۰ نفر

شخصیت انسانهای بدقول چگونه است ؟ + علت بدقولی چیست؟

۲ خرداد ۱۴۰۱، ۱۷:۱۷
کد خبر: 637896
شخصیت انسانهای بدقول چگونه است ؟ + علت بدقولی چیست؟

ارزش قائل نشدن برای دیگران از ویژگی‌های شخصیت انسان‌های بدقول است و روش درست برخورد با این افراد، رفتار متقابل است.

به گزارش اقتصادآنلاین، بدقولی نوعی ناهنجاری اجتماعی است که علت بروز آن به خانواده و اجتماع باز می‌گردد. افراد بدقول افرادی هستند که وفای به عهد در قاموس اخلاقی آنها نیست و به حرف و وعده خود پایبند نیستند و همیشه دیگران را از رفتارشان ناراحت و عصبانی می‌کنند، بدون این که نشانه‌ای از پشیمانی در چهره آنها دیده شود.

آیا اندیشیده اید که دلیل این رفتار ناپسند چیست؟ آیا خانواده و اجتماع تأثیری در این رفتار آنها داشته اند؟ چگونه می‌توان با این افراد برخورد کرد تا متوجه کار زشت خود شوند؟

شخصیت‌شناسی آدم‌های بدقول

افراد بدقول به تدریج اعتبار خود را در بین اطرافیان از دست می‌دهند و دیگر کسی روی قول و حرفشان حساب نمی‌کند. این افراد اگر از رفتار بقیه افراد ناراحت و رنجیده نشوند، هیچ گاه بدقولی خود را اصلاح نمی‌کنند و کسانی را که با آنها زندگی می‌کنند، با این رفتارشان می‌آزارند، زیرا هیچ گاه پایبند به وعده‌های خود نمی‌مانند.

چرا افراد بدقولی می‌کنند؟

افراد به دلایل مختلفی بدقولی یا عهدشکنی می‌کنند.

خانواده عامل اصلی بدقولی

بسیاری از مواقع بدقولی از خانواده نشأت می‌گیرد، به صورتی که افراد در محیط خانواده ارزش خوش قولی را درک نمی‌کنند و بدقولی برای آنها عادت می‌شود.

درونی‌نشدن ارزش‌های انسانی

یکی از ارزش‌های انسانی، وفای به عهد و خوش قولی است و علت بدقولی به درونی نشدن ارزشی به نام خوش قول بودن برمی گردد. درونی نشدن این ارزش‌ها سبب می‌شود که فرد به راحتی زیر حرف خود بزند.

از دلایل درونی نشدن ارزش‌ها این است که فرد در این باره آموزش ندیده، در محیطی زندگی کرده که به ارزش‌ها بها داده نمی‌شده یا این که برای پایبند بودن به ارزش ها، تقویت لازم را از محیط دریافت نمی‌کرده، مثلا وقتی اصول اخلاقی را رعایت می‌کرده، هیچ کس ارزش کار او را یادآوری نمی‌کرده و از او بابت خوش قولی او قدردانی نمی‌کرده است، در حالی که تشویق و تحسین در درونی شدن ارزش‌ها تأثیر زیادی دارد.

محیط بیرون عامل دیگر بدقولی

گاهی افراد با دیدن رفتار‌های عهدشکنانه دیگران در محیط بیرون از خانه بدقولی را می‌آموزند و می‌پندارند وقتی دیگران وفای به عهد ندارند، من چرا باید خوش قول باشم.

جدی نگرفتن برخی موقعیت‌ها

بعضی افراد بعضی موقعیت‌ها و برخی افراد را جدی نمی‌گیرند و برای آن ارزش قائل نمی‌شوند. بیشتر افراد برای بدقول بودن یا خوش‌قولی کردن دست به انتخاب می‌زنند، یعنی اگر بر سر قرار با یک دوست همیشه تأخیر دارند، اگر قرار یک مصاحبه شغلی داشته باشند، سر وقت حاضر می‌شوند.

بد برآورد کردن زمان

ریشه بعضی از بدقولی‌ها بد برآورد کردن زمان است، مثل وقتی که فرد به دلیل مشغله کاری، حساب زمان از دست او خارج می‌شود یا مثلا ترافیک خیابان‌ها را محاسبه نکرده و دیر به قرار می‌رسد.

