۰ نفر

ابتلا به سوگ جمعی

۱۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۴:۰۸
کد خبر: 487531
ابتلا به سوگ جمعی

در 290روز گذشته بیش از 50 هزار نفردرپی ابتلا به کرونا جانشان را از دست داده‌اند.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، قبرهای آهکین، آدم‌های سوگوار، خانواده‌های داغدیده، خانه‌های سیاهپوش، آگهی‌های ترحیم، آدم‌های خموده در کوچه‌ها، آرزوهای بر باد رفته، سلسله‌ای از مرگ‌ها، جیب‌های خالی و صورت‌های درهم و خطوط خستگی بر پیشانی پرستاران و پزشکان و چشمانشان که به امید روشن است؛ این حکایت 290روز شیوع کرونا و مرگ 50هزار نفر بر اثر ابتلا به این بیماری است.

290روز است که کرونا در کشور شایع شده؛ پاندمی هولناکی که هر روز تعداد کشته‌ها را بالاتر می‌برد. تنها در 10‌ماه گذشته براساس آمار رسمی 50هزار و 16نفر به‌دلیل ابتلا به کرونا جانشان را از دست داده‌اند. آمارهای غیررسمی اما حکایت از  فوت‌شدگان بسیار بیشتری دارد. شمار مبتلایان هم، از یک‌میلیون نفر گذشته و در آستانه یک‌سالگی شیوع ویروس در کشور، هنوز کسی معمای پیچیده آن را حل نکرده است. بیش از 5هزار و 817بیمار روی تخت‌های ‌آی‌سی‌یوی بیمارستان‌ها با مرگ می‌جنگند و چندین برابر آنها در خانه‌ها دست به دعا شده‌اند.  آنها نگران از دست دادن عزیزشان هستند، نکند فوت کند  و سیاهپوش شوند و بمانند در حسرت مراسمی که برگزار نمی‌شود. سوگواری به سلوک کرونا، همه‌گیر و خاموش است. آنها «لشکر ماتم‌زدگان تنها» هستند. در میان انبوه اخبار تلخ، روز گذشته خبری از سازمان بهداشت جهانی رسید که جهان را امیدوار کرد. بر اساس اعلام مدیرکل این سازمان، از آنجا که آزمایش واکسن کرونا، نتایج مثبتی داشته است، می توان گفت که به پایان همه گیری کرونا نزدیک می‌شویم. از دی‌ماه زمستان 82که ایران سیاهپوش شد، 17سال می‌گذرد. 5دی سال 82را همه به یاد دارند که چطور زمین‌لرزه‌‌ای 6.6ریشتری در بم جان نزدیک به 50هزار نفر را گرفت. حالا کرونا آماری ساخته که تا امروز از نظر شمار جان‌باختگان با فاجعه بم برابری می‌کند و روزهای دیگر این عدد را هم پشت سر می‌گذارد و پیش می‌رود.

 ایرانیان قبل از آن، خرداد سال 69هم عزادار شده بودند؛ زلزله 7ریشتری رودبار و منجیل، نفس 35هزار نفر را زیر آوار برید. حالا کرونا هم به جمع مرگبارترین اتفاقات قرنی که رو به پایان است، اضافه شده است. از اول اسفند سال گذشته زنجیره پرتکرار مرگ‌ و فقدان دور گردن بیماران حلقه‌زده و آمارهای روزانه مرگ را از 100و 200نفر به 480نفر رسانده است.

هر روز به تعداد متوفیان، اجساد منتقل شده به پزشکی قانونی، خاکسپاری در گورستان‌ها، آدم‌های سیاهپوش و آگهی‌های ترحیم سردر خانه‌ها، کوچه‌ها و مغازه‌ها و فریادهای فروخورده اضافه شده و دایره آدم‌های درمانده از سوگواری و ماتم و فقدان، بزرگ‌تر می‌شود.

