگیری از نیازمندان و ایتام و گلریزان برای آزادی زندانیان مالی، حلالیت طلبیدن از کسانی که زمانی از کارهایش آسیب دیده‌اند را انجام می‌دهد. او می‌گوید: «نوکری مردم عبادت است و کسی که به مردم خدمت کند به جایگاه و مقام می‌رسد.»