چگونه به کودک خود خوش قولی را بیاموزیم؟

اگر فرد بدقول در زندگی جایگاه همسر را داشته باشد، به این دلیل که زندگی زناشویی بر اساس پایبندی به عهد و پیمان است، مخصوصا اگر همسر او فردی خوش قول باشد، مشکلات چند برابر می‌شود.

هنگامی که این فرد دارای فرزند می‌شود قضیه حادتر می‌شود، زیرا شما قول می‌دهید و زیر آن می‌زنید و کودکان این کار شما را فرامی‌گیرند. از طرفی برای انجام کار بچه‌ها قانونی تعیین می‌کنید، اما آن کار‌ها را انجام نمی‌دهید.

فرزند فرد بدقول نیز از رفتار او الگوبرداری می‌کند و از همان ابتدای کودکی بر سر مسائل به ظاهر کوچک مانند خوب نگهداری نکردن از کتاب داستان دوست خود و غیره به مشکل بر می‌خورد. وقتی وفای به عهد و خوش قولی و سر حرف خود ماندن در کودک شما نهادینه نشده باشد، می‌تواند کم کم فاجعه‌ای بزرگ را رقم بزند.

به بچه‌ها برای خوش قول شدن کمک و کلمه خوش قولی را در خانواده مقدس کنید

برای آموختن خوش قولی بهتر است آن کلمه را در خانه مقدس کنید و جزو تعریف کلامی خود قرار دهید، مثلا اگر کودکتان کارش را به موقع انجام داد، برای تعریف به او بگویید «قربون بچه خوش قولم برم». گاهی نیز موضوع را برای او تعجب آور کنید.

وقتی کودک شما بدون آن که بگویید نماز بخواند یا به شما کمک کند و... جمله بالا را به او بگویید تا با تعجب بگوید: چه قولی؟ آن وقت از فرصت استفاده کرده و بگویید: «این که خدا گفته نماز بخوانید، به پدر و مادر کمک کنید و تو الآن این کار را می‌کنی.»

حس ناراحتی از بدقولی را به او القا کنید

اگر فرزندتان از شما چیزی در‌ یک زمان خاص درخواست کرده، شما آن خواسته را برآورده کنید، اما نقش بازی کنید و برای لحظاتی به او نگویید که آن کار را انجام داده اید تا او احساس ناراحتی کند و سپس درباره حس بدی که بدقولی ایجاد می‌کند، توضیح دهید و بگویید من تنها خواستم نظرت را درباره بدقولی بدانم، این هم کادوی شما.

به او یادآوری کنید از بدقولی بیزارید

تمیز کردن اتاق و قرار‌های بین خودتان و او را مانند یک قول معرفی کنید و کاردستی برای جمله «من از بدقولی بدم میاد» درست کنید و روی دیوار اتاق کودک نصب کنید تا او به قول خود پایبند باشد.

خودتان نیز خوش قول باشید

برای آموزش خوش قولی به بچه‌ها خودتان نیز خوش قول باشید، زیرا در صورت بدقولی هیچ نتیجه‌ای نمی‌گیرید.

ویژگی افراد بدقول

افراد بقول برای این که بر اشتباهات خود سرپوش بگذارند، کار غلط خود را توجیه می‌کنند و برای یک اشتباه هزار دلیل می‌آورند. توجیه کردن رفتار اشتباه و دلیل تراشیدن، یکی از دفاع‌های روانی است.

دلیل توجیه این افراد این است که آنها به فکر اصلاح رفتار خود نیستند، زیرا علت این اشتباه را در چیزی به جز خودشان می‌بینند و برای بدقولی خود دلایلی مانند گیر کردن در ترافیک، مشغله کاری و صد‌ها دلیل دیگر می‌آورند که این کار نوعی مسئولیت‌زدایی و شانه‌خالی‌کردن از زیر بار مسئولیت است.

متاسفانه در بین ما بدقولی فراگیر شده و قباحت آن از بین رفته است، به صورتی که اگر فرد وفای به عهد داشته باشد و به موقع کارهای خود را انجام دهد، تحسین نمی‌شود.

بدقول‌ها معمولا آدم‌هایی بی اعتبارند که همدلی کردن را بلد نیستند. تقویت همدلی سبب می‌شود که هیچ گاه بدقول نشویم و زیر عهد و پیمان خود نزنیم. همدلی سبب می‌شود که هنگام بدقولی، حس بدی از درون داشته باشیم و ناراحتی فرد مقابل را درک کنیم.