اسفند پارسال نخستین تصاویر خاکسپاری متوفیان از کرونا که منتشر شد، وضعیت آخرالزمانی را برای همه تداعی کرد؛ آدم‌هایی با سرهمی‌های سفید و ماسک‌هایی شبیه آنچه در عملیات‌های شیمیایی دوران جنگ دیده می‌شوند. عزاداران، حتی فرصتی برای دست گرفتن تن بی‌جان عزیزشان نداشتند و سوگواری را به تنهایی در خانه‌هایشان در سایه ترس و سکوت برپا کردند. در بخشی از مجموعه مقالات برگرفته از پژوهش «سوگ بازداری‌شده در ایام همه‌گیری کرونا» که با همکاری انجمن انسان‌شناسی ایران و شهرداری تهران انجام شده، به تأثیرات روانی نحوه خاکسپاری فوتی‌های کرونا توجه شده است: «فارغ از برپایی مناسک مرتبط با جسد که خود تأثیر بسزایی در ذهن بازماندگان فرد متوفی داشت، نحوه حضور بازماندگان در مناسک و انجام ناقص یا انجام نشدن بسیاری از مناسک تشییع، به‌واسطه دستورالعمل حفظ فاصله فیزیکی، موجب شد تا بی‌نظمی ناشی از فقدانِ یک فرد در یک گروه اجتماعی کماکان باقی بماند.» همین جا بود که دایره سوگ، ناتمام ماند. مریم رسولیان، رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران، فروردین امسال نسبت به عواقب سوگ ابراز نشده خانواده‌های متوفیان اعلام نگرانی کرد. در بخشی از تحقیق دیگری که با عنوان، «پاندمی کرونا عاملی برای سوگ تأخیری در بازماندگان» توسط محمدحسین جوادی و مریم سجادیان (گروه مددکاری اجتماعی و مشاوره دانشگاه علوم بهزیستی تهران) انجام شده، این موضوع با عنوان سوگ تأخیری معرفی شده است: «سوگ تأخیری یعنی سوگواری به‌موقع انجام نشده یا زمان پاسخ هیجانی مناسب، مهار شده است. همین موضوع سبب می‌شود تا فرد در آینده به‌دلیل نشان ندادن واکنش عاطفی مناسب، واکنش بیش از حدی از خود نشان دهد.»

براساس آنچه در این مقاله آمده، ویژگی اصلی سوگ تأخیری انکار طولانی مسئله فقدان است. این اتفاق منجر به ایجاد مشکلات روانی مثل افسردگی، اختلالات اضطرابی، دوقطبی، وسواس، اختلالات خواب و تغذیه، احساس خشم و گناه و حتی خودکشی می‌شود. یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد میان سوگ تأخیری و تشدید اختلالات روانی رابطه وجود دارد. غلامحسین معتمدی، روانپزشک و مرگ‌شناس می‌گوید، مناسک عزاداری، 2هدف را  دنبال می‌کند؛ یکی پذیرش مرگ و دوم ایجاد شبکه حمایتی از سوی دیگران برای همدردی احساسی و عاطفی. وقتی این اتفاق نیفتد، فرد دچار واکنش ماتم نابهنجار می‌شود. ماجرا اما فقط به خانواده متوفی محدود نمی‌شود. خود بیمار قبل از مرگ، دچار فقدان می‌شود. او وقتی هیچ‌کسی از خانواده و عزیزانش را اطرافش نمی‌بیند و حتی فرصت گفت‌وگوی کوتاهی با آنها پیدا نمی‌کند به این حالت دچار می‌شود. خانواده‌ها تحت‌تأثیر شرایط فعلی و ضرورت رعایت فاصله اجتماعی تصویر نامشخصی از شرایط عزیزشان دارند. آنها امکان قرار گرفتن در کنار او را ندارند؛ تاجایی که حتی در مراسم تدفین هم ممکن است حضور نداشته باشند.

روانشناسان، روانپزشکان و نهادهای رسمی در هفته‌های اول شیوع ویروس و بالا رفتن آمار متوفیان، نگران حال روحی خانواده‌هایشان بودند. مراکز مشاوره‌ای هم برای خدمات روان به این افراد معرفی شد. دانشگاه‌های علوم‌پزشکی اعلام آمادگی کردند، اما 10‌ماه بعد، مرگ در جنگی نابرابر، آنقدر طنابش را به دور گردن آدم‌ها انداخته و نفس‌شان را گرفته که توجه کافی به شرایط خانواده متوفیان و نیازهایی که برای همدلی و مواجهه با این شرایط بحرانی دارند، فراموش شده است. 2‌ماه دیگر، آنها در فاصله‌های زیاد، کنار قبر عزیزانشان در یک‌سالگی مصیبت دور هم جمع می‌شوند و اشک می‌ریزند.

ویروس کرونا، نخستین بیماری واگیردار در ایران نیست. با استناد به اسناد تحقیقی، از سده سیزدهم هجری، شیوع بیماری‌های واگیردار در ایران اوج گرفت. در سال‌های ۶27-۶۲8 میلادی، «طاعون شیرویه» همه استان‌های باختری شاهنشاهی ساسانیان، به‌ویژه میان‌رودان را پر کرد و نیمی از جمعیت جان خود را از دست دادند. طاعون و وبا چندین‌بار در دوره صفویه شیوع پیدا کرد و تعداد زیادی از مردم شهر‌های مختلف قربانی این بیماری‌ها شدند. در دوره قاجار هم وبا در ایران همه‌گیر شد. بین سال‌های ۱۸۲۰ تا ۱۹۰۳ میلادی،  7اپیدمی بزرگ «وبا»، با نرخ مرگ‌ومیر بالا، به‌ویژه در میان کودکان در ایران اتفاق افتاد که بخشی از همه‌گیری جهانی وبا در آن دوره را شامل می‌شد. در سال ۱۲۴۶شمسی وبای شدیدی در همه شهر‌های ایران شایع شد که براساس برآورد پزشک مخصوص ناصرالدین‌شاه، حدود 100هزار نفر به آن مبتلا شده و جان دادند. تیفوس و حصبه هم در سال‌های نخست دهه٢٠شمسی از دیگر بیمار‌ی‌های همه‌گیر بود.

 سوگ اما، تنها آدم‌های داغدیده را میزبان نشد و خیلی‌های دیگر را خسته از مرگ‌های پرتکرار و خبرهای روزانه مرگ و اعدادی که پشت آنها چندین خانواده سیاهپوش نشسته‌، در آغوش گرفت. آنها در یک درد مشترک، مدت‌هاست که جامه‌سیاه به تن کرده‌اند و در دل‌ و مغزشان، عزاداری می‌کنند. مرگ سایه سنگین و بزرگش را پهن کرده است.

معتمدی می‌گوید، سوگواری ناتمام، واکنش ماتم یا سوگ نابهنجار در مقابل واکنش ماتم بهنجار قرار می‌گیرد. واکنش ماتم نابهنجار، انگار زخمی است که خوب نمی‌شود. عفونت دارد. بین 50تا 70درصد آدم‌هایی که به کلینیک‌های درد مراجعه می‌کنند، ماتم نابهنجار دارند. دایره بزرگ مرگ و فقدان در جامعه، این روانپزشک را نگران ایجاد سونامی واکنش ماتم نابهنجار کرده که حتی برای بسیاری از روانپزشکان‌، ناآشناست. به گفته ناصر قاسم‌زاده که دبیر انجمن حمایت از سلامت بهداشت و روان جامعه است، واکنش سوگ، 3نشانه دارد؛ یکی جسمی، دومی عاطفی و سومی شناختی. سوگ ابراز نشده می‌تواند فرد را به احساس پوچی برساند. ما نمونه این اتفاق را در حوادث پاییز سال گذشته دیدیم یا وقتی هنرمندی را از دست دادیم و نتوانستیم هیجاناتمان را بروز دهیم: «دولت در این بخش، باید همدلی و همراهی می‌کرد، اما شاهد هستیم که حتی سامانه 4030که برای بررسی مشکلات سلامتی ناشی از کرونا، راه‌اندازی شده بود، با اختلال در پاسخگویی مواجه شد. هیچ‌کدام از وعده‌های حمایتی که قبلا داده شده بود هم عملی نشد.» به گفته این روانشناس، زمانی که گفته می‌شود مدت زمان شیوع این ویروس طولانی است، باید راه‌های زندگی با آن هم آموزش داده شود. وقتی در کوچه‌ای، خانواده‌ای سوگوار می‌شود، باید به مردم آموزش داد که با خانواده سوگوار، همدردی کنند. نبود چنین شرایطی سلامت روانی افراد در آینده را مختل می‌کند: «در واکنش سوگواری جمعی یا حتی فردی، ما به ارائه حمایت‌های عاطفی و اجتماعی نیاز داریم. باید با انجام یکسری مداخلات، افرادی که نیاز به کمک دارند، شناسایی شوند. باید تنش در میان خانواده‌ها در دوران قرنطینه و شیوع بیماری رصد شود. صداوسیما که رسانه‌ای بزرگ است، می‌تواند در این زمینه نقش داشته باشد، اما در 2هفته اخیر که مردم خانه‌نشین بودند، تلویزیون چه تغییری در برنامه‌هایش ایجاد کرد؟»

سال مرگ‌ آرزوها

فقدان را گم کردن و از دست دادن تعریف کرده‌اند؛ فقدان آرزوها، آدم‌ها، رویاها و خاطره‌ها؛ فقدان زندگی‌ها، جان‌ها و سلامتی. فقدان را تنها برای از دست دادن عزیزی نمی‌گویند؛ یک خیال خوش ازدست‌رفته هم فقدان است.