پس اگر درون خود، همدلی را تقویت و تمرین کنیم و مسئولیت کار‌ها را عهده‌دار شویم، رفتار‌های ضد اخلاقی مانند بدقولی، از بین می‌رود. تا وقتی خانواده ها، بنیان شخصیت کودک را بر خوش قولی و وفای به عهد بنا نکنند و آدم‌ها وقتی بزرگ و عقل رس شدند، خودشان برای خوش قول شدن آستین بالا نزنند، هیچ نسخه‌ای کارساز نخواهد بود.

چگونه همدلی را تقویت کنیم تا آدم خوش قولی شویم؟

همدلی در زمان کودکی ایجاد نمی‌شود و یک مهارت است که باید آن را آموخت و به مرور زمان و در اثر یادگیری، به دست می‌آید. اگر فرد در محیطی که دیگران او را درک نمی‌کنند و هر کس به خودش فکر می‌کند یا هنگام ناراحتی کسی از او دلجویی نمی‌کند، زندگی کند، او نیز تنها به فکر تأمین نیاز‌های خود است، اما اگر کسی در محیطی که اطرافیان احساس او را درک کنند، زندگی کند، همدلی را به او می‌آموزند.

یادگیری همدلی از خانواده

خانواده در نهادینه شدن همدلی، رتبه نخست را دارد. یادگیری همدلی از خانواده آغاز می‌شود و در مدرسه و در بین گروه همسالان رشد می‌یابد. بسیاری از والدین در این زمینه ضعیف عمل می‌کنند، زیرا نمی‌توانند به فرزندان، کنترل هیجانی را آموزش دهند.

از مؤلفه‌های مهم شخصیت و روان، هیجان‌ها هستند که باید افراد هیجان‌ها را شناخته و ابراز کنند. همدلی با هیجان صورت می‌گیرد، یعنی اگر فردی ناراحت، عصبانی یا خجالت کشیده و شرمنده است، اگر این جملات را بیان کنیم: من می‌دانم تو چه احساسی داری، من درک می‌کنم که چقدر برای تو سخت بوده، متوجه هستم که چقدر خجالت کشیدی و با او همدلی کنیم، اوضاع بهتر و آرام‌تر می‌شود. همدلی سبب نزدیک شدن آدم‌ها به یکدیگر می‌شود.

در محیط خانواده اگر پدر و مادر با دیگران همدلی کنند، کودک نیز می‌آموزد با دوستش، همکلاسی خود و سایر افراد جامعه، همدلی کند. به کمک همدلی می‌توان افراد را متقاعد کرد که اگر بدقولی کنیم، دیگران به خاطر پایبند نبودن ما به قول و قرارمان چه حس بدی پیدا می‌کنند.

درونی کردن ارزش‌ها برای رسیدن به همدلی

ارزش‌های اخلاقی و انسانی به دو دسته ارزش‌های شخصی و اجتماعی تقسیم می‌شوند. ارزش‌های شخصی مانند رعایت نظافت فردی یا خوش لباس بودن و غیره. ارزش‌های اجتماعی مانند وقت شناسی، خوش قول بودن و وفاداری به عهد است که در جامعه و روابط بین فردی معنا پیدا می‌کند.

درونی شدن ارزش‌های اجتماعی اهمیت زیادی دارد و امکان انجام آن در خانواده وجود دارد. درونی شدن یک ارزش یعنی این که آن ارزش را در درون خود بپذیریم و در هر شرایطی تابع آن ارزش باشیم. اگر ارزش در وجود فرد درونی نشود، او از رفتار‌ دیگران الگوبرداری می‌کند. خانواده وظیفه دارد که ارزش‌های اخلاقی را به صورت کلامی و به صورت عملی، به فرزندان آموزش دهد.

در این میان نقش مدرسه هم انکارنشدنی است. مثلا اگر دانش آموز به خاطر وجود یک مشکل تکالیف خود را انجام ندهد و معلم حرف او را بپذیرد، دانش آموز همدلی کردن را از او یاد می‌گیرد و در غیر این صورت او فرصت تجربه همدلی را نمی‌یابد.