معتمدی می‌گوید شرایط طوری است که غبار مرگ بر سر همه نشسته. خیلی‌ها شخصا عزیزی از دست نداده‌اند، اما دیدن مرگ‌های روزانه آزارشان می‌دهد و احساس فقدان می‌کنند. فقدان تنها چیز ازدست‌رفته نیست؛ حتی آنچه به آن فکر می‌کنیم یا نگران از دست دادنش هم هستیم، فقدان است. امیرحسین جلالی‌ندوشن، روانپزشک با معتمدی هم‌نظر است. او درباره فقدان می‌گوید، از دست دادن سال‌های عمر یا آرزوها هم فقدان به شمار می‌رود. کرونا تجربه‌های زیادی از جنس فقدان برای انسان ایجاد کرد. حتی افراد را با این سؤال مواجه کرد که آیا سال آینده را خواهیم دید؟ یا این بیماری با ما چه خواهد کرد؟ به اعتقاد معتمدی، در این حالت افراد دچار ماتم انتظاری می‌شوند. درست مانند کسی که پدر یا مادر مبتلا به سرطان دارد و می‌داند که او را از دست خواهد داد. حتی هراس از مرگ یا ابتلای خود و خانواده‌ هم در این وضعیت قرار می‌گیرد؛ بنابراین همه در حالتی از فقدان جمعی به‌سر می‌برند. حالا به همه اینها، مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی را هم باید اضافه کرد.

ماتم قبل کرونا

سال گذشته، سال پراتفاق و پرتنشی در کشور بود. تعطیلات نوروز با سیل آغاز شد. حادثه سیل نوروز 98را نهمین حادثه خسارت‌بار جهان اعلام کرده‌اند. در 24ساعت 2شهر استان گلستان به زیر آب رفت و بعد از آن در پی بارندگی شدید در استان‌های فارس، لرستان، خوزستان و کردستان، سیل دیگری جاری شد. 50هزار خانه خراب شد، 700هزار هکتار از زمین‌های کشاورزی از میان رفت و جان بیش از 70نفر گرفته شد. آثار خسارت‌بار سیل تا ماه‌ها بعد هم ادامه داشت و تا آبان، کسی حادثه را فراموش نکرد. 24آبان اما با اصلاح قیمت بنزین، حوادث گسترده‌ای رقم خورد. حلقه‌ای از اعتراضات در شهرهای مختلف در واکنش به تغییرات قیمت بنزین شکل گرفت. افرادی جانشان را از دست دادند و خسارت‌های سنگینی هم وارد شد.

مردم در نخستین‌ماه از زمستان، شاهد اتفاقات تلخ دیگری بودند. خبر ناگهانی و تکان‌دهنده دیگری رسید؛ ترور شهید سردار قاسم سلیمانی در آن سوی مرزهای ایران. کشور در بهت و شوک دوباره‌ای فرورفت. موج دیگری به راه افتاد از اندوه، حسرت و خشم. در همین بحبوحه به‌دلیل اشتباه، هواپیمای اوکراینی پرواز 752 با 176سرنشین در هفدهم دی، سقوط کرد. تمام سرنشینان جانشان را از دست دادند. با اعلام خطای انسانی در وقوع این حادثه، زنجیره دیگری از واکنش‌های مردمی شکل گرفت.

  چند هفته بعد، هیولای کرونا در چین پدیدار شد و ترس بر جهان غلبه کرد. ایران دست به دعا شد تا پای ویروس به کشور باز نشود. سی‌ام بهمن اما با مرگ 2بیمار، پرونده شیوع کشنده کرونا در ایران باز شد. 290روز است که به‌طور میانگین روزانه 170نفر بر اثر ابتلا به این ویروس جانشان را از دست داده‌اند و مرگ دست از سر آدم‌ها برنمی‌دارد. کسب‌و کارها مختل شده‌، روابط اجتماعی به کمترین میزان ممکن رسیده، ممنوعیت تردد شبانه و خروج از شهر و ماندن در شهری ماتم‌زده با کوچه‌هایی که هر یک صدای ناله عزیز از دست داده را شنیده، آدم‌ها را وارد مصیبت جمعی کرده است. به اعتقاد جلالی، روانپزشک مشکلات اجتماعی  جامعه ایران، از اوایل سال 97که اوضاع اقتصادی به هم ریخت و به‌تدریج با حوادث دیگر همراه شد تا به اسفند سال 98 و شیوع کرونا رسید. جلالی می‌گوید، هر انسانی ظرفیتی دارد که جایی پر می‌شود.

هر انسانی توان تحمل مجموعه‌ای از استرس‌ها را دارد، اما وقتی  استرس‌ها از حد تحمل فرد فراتر رود، او در معرض آسیب‌های زیادی قرار می‌گیرد. به گفته او، جامعه ما هم‌اکنون در وضعیت سوگ جمعی قرار دارد؛ درحالی‌که ظرفیت چندانی هم در نهادهای اجتماعی برای رسیدگی به این موضوع وجود ندارد.

به گفته او، دنیا هم دچار سوگ جمعی است، اما وضعیت ما متفاوت با سایر کشورهاست: «جامعه دچار اندوه گروهی است و نیاز به سوگواری دارد. اگر این سوگواری اتفاق نیفتد و نتواند برون‌ریزی داشته باشد، دچار رکود یا خشم منفعل می‌شود.  

 جامعه‌ای که بتواند هیجاناتش را ابراز کند، جامعه سازنده و خلاقی می‌ماند، اما وقتی دچار یأس و ناامیدی متراکم و ابراز نشده می‌شود، آن سرزندگی را از دست می‌دهد.»  

 تأثیر بحران‌های سال‌های گذشته را در بالا رفتن میزان اضطراب عمومی و هیجان منفی جامعه می‌توان دید. این نظر دبیر انجمن حمایت از سلامت بهداشت و روان جامعه است. او به تمام این اتفاقات تحریم‌های اقتصادی و سیاسی علیه کشور را هم اضافه می‌کند که تأثیر مستقیم آن بر سفره مردم قابل مشاهده است: «مردم در شرایطی وارد سال جدید شدند که ویروس شیوع پیدا کرده بود و مشکلات اقتصادی سال قبل نه‌تنها حل نشده که موارد جدیدی هم به آن اضافه شده بود. هر چند که کرونا، جهان‌شمول بود و اقتصاد جهانی را تحت‌تأثیر قرار داد، اما در کشور ما به‌دلیل انباشت مسائل از سال‌های قبل، فقر و بیکاری را تشدید کرد. اینها مسائلی بود که پذیرش آن برای هر شهروندی سخت است.» او نقش رسانه‌ای مثل تلویزیون و فضای مجازی‌‌ را در ایجاد اختلالات روان در میان افراد بسیار مؤثر می‌داند. انتشار اخبار نادرست و اطلاعاتی که به‌موقع به مردم داده نمی‌شود، مزید بر علت شده است.

همه اینها نشان می‌دهد که ما نتوانسته‌ایم مدیریت یکپارچه‌ای در اطلاع‌رسانی و مدیریت حوزه کرونا داشته‌ باشیم؛ درست مانند اقتصادمان. به گفته این روانشناس، باید حمایت‌های روانی و اجتماعی از مردم با ارائه اطلاعات درست انجام شود؛ همین مسئله سبب می‌شود تا مداخلات درست‌تری اتفاق بیفتد و بعد از آن می‌توان از طریق روانشناسی به سلامت روان مردم کمک کرد.

 فکر سالم، منجر به واکنش سالم هم می‌شود. نیره توکلی، جامعه‌شناس هم نقش رسانه را بر حال عمومی مردم مؤثر می‌داند و از روند همدردی با مردم انتقاد می‌کند: «در همین رسانه، چقدر سعی شد با مردم احساس همدلی و همدردی ایجاد شود؟ حداقل کاری که می‌توانستند انجام دهند، انتشار تصاویر و اسامی فوتی‌ها بود تا یک همدردی با خانواده‌ها ایجاد شود. .»

تقابل میان شادی و مرگ

ایرانیان ملت شادی نیستند. آنها در طول تاریخ با انبوه چالش‌ها، بحران‌ها و تنش‌ها، حمله‌ها و بیماری‌ها مواجه بوده‌اند و به گفته پژوهشگران، تحت‌تأثیر همان اتفاقات، نرخ شادی در کشور پایین است.

معتمدی، مرگ‌شناس می‌گوید، مرگ‌آورترین حادثه در ایران، مربوط می‌شود به حمله مغول. ما در گروه کشورهای ناشاد دنیا قرار داریم. حالا وضعیت کرونا و تبعات ناشی از آن، شرایط ما را شدیدتر کرده است. نتیجه آخرین شاخص جهانی شادکامی برای سال2020 که از سوی مؤسسه نظرسنجی گالوپ انجام شده، نشان می‌دهد رتبه ایران در مقایسه با سال قبل از انجام تحقیق، از میان 157کشور، 118 است.