پایبند نبودن به وعده‌ها

وفای به عهد از ارزش‌های انسانی است. بسیاری از والدین خودشان به ارزش‌های اخلاقی پایبند نیستند و وقتی کودک بوده اند، پدر و مادرشان نیز این ارزش‌ها را به آنها نیاموخته اند. طبیعی است که چنین پدر و مادری نمی‌توانند آموزگار خوبی برای ارزش‌ها باشند. چطور می‌توان بچه‌های چنین خانواده‌هایی را به سمت ارزش‌ها متمایل کرد؟

آموزش تنها راهکار این موضوع است. بیشتر آدم‌ها اگر توجیه شوند که یک کار اشتباه است، اشتباه خود را می‌پذیرند، به این شرط که طوری آموزش ببینند که آنها متوجه شوند. پس اگر این آموزش‌ها تأثیر چشمگیری بر افراد ندارند، باید قبول کنیم که آموزش‌ها ناکافی بوده است.

بعضی افراد برای بعضی موقعیت‌ها و افراد دیگر ارزش قائل نمی‌شوند و برای بدقول بودن یا خوش قولی کردن دست به انتخاب می‌زنند. یعنی اگر بر سر قرار با یک دوست همیشه تاخیر دارند اگر قرار یک مصاحبه شغلی داشته باشند سر وقت حاضر می‌شوند. در صورت تقویت حس همدلی در این افراد، آنها در می‌یابند اگر یک موضوع برای من مهم نیست، در عوض برای افراد دیگر مهم است و آنها حس بدی از بدقولی من می‌یابند.

افراد بدحساب و بدقول

بدقولی از مسائل کوچک آغاز می‌شود. مثلا فرد بدحساب و کسی که به قول و قرار‌های مالی پایبند نیست، فردی بدقول است و نزد دیگران اعتبار خود را از دست می‌دهد. همچنین فردی که چیزی امانت می‌گیرد، اما به صاحب آن برنمی گرداند یا آن کالا را خراب می‌کند، فردی بدقول است.

آیا خوش قولی می‌تواند ذاتی باشد؟

خوش قولی بیشتر از آن که ذاتی باشد، آموختنی است، زیرا برخی از افراد با این که خانواده‌ای بدقول دارند، اما خودشان پایبند قول و قرار هستند، چرا که دید جهان بینی بسیار محکمی مانند اعتقاد به معاد و پاسخگو بودن در برابر خداوند به خاطر اعمال بد را دارند.

این افراد بر رفتار خود کنترل دارند. اگر کسی در قبال رفتار خود احساس مسئولیت داشته باشد، ارزش‌های اخلاقی را کسب و در خود نهادینه‌سازی خواهد کرد.

این افراد رفتار‌هایی مانند تهمت زدن، توهین کردن، شکنجه جسمی و زیرآب زدن به این دلیل که خداوند ناظر بر اعمال آنها است، انجام نمی‌دهند.

شناخت افراد بدقول در مقوله ازدواج

بدقولی کردن و نبودن بر سر عهد و پیمان به اعتبار ما نزد دیگران لطمه وارد می‌کند. همان طور که ما دیگران را بر اساس رفتار‌ آنها می‌شناسیم و قضاوت می‌کنیم، رفتار‌های ما نیز در آنها تأثیر می‌گذارند و اگر از ما بدقولی ببینند، دیگر نمی‌توانند به ما اعتماد کنند.

در برخی مواقع مبنای شناخت دیگران را رفتار آنها قرار نمی‌دهیم، بلکه تنها به گفتارشان توجه می‌کنیم. مثلا در بحث ازدواج دختر و پسر به عمل همدیگر دقت نمی‌کنند، بلکه تنها به گفتار یکدیگر توجه دارند؛ در حالی که میان گفتار افراد و رفتارشان فاصله وجود دارد. کسانی که وعده‌های دروغین پیش از ازدواج می‌دهند، در زمره آدم‌های بدقول هستند.

شناختن افراد کار سختی است، زیرا همه افراد یک شخصیت بیرونی و یک شخصیت درونی دارند. شخصیت بیرونی آنها مانند مقدار تحصیلات، نوع شغل و طرز لباس پوشیدن آنها است که به راحتی می‌توان آن را شناخت، اما شناخت شخصیت درونی(سیرت) به زمان نیاز دارد.