به اعتقاد سعید معیدفر که جامعه‌شناس است، در گذشته تاریخی ایران کشتار بالایی وجود داشته و حملات زیادی اتفاق افتاده است. از سوی دیگر بیماری‌های زیادی هم شیوع پیدا می‌کرد، اما نکته، تفاوت حال حاضر با گذشته است. در گذشته مردم خودشان را برای انواع گرفتاری‌ها و مشکلات آماده کرده بودند. آنها با معرفتی که داشتند و با اعتقادات عمیق دینی‌شان با حوادث مواجه می‌شدند و فرهنگ صبر و توکل آنها را در برابر لطمات روحی حفظ می‌کرد. اما دنیای امروز به‌گونه‌ای است که بشر، با دخالت علم توانسته بسیاری از مشکلات و مصیبت‌ها را حل کند و دیگر وبا و طاعون و لشکرکشی ندارد. مردم پذیرفته‌اند که با مداخله عقل، علم و اخلاق می‌توانند جلوی بسیاری از مصیبت‌ها را بگیرند. معتمدی درباره مقایسه ماتم و فقدان جمعی مردم در شرایط فعلی با گذشته با معیدفر هم‌نظر است.

 او می‌گوید در سال‌های دور، همواره جنگ وجود داشته که طی آن آدم‌های زیادی از بین می‌رفتند، اما حالا دستاوردهای علمی بسیار بهتر شده، خیلی‌ها جانشان را از دست می‌دهند، اما تعداد زیادی هم درمان می‌شوند. نمی‌توان شرایط را با گذشته   مقایسه کرد. هر حادثه و اتفاقی باید در اندازه خودش دیده شود. 

بعد از کرونا

همه به جهان بعد از کرونا چشم دوخته‌اند؛ جهانی بدون ویروس و ترس‌ها و نگرانی‌های آن. به اعتقاد روانپزشکان و جامعه‌شناسان، جهان ما با جهان کشورهای دیگر متفاوت خواهد بود. در کشور ما به‌دلیل انباشت خشم و احساسات و عواطف منفی، میزان افسردگی بالا می‌رود، آسیب‌های اجتماعی افزایش پیدا می‌کند و مردم به‌تدریج احساس خشم بیشتری را تجربه خواهند کرد؛ هر چند که به اعتقاد معتمدی، همین حالا هم مردم خشن‌تر شده‌اند و اضطراب دارند. آنها یا ناامیدند یا احساس ناامنی می‌کنند.

معیدفر، هم که معتقد است هم‌اکنون، مصیبت عمومی به جامعه تحمیل شده، می‌گوید که این شرایط منجر به تغییراتی در ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی می‌شود. به گفته او، مصیبت‌هایی که به جامعه تحمیل شده، انواع مشکلات اقتصادی، سرخوردگی ناشی از فقر و فاصله طبقاتی شدید و تبعیض‌هاست که پیامدهای آن در جامعه دیده می‌شود.

 قاسم‌زاده، روانشناس معتقد است در دوران پساکرونا هم بی‌برنامه خواهیم ماند. باید از همین حالا میزان افسردگی جامعه بررسی شود. نباید حال را از دست داد.  باید از وقوع اختلال‌های روانی جلوگیری و از مشاغل حمایت کرد. همین حالا هم آمار افسردگی و اضطراب بالاست و بعد از این دوران هم بیشتر می‌شود. باید تدابیری اندیشیده شود تا کمترین لطمات به سطح جامعه وارد شود. باید راهکاری برای خروج خانواده‌ها از بحران درنظر گرفته شود. سازمان بهزیستی، سازمان روانشناسی و وزارت بهداشت باید در این زمینه فعالیت بیشتری داشته باشند.

  جامعه سوگوار ماتم‌زده، در اندوه فقدان، هنوز زنده است، نفس می‌کشد و جان‌های هر روز رفته را می‌شمارد. از 10‌ماه پیش اعداد برای ایرانیان مفهوم دیگری پیدا کرده‌اند؛ عدد، یعنی مرگ، یعنی ابتلا، یعنی سال‌های از دست رفته. ایرانیان امسال در حلقه بزرگی از ماتم نشسته‌اند به انتظار. انتظار پایان مراسم سوگواری.