در ازدواج کمتر کسی به سیرت فرد مورد نظر توجه می‌کند، در حالی که موفق بودن یک ازدواج به سیرت نیک افراد بستگی دارد. جهت شناخت افراد باید گفتار آنها را با رفتارشان تطبیق داد و بدانید آن‌چه می‌گوید با رفتار او سنخیت دارد؟

روش رفتار درست با فرد بدقول

اگر همسرمان فرد بدقولی باشد، فشار روانی زیادی متحمل ما می‌شود که ما می‌توانیم این مشکل را با صحبت کردن حل کنیم.

بدانید که نمی‌توانید همسرتان را تغییر دهید

هنگام مواجهه با فرد بدقول نباید تلاش کنیم او را تغییر دهیم، بلکه باید از تأثیر رفتار او بر احساسات و زندگی خودمان با او صحبت کنیم و به انتقاد سازنده، همان انتقادی که در آن شخصیت افراد تخریب نمی‌شود، بلکه درباره رفتار نادرست آنها صحبت می‌شود، روی‌آوریم. مثلا بگوییم تو آدم خوبی هستی، اما بعضی اوقات به قول خود عمل نمی‌کنی.

در روابط خود با او تجدید نظر کنیم

هنگام برخورد با فرد بدقول، در صورت بدقولی چند بار به او تذکر دهیم و از او انتقاد کنیم. اگر توجهی نکرد، در روابط با او تجدید نظر کنیم. این مسأله ممکن است که موجب کدورت شود، اما افراد را با پیامد رفتار خود روبرو می‌کند.

انتقاد سازنده

بعضی از افراد به جای این که از دوست خود به دلیل بدقولی او انتقاد کرده و او را آگاه کنند، دائم خود خوری کرده و به روی او نمی‌آورند چه عذابی می‌کشند؛ اما اگر شما اصول انتقادی سازنده را بدانید، به جای خود خوری هم دوست خود را به این رفتار غلط آگاه می‌سازید و هم به او در ترک آن کمک می‌کنید. انتقاد خود را با قاطعیت بیان کنید، اما پرخاشگری نکنید.

رفتار متقابل

شرایطی که برای شما پیش آورده است، برای خود او با بدقولی پیش بیاورید تا موقعیت شما را درک کند و کمی به خود بیاید و متوجه این اشتباه شود.

چگونه به آدم‌های پر جرأت تبدیل شویم؟

برخی از افراد به دلیل رودربایستی، دروغ مصلحتی می‌گویند، اما به فرد بدقول نمی‌گویند که چون فرد امانت‌داری نیستی، دیگر چیزی به تو قرض نمی‌دهم.

جهت قاطع و با جرأت شدن این افراد باید آنها را با حقوق خود آشنا کنیم. مثلا بگوییم تو حق داری از زندگی لذت ببری، حق داری اگر از چیزی ناراحت شدی، به زبان بیاوری، حق داری که وقتی حقوق تو ضایع می‌شود، اعتراض کنی، حق داری وقت تو تلف نشود و غیره.

به عنوان والدین حتما به کودک خود بیاموزیم که نه حق کسی را ضایع کند و نه به کسی اجازه ضایع کردن حق دیگران را بدهد. وقتی والدین در محیط خانه بدقولی می‌کنند، از این بابت از کودک عذرخواهی کنند تا فرزند دریابد که عمل کردن به قول، حق او بوده است.

پدر و مادر نباید به کودک خود بگویند که من هیچ وظیفه‌ای در قبال خریدن برای تو ندارم. این گونه کودک سرخورده می‌شود و جرأت اعتراض را از دست می‌دهد. قاطعیت و جرأت داشتن از مشخصات سلامت روان است، اما برخی از مردم اعتراض خود را با فحش و دعوا مطرح می‌کنند، طوری که فرد مقابل نه تنها رفتار خود را تغییر نمی‌دهد، بلکه او را به ادامه رفتار نادرست تشویق می‌کند.

باید بدانید که قاطعیت با کوتاه آمدن و پرخاشگری متفاوت است. اگر رفتار قاطعانه در افراد شکل بگیرد، در جامعه مشکلات کمی دارد. خداوند انسان‌ها را به مدارا کردن توصیه کرده است، اما برخی افراد، مدارا را با کوتاه آمدن اشتباه می‌گیرند و اجازه می‌دهند که دیگران به آنها ظلم کنند و حق آنها را زیر پا بگذارند.